بیوگرافی سپیده مرادپور + عکس جدید اینستاگرام
سپیده مرادپور sepideh moradpour متولد ۲۶ تیر ماه ۱۳۶۶ در تهران ،فارق التحصیل رشته تربیت بدنى هستم و در حال حاضر مشغول ادامه تحصیل درمقطع فوق لیسانس رشته ى روانشناسى هستم.
شروع کارم آموزش دیدن در آموزشگاه سینمائى هنر و اندیشه نزد استاد مهدى فخیم زاده ، دکتر محمد صادقى سعید داخ ، و جناب بهرام ابراهیمى که در سال ١٣٩٠ دوره هاى آموزش بازیگرى را نزد این اساتید گذراندم ، در اوایل این دوره ها بود که اولین کار تئاترِ “عشق اتفاقى نیست که بیفتد” به کارگردانى جناب آقاى وحید جلیلوند را تجربه کردم که اجراى آن در تالار وحدت بود پس از آن در خرداد ١٣٩١ با بازى در سریال” قهر و آشتى” به کار گردانى آقاى على ژکان در یکى از نقش هاى اصلى جلوى دوربین رفتم .
instagram sepideh moradpour
پس از آن تیر ماه ١٣٩١در نقش دختر آقاى آتیلا پسیانى سریال “خداحافظ بچه” به کارگردانى آقاى منوچهر هادى بازى کردم ، در همان سال در مجموعه ى “شاید براى شما هم اتفاق بیفتد” به کارگردانى آقاى محمود معظمى ایفاى نقش کردم ، پس از آن در شهریور ١٣٩٢ در تله فیلم “داستان نا تمام “آقاى محمود معظمى بازى کردم که این کار در پالایشگاه نفت اراک فیلمبردارى شد که افتخار بازى در کنار سر کار خانوم پروانه معصومى ، جناب آقاى مجید مظفرى عزیز و آقاى مجتبى رجبى را داشتم ، در مهر ١٣٩٣ تجربه ى یک کار سینمائى داشتم به نام “سکه” به کارگردانى جناب حسن حجگذار در این کار سینمائى افتخار بازى در کنار آقاى رضا رویگرى ، سرکار خانوم پوراندخت مهیمن و خانوم فلور نظرى نازنین وهمینطور آقاى عماد طالب زاده را داشتم .
سپیده مرادپور ازدواج نکرده و همسری ندارد
در تله فیلم ” زندگى شرافتمندانه ” آبان ماه ١٣٩٣ به کارگردانى جناب محمود معظمى بازى کردم که آقاى عبدالرضا اکبرى نیز ایفاى نقش کردند که براى من افتخارى بود در کنار یکى دیگر از هنرمندان خوبمون ، در تله فیلم دیگرى به نام” ندارها “در کنار جناب حسن شکوهى و خانوم فلور نظرى در یکى از کاراکتر هاى اصلى ایفاى نقش کردم که این فیلم در اردیبهشت ١٣٩۴ فیلمبردارى شد ٢هفته بعد از پایان کار پخش شد.
و در حال حاضر مشغول بازى در فیلم سینمائى “عرفان” به کارگردانى علیرضا شاه حسینى در کنار استاد مجید مظفرى و مهدى سلوکى عزیز هستم که این کار توسط فرشاد گل سفیدى یکى از تصویر برداران بى نظیر سینما تصویر بردارى مى شود.
سریال شیوع
سپیده مرادپور یادته اون موقع که خونه تون تو افسریه بود . خیابون ۲۱ . با هم فوتبال بازی میکردیم همیشه تو دروازه بان وای میستادی . همه ش با توپ شوت میکردیم تو هم فکر میکردی فینال جام جهانیه و شیرجه میزدی رو آسفالت که نزاری تیمت گل بخوره . بابات چه با حال بود . حمید تانکری با تانکرش میومد تمام کوچه رو آب میگرفت میشست که ما مریض نشیم کوچه تمیز باشه . سلبریتی شدی . البته من از دیدن این چیزا تعجب نمیکنم . از قدیم میگن آب که سر بالا بره قورباغه ابو عطا میخونه . الان هم آخرزمونه و هیچ کس سره جای خودش نیست . ببین تو رو خدا کاره دنیا به کجا رسیده . من همیشه فکر میکردم تو بزرگ بشی حتما دروازه بان تیم ملی فوتبال بانوان میشی . اونجوری که تو شیرجه میرفتی رو آسفالت