بیوگرافی ماندانا نصرتی +عکس همسر و اینستاگرام

0

ماندانا نصرتی (مجری و بازیگر تلوزیون) متولد ۱۳۶۲ تهران ، فارغ التحصیل رشته کارگردانی دانشگاه هنر و معماری ، وی از سال ۱۳۸۱ با بازی در سریال تا غروب به کارگردانی و تهیه‌ کنندگی محمد بنایی فعالیت هنری خود را آغاز کرد.

همسر ماندانا نصرتی بیوگرافی ماندانا نصرتی بیوگرافی سارا بهارلو اینستاگرام ماندانا نصرتی

instagram mandananosrati_tv

پس از آن در سریال های زیادی از جمله مرد هزار چهره به کارگردانی مهران مدیری ، ساعت شنی به کارگردانی بهرام بهرامیان ، دختری بنام آهو به کارگردانی قدرت الله صلح میرزایی ،چه کسی به سرهنگ شلیک کرد؟ به کارگردانی جواد اردکانی،مرزبان الکترونیکی به کارگردانی آقای عظیمیان، همه بچه های ما به کارگردانی تاجبخش فناییان، یادآوری به کارگردانی حجت قاسم‌زاده ، آسمان من به کارگردانی محمدرضا آهنج و … به ایفای نقش پرداخته است .

او از سال ۱۳۸۹ با اجرای مستندی به نام کار و اشتغال از شبکه یک سیما وارد کار اجرا شد و پس از آن برنامه هایی همچون ما و شما (شبکه جام جم) ، اینحا ایران است۳ (شبکه جام جم) ، همراه ایرانیان (شبکه جام جم)را بصورت زنده اجرا کرده است و در حال حاضر مجری برنامه دیگ رنگی برنامه صبحی دیگر (شبکه آموزش) میباشد.

از جمله برنامه های دیگر وی میتوان به مستندهای زنان سرزمین من و چهار سوق، جشنواره عسل و مجموعه پزشکان موفق شهر اشاره کرد.

همسر ماندانا نصرتی بیوگرافی ماندانا نصرتی بیوگرافی سارا بهارلو اینستاگرام ماندانا نصرتی

من و سعید شهروز عزیز.یه زمانی با آلبوم های غزلک و نقره داغ ایشون چقدر خاطره داشتم و الان هم آلبوم جدیدشون به اسم هفتادونه رو به من هدیه دادن.ازشون ممنونم ?

همسر ماندانا نصرتی بیوگرافی ماندانا نصرتی بیوگرافی سارا بهارلو اینستاگرام ماندانا نصرتی

به بهانه زادروزت ای فرشته مهر… مینویسم تا همیشه ابرهای عشق در فضای زندگیمان شروع به باریدن کنند… زادروزت مبارک اردیبهشت من ??????????????????????????????? پ.ن:برای دوستانی که میگن عکس از همسرم

همسر ماندانا نصرتی بیوگرافی ماندانا نصرتی بیوگرافی سارا بهارلو اینستاگرام ماندانا نصرتی
ماندانا نصرتی و دخترش

مادر و دختر هنرمند ماندانا نصرتی مجری تلویزیون سارا بهارلو بازیگر

«ماندانا نصرتی» یکی از مجری‌های پرانرژی و خوش‌زبان صداوسیماست. علاوه بر اجرا، در فیلم‌ها و سریال‌های بسیاری نیز به ایفای نقش پرداخته است. آن‌چه در کلام او هویداست، عشقی است که به کارش و مردم میهنش دارد. وقتی می‌گوید از بی‌عدالتی رنج می‌برد، کلامش لاجرم بر دل من می‌نشیند؛ زیرا آن را از ته دل می‌گوید.

کارنامه‌ی فعالیت‌های ماندانا نصرتی را پیش رو دارید.

بازیگری:

– سریال تا غروب، به کارگردانی محمد بنایی؛

– سریال مرد هزارچهره، به کارگردانی مهران مدیری؛

– فیلم سینمایی ساعت شنی، به کارگردانی بهرام بهرامیان؛

– فیلم سینمایی چه کسی به سرهنگ شلیک کرد، به کارگردانی جواد اردکانی؛

– فیلم سینمایی گزارش یک جشن، به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا؛

– تله‌فیلم واگن شماره‌ی ۲، به کارگردانی رحمان رضایی؛

– مجموعه‌اپیزودهای نیروی انتظامی، به کارگردانی بهمن دادفر و کیارش اسدی‌زاده؛

– سریال مرزبان الکتریکی، به کارگردانی عظیمیان؛

– سریال دختری به نام آهو، به کارگردانی قدرت‌ا… صلح میرزایی؛

– سریال یادآوری، به کارگردانی حجت قاسم‌زاده‌ی اصل.

اجرا:

– مستند کار و اشتغال؛

– ما و شما؛

– این‌جا ایران است؛

– جشنواره‌ی عسل؛

– جشنواره‌ی زنان و اشتغال؛

– مجموعه‌ی پزشکان موفق شهر؛

– صبحی دیگر (دیگ رنگی).

برای ما از نوجوانی‌تان، از اوایل جوانی و از دوران دانشگاه خود بگویید. این دوران چگونه بر شما گذشت؟

دوران نوجوانی من در دهه‌ی شصت بود. آن دوران با این‌که دور نیست، دوران متفاوتی بود؛ نه موبایل بود و نه رایانه و اینترنت؛ آن دوران هم حال و هوا و قشنگی‌های خودش را داشت.

من خیلی زود ازدواج کردم؛ قبل از رفتن به دانشگاه. زمان کنکور باردار بودم و چهار سالی که درس می‌خواندم، بچه‌داری هم می‌کردم.

در دوران نوجوانی، فعالیت هنری هم داشتید؟

فعالیت‌های هنری‌ام در همان حد نمایش‌های مدرسه بود که بیش‌تر کمدی و طنز بودند. من کارگردانی می‌کردم. یکی از بچه‌ها نویسنده بود و متن کار را می‌نوشت. واقعاً عاشق بازیگری بودم. یادم می‌آید فیلم علی و غول جنگل را که دیدیم، با بچه‌ها هم‌دیگر را گریم و صحنه‌های فیلم را بازسازی و اجرا می‌کردیم. آن زمان پدر و مادرها پی‌گیر کارهای فوق‌برنامه‌ی بچه‌ها نبودند و ترجیح می‌دادند بچه‌ها درس‌شان را بخوانند.

پیوند شما با هنر چگونه آغاز شد؟ چه شد که به بازیگری و اجرا روی آوردید؟

بنا بر علاقه‌ام، رشته‌ی دانشگاهی‌ام را رشته‌ی نمایش انتخاب کردم. دختر دوماهه‌ام را به مادرم می‌سپردم و خودم به دانشگاه می‌رفتم. بعد از آن، هم‌زمان درس می‌خواندم و بچه‌داری هم می‌کردم. در همان دوران، توسط استادانم برای بازی در فیلم و سریال‌ها معرفی می‌شدم و از همان دوران فعالیت جدی من آغاز شد.

اولین کاری که بازی کردید، چه فیلمی بود؟

سریال «تا غروب» بود که در سال ۸۲ پخش شد. من در این سریال با مرحوم زنده‌یاد «اسماعیل داورفر» هم‌بازی بودم و بر این قضیه افتخار می‌کنم. بعد از آن هم در چند فیلم سینمایی و سریال بازی کردم. یکی از این سریال‌ها که خودم خیلی دوستش داشتم، مرد هزارچهره بود.

چه‌طور به دنیای مجری‌گری راه یافتید؟

سر سریال «همه‌ی بچه‌های ما» بودم که آقای خضوعی یکی از تهیه‌کننده‌های بنام صداوسیما با من تماس گرفت و از من خواست سریع خودم را به جایی که در حال ساخت برنامه بودند، بروم و گفت که باید همین امروز بروی جلو دوربین. من اصلاً از چندوچون برنامه خبر نداشتم. توضیحاتی کلی درباره‌ی کار دادند و من خودم را رساندم، لباس پوشیدم، گریم شدم و جلو دوربین رفتم. همه‌ی این ماجراها شاید دو ساعت هم طول نکشید. این اولین اجرای من بود و خاطراتش برای من خیلی شیرین است.

نام برنامه چه بود؟

برنامه‌ی «کار و اشتغال» بود؛ راجع به مشاغل مختلف. من در این برنامه مجری بودم و هر بار بر سر کار متفاوتی حاضر می‌شدم. آن کار را یاد می‌گرفتم و درباره‌ی آن به بینندگان هم توضیح می‌دادم؛ مثلاً یک‌بار تراش‌کاری می‌کردم، یک‌بار گل‌دوزی، یک‌بار به کوره‌پزخانه می‌رفتم و یک‌بار با بیل خاک جابه‌جا کرده و رانندگی می‌کردم؛ همه‌ی شغل‌ها را امتحان کردم و خلاصه فضاهای متنوع و متفاوتی داشت.

اجرای زنده هم داشته‌اید؟

بله، خیلی زیاد.

اجرای زنده چه جذابیت‌هایی دارد؟

اولین و مهم‌ترین جذابیتش همان زنده‌بودنش است. می‌دانی که همین الآن داری با مردم صحبت می‌کنی و این مسئله، هیجان خیلی بالایی دارد. می‌دانی که اگر مشکلی پیش بیاید، خودت هستی و خودت. علاوه بر آن، اجرای زنده وقت کم‌تری از تو می‌گیرد، در برنامه‌های تولیدی برداشت‌ها مرتب تکرار می‌شوند. مهمان برنامه دیر و زود می‌آید، برداشت‌ها کات می‌شود، ناظر پخش برنامه‌ها را می‌بیند و برنامه را می‌فرستند برای اصلاحیه و خب همه‌ی این‌ها وقت‌گیر است؛ اما برنامه‌ی زنده سر ساعت مشخصی شروع می‌شود و به پایان می‌رسد.

زمان اجرای برنامه‌های زنده اضطراب ندارید؟

اضطراب ندارم. برای من فرق چندانی با برنامه‌های تولیدی ندارد؛ اما هیجان بیش‌تری دارم که آن هم لذت‌بخش است. برنامه‌های زنده برای من خیلی جالب‌تر و در عین حال آسان‌تر است. این را هم اضافه کنم که یک مجری هر بار که جلو دوربین حاضر می‌شود، برای هر کدام از برنامه‌ها هیجان تازه‌ای را تجربه می‌کند و این‌طور نیست که یک‌بار وارد کار شود و فقط همان یک‌بار هیجان داشته باشد.

چند سال است که به‌طور حرفه‌ای، اجرا می‌کنید؟

چهار سالی می‌شود. وقتی که اجرا را شروع کردم ۲۷‌ساله بودم.

برای کسی که مجری صداوسیماست، حفظ ظاهر و شادابی اهمیت زیادی دارد، شما برای حفظ این موارد چه می‌کنید؟

مردم که مخاطبان برنامه‌های ما هستند، حق دارند تصاویر زیبا و دل‌نشین ببینند. این کم‌ترین حقی است که ما برای آن‌ها قائل هستیم. آن‌ها حق دارند که اگر خوش‌شان نیامد، کانال تلویزیون را عوض کنند. من به‌شخصه سعی می‌کنم که همیشه لبخند بر لب داشته باشم. با صورت متبسم جلو دوربین حاضر می‌شوم و لبخندزدن برای مردم و به‌خاطر مردم، کم‌ترین کاری است که می‌توانیم انجام بدهیم.

اگر قبل از اجرا، در زندگی شخصی‌تان مشکلی پیش آمده باشد که شما را غمگین کرده باشد، شادابی را چگونه به خودتان برمی‌گردانید؟

همه‌ی ما در زندگی مشکلاتی داریم؛ اما یک مجری، وقتی جلو دوربین حاضر می‌شود، باید همه چیز را فراموش کند. ما می‌شویم جزوی از یک مجموعه و حق نداریم با انرژی منفی خود، کل گروه و کسانی را که مخاطب ما هستند، تحت تأثیر قرار دهیم.

از میان بازیگری و اجرا کدام برای شما جذابیت بیش‌تری دارد؟

حقیقتاً بازیگری برایم جاذبه‌ی بیش‌تری دارد. آن حسی که بازی‌کردن به من می‌دهد، اجرا نمی‌دهد؛ ولی برای من به‌شخصه جا برای پیش‌رفت، در اجرا بیش‌تر است. رجحانی که اجرا به بازیگری دارد، این است که در اجرا ارتباط بیش‌تری با مردم داری. عکس‌العمل‌های مردم را در برابر کارت، به سرعت درمی‌یابی. مردم با ایمیل‌های‌شان اظهارنظر می‌کنند، لطف‌شان را نشان می‌دهند و این برای من انرژی‌بخش است.

از نظر شما، کدام‌یک از برنامه‌های صداوسیما در حال حاضر توانسته است ارتباط بهتر و مؤثرتری با مخاطب برقرار کند؟

از نظر من برنامه‌ی «صبحی دیگر» که ابتدای صبح و برنامه‌ی «رادیو هفت» که آخر شب پخش می‌شود، ارتباط مؤثرتری داشته است. البته علاوه بر نظر خودم، من از زبان مردم هم می‌گویم، آن طور که از زبان مردم شنیده‌ام، این برنامه‌ها را خیلی دوست داشته‌اند.

از میان مجری‌های صداوسیما، کار کدام‌یک را استاندارد می‌دانید؟

مجری حرفه‌ای زیاد داریم؛ مثلاً استاد شجره و نیما کرمی دو تن از آن‌ها هستند.

آیا شما الگوی خاصی در اجرا دارید؟

من دوست دارم که خودم باشم و سعی می‌کنم از کسی تقلید نکنم.

یک مجری در جذب مخاطب چه‌قدر نقش دارد؟ از نظر شما یک مجری خوب است که باعث دیده‌شدن برنامه ‌می‌شود یا یک برنامه‌ی خوب است که باعث دیده‌شدن مجری می‌شود؟

از نظر من مجری مهم‌تر است. اگر قدرت این را داشته باشد که مخاطب را آن‌قدر جذب کند که کانال را عوض نکند، مخاطب می‌نشیند و کل برنامه را می‌بیند.

واکنش‌های بینندگان به اجرای شما چه بوده است؟

واکنش‌ها هم خوب بوده‌اند، هم بد. در اجرای برنامه‌ی «این‌جا ایران است» درست قسمت دومی بود که من در برنامه حضور داشتم، خانمی ایمیل زد که من اصلاً از خانم‌مجری جدیدی که آورده‌اید، خوشم نمی‌آید و دوستش ندارم. من ایمیل این خانم را سر برنامه خواندم و تأکید هم کردم این ایمیل را می‌خوانم که فکر نکنید ما در این برنامه فقط تعریف‌ها را می‌خوانیم. بعد از برنامه، آقای سلوکی من را دلداری دادند که نباید دلخور شوی.

قسمت بعدی برنامه، ایمیل‌های بسیاری به برنامه رسید که خیلی به من لطف نشان داده بودند و این برای من بسیار انرژی‌بخش بود.

از برنامه‌هایی که در حال حاضر اجرا می‌کنید، کدام را بیش‌تر دوست دارید و می‌پسندید؟

برنامه‌ی «دیگ رنگی» را خیلی دوست دارم. در این برنامه ما به خانه‌های کسانی که آشپزی خوبی دارند، می‌رویم و غذای آن‌ها را تست می‌کنیم. پختن غذاهای جدید را یاد می‌گیریم. از نزدیک و رودررو مردم را می‌بینیم و با آن‌ها رابطه برقرار می‌کنیم. با هم آشپزی می‌کنیم، با هم غذا می‌خوریم، حتی با هم ظرف‌ها را می‌شوییم، با هم گپ می‌زنیم و انگار که عضوی از خانواده‌ی آن‌ها می‌شویم؛ حتی بعد از برنامه تلفن هم‌دیگر را هم می‌گیریم تا در آینده جویای احوالات هم‌دیگر شویم. من این برنامه را از برنامه‌هایی که داخل سازمان و استودیو می‌سازیم، بیش‌تر دوست دارم.

اشخاصی را که به خانه‌ی آن‌ها می‌روید، چه‌طور انتخاب می‌کنید؟

خودشان تماس می‌گیرند. قبل از ضبط، خانمی که مسئول انجام این کار است، به آن‌ها توصیه‌های لازم را می‌کند، مثل این‌که غذای شما باید ابداعی باشد، مواد آن را از قبل تهیه کنید و بعد ما برای ضبط به خانه‌ی آن‌ها می‌رویم.

اطرافیان (کسانی که می‌شناسید) در مورد اجرای شما چه نظری می‌دهند؟ آیا انتقاد هم می‌کنند؟ واکنش شما در مقابل انتقاد آن‌ها چه بوده است؟

پدر و مادرم همیشه بهترین منتقدهای من بوده‌اند. وقتی می‌بینم که پدر و مادرم نشسته‌اند پای برنامه‌ی من، انرژی‌ام چند برابر می‌شود؛ مثلاً یک وقت‌هایی مادرم تماس می‌گیرد و می‌گوید دیشب چه شده بود، چرا این‌قدر تپق می‌زدی؟ یا این‌که چرا این‌قدر تند حرف می‌زدی؟ و خیلی از وقت‌ها حق با اوست. انتقاد همیشه به آدمی‌زاد وارد است. ما هیچ‌کدام عاری از عیب‌ونقص نیستیم. من سعی می‌کنم عیوبم را برطرف کنم.

آیا شما کلاس فن بیان هم رفته‌اید؟

فن بیان جزو دروس دانشگاهی من بود؛ همان‌طور که گفتم در دانشگاه رشته‌ی نمایش خوانده‌ام و واحد گویندگی نمایش رادیویی را گذرانده‌ام. چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته‌ام، خیلی به من کمک کرده است؛ اما قبول دارم که باز هم باید دوره‌هایی را بگذرانم و برای بهترشدن کارم بیش‌تر تلاش کنم.

غیر از بازیگری و اجرا در کدام زمینه‌ها فعالیت داشته‌اید؟

من در گذشته، طراحی لباس و صحنه هم انجام داده‌ام و منشی صحنه بوده‌ام؛ اما در نهایت علاقه‌ی اصلی‌ام اجرا و بازیگری است.

شما اجرا را یک هنر می‌دانید یا این‌که فکر می‌کنید اجرا صرفاً مهارت برقراری ارتباط با بیننده است؟

اجرا به‌طور مستقل جزو هنرهای هفت‌گانه نیست؛ اما خود مهارت برقراری یک ارتباط خوب و اثرگذار با دیگران، یک هنر است که همه آن را ندارند.

قبل از اجرا چه‌طور خود را آماده می‌کنید؟

اگر قرار باشد در برنامه‌ای با مهمانی گفت‌وگو کنم، یک هفته قبل از ضبط، درباره‌ی آن مهمان تحقیق می‌کنم؛ مثلاً اگر کارآفرین نخبه یا سرامیک‌کار و هنرمند است، می‌روم و راجع به او اطلاعات جمع‌آوری می‌کنم که وقتی روبه‌رویش می‌نشینم، بدانم این شخص از کجا آمده، علایقش چیست و چه کارهایی تا به حال انجام داده است تا بهتر بتوانم او را به بینندگان بشناسانم. قبل از آن هم با مهمان، یک صحبت کلی می‌کنیم که بحث اصلی مورد نظر این است و در نهایت در فلان محدوده‌ی زمانی می‌خواهیم به یک جمع‌بندی کلی برسیم.

هم‌چنین در یکی از برنامه‌ها، بخشی داریم که به ضرب‌المثل‌های ایرانی می‌پردازد. من قبل از برنامه در مورد ضرب‌المثل مورد نظر تحقیق کرده، داستان ضرب‌المثل را پیدا می‌کنم و خودم سر برنامه آن را می‌گویم.

آیا قبل از اجرای یک مجری، متنی برای او تهیه می‌شود که طبق آن برنامه را اجرا کند؟

در برنامه‌ی زنده نمی‌توان متن داشت. اگر به متن متکی باشی، اصلاً نمی‌توانی مجری خوبی باشی؛ مثلاً داری صحبت می‌کنی، یک‌دفعه تهیه‌کننده‌ی برنامه از اتاق فرمان می‌گوید یک‌ربع دیگر حرف بزن، هنوز میان‌برنامه حاضر نیست. یک مجری خوب باید بداهه‌گوی قوی‌ای هم باشد. آن‌چه هم می‌گوید، نباید بی‌ارتباط با موضوع برنامه باشد. برای رسیدن به این توانایی، گوش‌دادن به برنامه‌های رادیویی کمک شایانی می‌کند. رادیو فقط صداست و تصویر ندارد؛ بنابراین خیلی مؤثر است. مطالعه‌ی کتاب‌های مختلف هم کمک بسیاری می‌کند.

شما زیاد مطالعه می‌کنید؟

من به خواندن نمایش‌نامه خیلی علاقه دارم. هر نمایش‌نامه‌ی تازه‌ای که به بازار می‌آید، خریداری و مطالعه می‌کنم؛ کتاب‌های شعر را هم همین‌طور. من در اجراهایم همیشه از شعر استفاده می‌کنم. دوست دارم کلامم با شعر آغاز شود و با شعر هم به پایان برسد. این روش را بعضی نمی‌پسندند؛ اما من به آن اعتقاد دارم. در برنامه‌های مناسبتی مثلاً مبعث پیامبر، اشعار مرتبط با موضوع را حفظ و در اجرا استفاده می‌کنم.

شیرین‌ترین خاطرات شما در اجرا مربوط به کدام برنامه است؟

همیشه اولین کار، شیرین‌ترین خاطرات را هم می‌سازد. کار اول من که همان مستند کار و اشتغال بود، برایم سرشار از خاطره‌های خوب است. عوامل گروه، همه جوان بودند؛ اما هماهنگی خوبی بین آنان وجود داشت. همه با هم صمیمی بودیم. این برنامه لوکیشن بسیار زیبایی داشت؛ یک خانه‌ی بسیار بزرگ و زیبا. فضاهایی که در آن اجرا می‌کردم متنوع بود؛ مثلاً به کوره‌پزخانه‌های ورامین و به مزارع می‌رفتیم. البته سختی هم داشت؛ مثلاً باید ساعت دو بعد از ظهر تابستان، وسط گندم‌زار می‌ایستادم و اجرا می‌کردم و از شدت گرما مدام عرق می‌ریختم.

خاطره‌ی تلخ چه؟

تلخ‌ترین خاطره‌ام مرگ ناگهانی یکی از عوامل فیلم بود که در اوج جوانی به یک‌باره فوت کرد و همه‌ی ما را در غم‌وغصه فروبرد.

یک جوان و نوجوان برای دیده‌شدن در قاب تلویزیون چه کارهایی باید انجام دهد؟

من به جوانانی که علاقه‌مند به این کار هستند، توصیه می‌کنم که سعی کنند از طریق آکادمیک اقدام کنند. در هنرستان ادامه‌ی تحصیل بدهند یا این‌که به مدرسه‌ی صداوسیما بروند. بعضی می‌گویند یک رشته‌ی دیگر می‌خوانیم و در کنارش این کار را هم دنبال می‌کنیم. نباید به اجرا به دید یک شغل دوم نگاه کرد. شغل مجری‌گری همان قدر باید جدی گرفته شود که شغل‌های دیگر.

علاوه بر آن تحصیل در رشته‌های مرتبط، یک راه میان‌بر است. بسیاری از استادان دانشگاه‌های هنر خودشان برنامه‌سازی می‌کنند، از قدیمی‌های این حرفه هستند و می‌توانند معرف دانشجوها برای ورود به این عرصه باشند.

البته واسطه داشتن هم بی‌تأثیر نیست؛ مثلاً یک تهیه‌کننده‌ی قوی پشت سرت باشد و به تو کمک کند.

شغل همسرتان چیست؟

همسرم پزشک است.

مهم‌ترین خصلت ماندانا نصرتی چیست؟

من خیلی طرف‌دار عدالت هستم. نه این‌که بخواهم شعار بدهم؛ واقعاً از بی‌عدالتی رنج می‌برم. دوست دارم همه چیز روی قاعده و قانون خودش پیش برود. وقتی می‌بینم کسی یا چیزی سر جای خودش نیست، رنج می‌برم. وقتی می‌بینم کسی برای کاری خیلی زحمت می‌کشد؛ ولی باز هم بر اثر بی‌عدالتی به چیزی که می‌خواهد، نمی‌رسد رنج می‌برم.

برنامه‌ی‌تان برای آینده چیست؟

من امسال را با انرژی‌های مثبت آغاز کرده‌ام. برنامه‌ام این است که بتوانم قابلیت‌هایی را که در بازیگری برای خودم قائل هستم، بیش‌تر به نمایش بگذارم. امیدوارم که کارگردان‌ها به بازیگرها بیش‌تر اعتماد کنند و نقشی به آن‌ها بدهند که بتواند قدرت بازیگری‌اش را هرچه بیش‌تر و بهتر نشان بدهد! آرزو دارم که در نهایت، در جشنواره‌ی فجر بهترین بازیگر شناخته بشوم!

نکته‌ای هست که جا مانده باشد و بخواهید بیان کنید؟

من همیشه مدیون کسانی هستم که در راه پیش‌رفت به من کمک کرده‌اند. اگر یک نفر مرا یک پله بالا ببرد، خودم را مدیون او می‌دانم و معتقدم که باید برایش جبران کنم. آدم‌های زیادی در این ده -یازده سال فعالیتم به من کمک کرده‌اند. امیدوارم همه به هم کمک کنیم و دست هم‌دیگر را بگیریم! از همه‌ی آن‌هایی که برای اولین بار دست مرا گرفتند، تشکر می‌کنم. از آقای خضوعی، تهیه‌کننده‌ی محترم، از آقای حشامی و مخصوصاً از خانم پوران درخشنده که میان خانم‌های ایرانی بسیار محبوب هستند، به‌خاطر جسارتی که در فیلم‌سازی دارند، ممنونم. امیدوارم در آینده همکاری بهتر و مؤثرتری با ایشان داشته باشم!

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ