حسین جعفری بازیگر نقش کودکی یوسف پیامبر +عکس جدید
بازیگر کودکی یوسف پیامبر حسین جعفری بازیگر یوسف پیامبر ۱۴۰۲
بازیگر نقش کودکی یوسف پیامبر کیست
حسین جعفری بعد از انتخاب به عنوان بهترین بازیگر تئاتر در مازندران با اتفاقی بی نظیر در دنیای هنر مواجه شد و از میان حدود ۶۰۰ نفری که برای نقش کودکی و نوجوانی حضرت یوسف در سریال یوسف پیامبر تست داده بودند انتخاب شد.حسین جعفری پسر عمه مصطفی زمانی بازیگر نقش حضرت یوسف در دوران بزرگسالی است و به یقین بازی در سریال یوسف پیامبر برای مصطفی زمانی و حسین جعفری از ماندگارترین نقش های کارنامه هنری شان خواهد بود.
عکس جدید حسین جعفری بازیگر نقش بچگی (کودکی و نوجوانی) حضرت یوسف (یوزارسیف)
سید حسین جعفری پسر عمه ی مصطفی زمانی و بازیگر نقش جوانی حضرت یوسف است. او چهارمین فرزند خانواده است و هم اکنون در سال سوم دبیرستان تحصیل میکند.
حسین جعفری در خانوادهای رشد یافته که با قرآن مانوس بوده و قرآن را به خوبی تلاوت میکند، در کودکی چندین بار پدرش داستان حضرت یوسف(ع) را برایش تعریف کرده بود، مطالعه او زیاد است و کتابهای زیادی هم خوانده است. او از پنج سالگی مکبر و اذانگوی مسجد بوده است.
جعفری که او هم مانند پسرداییاش، پسر دریاست، میگوید: که برخورد مردم با من خیلی خوب است، مهربان و صمیمانه، دبیرهایم هم سعی میکنند دل مرا نشکنند و از بازیام تعریف میکنند!
حسین میگوید من از مصطفی زودتر مقابل دوربین قرار گرفتم، مصطفی در بهمن ۸۳ جلوی دوربین رفت و من در مهرماه همان سال تا مرداد ۸۵ مقابل دوربین بودم. او میگوید: در سالهای اول و دوم راهنمایی نمایشنامهای نوشتم و در آن بازی کردم و بازیگر برگزیده استان در آن رده سنی شدم.
این روزها بیشتر خانوادهها روبروی جعبه جادویی مینشینند تا فیلم یوسف پیامبر را ببینند. فیلمی که هم برای بزرگترها جذاب است هم برای کوچکترها، بخصوص که خیلیها با دیدن این سریال یاد قصه گوییهای پدربزرگها و مادربزرگها میافتند که با آب و تاب قصه حضرت یوسف را که حالا همه او را با نام یوزارسیف میشناسیم نقل میکردند.
در این گفتگو پای حرفهای بازیگر نقش نوجوانیهای حضرت یوسف نشسته ایم. او هم مثل شما یک نوجوان است. در کلاس سوم دبیرستان در رشته ریاضی و فیزیک درس میخواند و تصمیم دارد که در آینده در رشته معماری ادامه تحصیل بدهد.
بازی در این فیلم و در نقش یک پیامبر الهی برای او علاوه بر شهرت اثرات زیاد دیگری داشته است. نوجوانیهای یوزارسیف را در این گفتگو بیشتر میتوانید بشناسید.
قبل از شروع گفتگو معرفی کوتاهی از خودتان داشته باشید تا خوانندههای مجله بیشتر با شما آشنا شوند.
سید حسین جعفری هستم، خانه مان در شهر فریدون کنار(مازندران) است.
متولد چه سالی هستید؟
۱۳۷۱
مستقیم سراغ سوال اصلی میروم، چطور شد وارد دنیای فیلم و تلویزیون شدی و از سریال یوسف پیامبر سر درآوردی؟
من کار تئاتر میکردم، تئاتر مدرسه ای، یک سال هم توانستم بازیگر برگزیده استان شوم. درباره بازی در فیلم حضرت یوسف هم پسر داییام، مصطفی زمانی که بازیگر نقش جوانی حضرت یوسف(ع) است مرا به کارگردان یعنی آقای سلحشور، معرفی کرد. بعد از تست دادن برای این نقش انتخاب شدم.
درباره تستهایی که ازت گرفته شد تا برای این نقش انتخاب شوی برایمان بگو
مشاور کارگردان، جمال شورجه از من تست گرفت. از من خواست که چند تا از دیالوگهای تئاتر مدرسه را برایشان بخوانم و بازی کنم. بعد هم از من خواست یکی از دیالوگهای یوسف و برادرش را بخوانم. وقتی در این مرحله قبول شدم، برای تست گریم رفتم.
درباره مراحل کار بگو، چه آموزشهایی دیدی؟
من آموزش خاصی برای بازی در این نقش ندیدم، نه کلاس بازیگری رفتم و نه روش دیگری، اگر هم توانستم نقشم را خوب اجرا کنم همگی از لطفهای آقای سلحشور بود که کمکهای زیادی سر کار به من میکردند.
کار چه سختیهایی داشت؟
هر کاری سختی خودش را دارد، کاری نیست که بودن زحمت و تلاش بشود انجامش داد
حتما یک نمونه اش دوری از خانواده بود درسته؟
بله دقیقا، سختی زیادی داشت اما خانواده ام برای دیدن من میآمدند و گاهی هم من برای دیدن آنها میرفتم.
خانوادهات از اینکه در فیلمی به این مهمیان هم در نقش یک پیامبر بازی کردی چه احساسی داشتند؟
راستش اول کار که زیاد موافق نبودند
چرا؟
یکی به دلیل همین دوری، همچنین فکر میکردند کار سختیهایی دارد که ممکن است من نتوانم از پس آن بربیایم ولی خوب چون من خیلی علاقه داشتم قبول کردند. الان هم که میبینم از این کار من راضی بودند و خوشحال هستند.
سخت ترین سکانسی که در این فیلم بازی کردی کدام سکانس بود؟
فکر کنم سخت ترین قسمتهای فیلم برای بازی در مورد من قسمت چاه بود، منظور درآوردن کار نیست بلکه مراحل کار و محیط کار خیلی سختی داشت. سرمای زمستان و … بعضی قسمتها هم مثل کاروان که وسط بیابان آن هم در تابستان بود باز مشکلات خودش را داشت اما همگی جذاب بود.
با نقش حضرت یوسف چقدر احساس خودمانی میکردی؟
من سناریوی خودم را بارها خواندم . همچنین از آقای سلحشور درخواست کردم سناریوی یوسف کوچک و سناریوی یوسف بزرگ را هم در اختیارم بگذارند تا بخوانم. من خیلی تلاش کردم و خواندم تا به این نقش نزدیک شوم.
سر بازیها احساس ترس و نگرانی نمیکردی؟ به هر حال اولین بازی تو در یک فیلم کاملا جدی بود.
نمیترسیدم، اما نگران بودم. به هرحال اولین بار بود که جلوی دوربین میرفتم. اما محیط کار صمیمیبود و برای همین بیشتر از اینکه بترسم، از محیط و بازیگران کار یاد گرفتم. کتایون ریاحی، جعفر دهقان و محمود پاک نیت، خیلی به من کمک کردند.
مدت بازی تو در این فیلم چقدر زمان برد؟
مهر ۸۳ من کارم را شروع کردم و در مرداد ۸۵ کار من تمام شد.
فکر میکنی حقظ کردن دیالوگهای نقشت سخت تر بود یا حفظ کردن درسها؟
من پیشنهادی به همه بچهها دارم و آن اینکه درسهایشان را مفهومیبخوانند و سعی کنند آنچه را که میخوانند درک کنند. برای من چندان فرقی نمیکرد ولی فکر کنم حفظ کردن دیالوگها برایم راحت تر بود. بخصوص وقتی با یک نقشی انس میگیرید نسبت به دیالگی که میخواهید بگویید حس نزدیکی دارید. من ابتدا دیالوگها را مفهومیمیخواندم تا حرفها و احساسهای نقشم را بفهمم بعد عین جملات را در حین بازی استفاده میکردم.
در این مدت دو سال که سر صحنه بودی درسها را چکار میکردی؟
معلم خصوصی داشتم و به صورت غیر حضوری امتحان میدادم.
از خاطرات دوران بازی در این فیلم برایمان بگو
این دو سال همه اش برایم خاطره بوده. در این فیلم افراد زیادی بازی میکردند که در آن دو سال با هم خیلی صمیمیشده بودیم و مثل یک خانواده بودیم.یکی از خاطرههایی که دارم مربوط به برادرهایم در فیلم است. همان برادرهایی که در فیلم حضرت یوسف را اذیت میکردند. من با آنها خیلی دوست شده بودم و مثل برادرهای واقعی شده بودیم با هم. آنها وقتی بازی شان را انجام دادند و روز آخر میخواستند برودند من سر یکی از پلانها بودم. لحظه رفتن انها من طاقت نیاوردم و وسط پلان گریه کردم و دویدم به طرفشان.
بازی در این فیلم چقدر در آگاهی و معرفتت نسبت به موضوعات دینی تاثیر داشت؟حسین قبل از فیلم و حسین بعد از این چقدر با هم فرق کردند؟
تاثیر زیادی در زندگی من داشت. یکی از چیزهایی که من با تمام وجودم از بازی در این فیلم یاد گرفتم گذشت بود. گذشتی که حضرت یوسف نسبت به برادرهایش و افراد کاروان و … داشت. شاید بعضیها بگویند این حرفها شعار است اما به خود من ثابت شد که من به همان اندازه ی کمیکه به نقشم نزدیک شدم در اخلاق و رفتار من تاثیر گذاشت. یکی از تاثیرات مهم نقش حضرت یوسف در زندگی من رابطه ام با خدا بود. بعد از کار حضرت یوسف این رابطه برای من خیلی فرق کرد. احساس میکنم حالا خیلی راحت تر و صمیمیتر با خدا میتوانم حرف بزنم. اگر یادتان باشد در قصر در اتاق حضرت یوسف در یک پلان من داشتم با خدا صحبت میکردم و اشک میریختم. من آن روز گریه میکردم اما خیلی حسی کار نمیکردم و درست نمیدانستم چطور با خدا حرف بزنم. آقای سلحشور با من صحبت کرد و گفت : حسین جان فکر کن داری با یکی از دوستانت حرف میزنی. تو در این نقش کسی هستی که خدا تو را برتری داده نسبت به بقیه. خدا به تو خیلی کمک میکند . سعی کن حس کنی با خدا رفیق هستی. آن پلان در من خیلی تاثیر گذاشت. الان هم وقتی میخواهم با خدا حرف بزنم سعی میکنم مثل یک دوست با او حرف بزنم.
از نظر تو چرا برادران یوسف با او دشمنی میکردند و این همه اذیتش کردند. درک خودت را از احساس آنها میخواهم بدانم.
احساس آنها چیزی بود که الان هم در بین ما وجود دارد فقط در بین برادران یوسف زیاد بود. حتی کاری ماما هم این احساس حسادت را نسبت به یوسف داشت چون تا قبل از ان زلیخا به او توجه میکرد اما با آمدن یوسف حالا بیشتر توجهش به یوسف نوجوان بود.برادرها نسبت به مقام و جایگاه یوسف حسادت میکردند و به جای اینکه خودشان هم دارای علم و معرفت شوند سعی میکردند با از بین بردن یوسف جای او را بگیرند.
به نظرت حضرت یوسف چه توانایی و معرفتی داشت که برادرهایش را با آن همه اذیت و آزارشان میبخشید و هنوز هم دوست داشت؟
این توانایی را هر انسان عادی ندارد. اگر هم کسی میخواهد به آن علم و معرفت و شناخت برسد که ان توانایی روحی را داشته باشد باید از خدا کمک بگیرد.
وقتی برای تست در این فیلم میرفتی چقدر امید به پذیرفته شدن داشتی و چقدر به خدا متوسل شدی و دعا کردی تا برای این بازی انتخاب شوی؟
راستش امید زیادی برای قبول شدن نداشتم اما بارها سر نماز از خدا خواسته بودم. که خدا هم خواسته من را اجابت کرد.
به عنوان یک نوجوان برای نوجوانهایی که در سن تو هستند و یا وارد دوره نوجوانی شده اند چه حرفی داری تا از این دوره سنیشان به خوبی استفاده کنند؟
درباره دوران نوجوانی همه بزرگان میگویند که این دوره مهمترین و حساس ترین دوره زندگی هر ادمیاست چون در این دوره شخصیت ادم شکل میگیرد. خود من به عنوام یک نوجوان همیشه سعی کرده ام نگذارم وقتم هدر برود. برای وقت و زمانم برنامه ریزی میکنم. البته نه برنامه ریزی خیلی دقیقی که سر هر ساعت چه کار باید بکنم. بلکه باید برنامه ریزی کلی داشت. باید برای کلیت زمانمان برنامه داشته باشیم و اجازه ندهیم وقتمان بیهوده هدر برود. مثلا تصمیم میگیرم در این هفته این دو تا کتاب را بخوانم. همین برنامه ریزیها باعث میشود از وقتمان به خوبی استفاده کنیم.
آقای جعفری به این که اسمت حسین است چقدر فکر کردهای؟
راستش اسم من قصه ای دارد که چون پرسیدید برایتان میگویم. من اوایل عمرم یک اسم دیگه ای داشتم. من در ماه محرم به دنیا آمده ام اما خانواده ام اسم دیگری برایم انتخاب کرده بودند. در همان بچگی دچار یک بیماری شدید و خطرناکی شدم که پدر و مادرم نذر کردند که اگر خوب شوم اسمم را میگذارند حسین. حال من خوب شد و خانواده ام اسم من را به حسین تغییر دادند.
ماه محرم که میشود چه کارهایی میکنی؟به مجالس امام حسین(ع) میروی؟
من خودم در هیئتهای امام حسین نه فقط در ماه محرم بلکه در ایام دیگر سال هم میروم. با تعدادی از دوستان هیئت داریم که حداقل ماهی دوبار در آن شرکت میکنم.
دلیلت برای شرکت در آن هیئتها چیست؟
یکی از دوستانم حرف خیلی جالبی میزد میگفت ببینید امام حسین چه روضه و هیئتی دارد که آدمیکه دل خیلی پری دارد و مشکلات و رنجهای زیادی دارد وارد این مجالس میشود اما وقتی روضه تمام میشود همه لبخند به لب دارند . وقتی برقها خاموش میشود صدای گریه همه بلند میشود اما وقتی بعد از برنامه برقها را روشن میکنند همه میخندند و سبک بال هستند. شرکت در مجالس امام حسین باعث سبکی روح ادم میشود که نتیجه آن هم شادی انسان است.
بعضیها میگویند ما مگه بیکاریم با این همه مشکلات و سختیهای زندگیمان برویم در این مجالس و گریه هم بکنیم و سختیها و رنجهای امام حسین را هم بشنویم اما نمیدانند که مجالس امام حسین دل ادمها را سبک میکند.
امام حسین چهارده قرن قبل قیامیانجام داد. وظیفه ما درباره قیلم امام حسین(ع) چیست؟ ما در آن قیام چه نقشی داریم؟
ما باید قیام امام حسین(ع) را حفظ کنیم. امام حسین به خاطر ما، به خاطر نسلهای بعد از خودش قیام کرد و شهید شد. ما باید خوب باشیم. باید این قیام را حفظ کنیم و نگذاریم به این باورها توهین شود. منظورم هم از توهین دشنام نیست بلکه عملکردهای بد ما هم میتواند توهینی به قیام امام حسین(ع) باشد.
خیلی ماهی بیاو با من ازدواج کن
کجاش نازه
خاک عالم تواون سلیقه ی گندت
فکر میکردم خوشگل باشه ولی حالا زیادی تپله و زشت دنیا ۱۲ تهران
خاک تو سرت هنوز بچه تو برو تو کوچه بازی کن …
چقد برزگ و شکسته و چاق و زشت و کریح شدیییییییییییییی …….
شما نمیدانید وبه فکر خودت هستی
ای بابا این پسره چرا اینطور ی شده انگار توت فرنگی تبدیل شده به هندونه زشت شده اه من فکر میکردم خوشگل باشه به اینم میان حضرت یوسف
من از شما خوشم میاد
هم سیرت زیبا هم صورت زیبا …♾امیدوارم هر کجا که هستید سلامت و پایدار باشید با احترام فراوان …