آنچه از فمینیسم و فمینیست نمی دانید

2

یکی از چالش های جهان امروز، نزاع های برخاسته از ادعاهای معرفتی مکتب های مدرن و پسامدرن است. «فمینیسم» و ادعای همیشگی آن در تساوی بی قید و شرط زن و مرد از جمله این ادعاهاست که بسیاری را به خود مشغول کرده است.

فمینیسم در ایران فمینیسم فمینیست کیست اینستاگرام ترانه علیدوستی Feminism

چکیده:

یکی از اندیشه های رایج و مؤثر در دنیای امروز، فمینیسم است. مکتب زن گرایی یا زن آزادخواهی، دیدگاهی است که بر اساس آن زنان باید در تمامی جنبه ها از فرصت ها و امکانات مساوی با مردان بهره مند گردند. گرچه اعتراض نسبت به ظلم به زنان در طول تاریخ وجود داشته، اما آغاز این جنبش ها به زمان انقلاب کبیر فرانسه و اوایل قرن نوزدهم میلادی برمی گردد. عواملی مثل نداشتن حق رأی، عدم امکان تحصیل و اشتغال، نگاه فرودست به زنان از سوی متفکران مختلف و عالمان مسیحی، نداشتن حق مالکیت و نیز خشونت بر علیه آنان موجب این جریانات شده است. جریان فمینیسم از آغاز تا کنون سه موج متفاوت و مطالبات متعدد پیدا کرده است. گرایش های مختلف و مهم آن عبارتند از فمینیسم لیبرال، مارکسیستی، رادیکال، سوسیالیستی، پست مدرن و اسلامی. اما این نهضت بیش از آنکه موجب احقاق حقوق واقعی زنان شود، موجب ظلم مضاعف بر این قشر مظلوم شده است و اشکالات متعددی صرفنظر از دین و با اتکاء به دین متوجه این اندیشه می گردد.

یکی از اندیشه های رایج و مؤثر در دنیای امروز، اندیشه فمینیسم است. این تفکر و روش، آثار زیادی بر عرصه تحصیل، اشتغال، فرهنگ، اقتصاد، سیاست، خانواده و روابط زن و مرد گذاشته است از این رو شناخت این شیوه تفکر و جریانی که فضای معادلات و جهان را در دهه های اخیر متحول ساخته برای فرهیختگان ضروری می نماید. در این نوشتار به طور فشرده طرحی کلی از این مکتب فکری، ذیل چند عنوان به دست می دهیم:

تعریف فمینیسم

واژه فمینیسم [۱] از ریشه « Feminine » به معنای «زنانه» و «مادینه» است که در اصل از زبان فرانسه و نهایتاً از ریشه لاتینی « Femina » گرفته شده است. معادل این واژه در فارسی «زن گرایی»، «زن باوری» و «زن آزادخواهی» است.

فمینیسم نظریه­ای است که بر اساس آن، زنان باید به فرصت­ها و امکانات مساوی با مردان در تمامی جنبه­های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست پیدا کنند؛ یا جنبش­هایی که به دنبال نهادینه کردن و تحقق این دیدگاه هستند. البته فمینیسم گرچه ابتدا به عنوان جنبش استیفای حقوق زنان ظهور کرد، اما بعدها بسان مبنا یا روش مطالعه در اکثر علوم انسانی به کار گرفته شد. [۲]

زمینه پیدایش فمینیسم

اعتراض و مخالفت با ظلم به جنس زن در طول تاریخ، کم و بیش وجود داشته است، اما آغاز جنبش­های فمینیستی جدید از اوایل قرن نوزدهم، بلکه اواخر قرن هجدهم، و هم زمان با انقلاب فرانسه است [۳] ؛ برای جنبش اجتماعی زنان در جوامع و کشورهای مختلف، زمینه­هایی وجود داشته است که برخی از آنها عبارتند از:

الف) نداشتن حق رأی از سوی زنان در اکثر جوامع. [۴]

ب) عدم امکان اصل تحصیل یا تحصیلات عالی برای بانوان.

ج) فراهم نبودن زمینه اشتغال زنان در کارهای اقتصادی، سیاسی و…

د) برخوردار نبودن زنان از حق حضانت فرزند در جوامع مختلف.

هـ ) دیدگاه فکری و فلسفی غلط نسبت به زن به عنوان انسان درجه دوم از ارسطو گرفته تا متفکران بعدی.

و) نگاه کلیسا و عالمان مسیحی به زن به عنوان موجود درجه دوم و پست تر از مرد و عامل فریب دانستن حضرت حوّا از جانب کتاب مقدس و سفر پیدایش تورات. [۵]

ز) نداشتن حق ارث و مالکیت زنان در برخی جوامع.

ح) خشونت مردان علیه زنان و استفاده از امکاناتی که مردان داشتند؛ مثل زور، ثروت و موقعیت اجتماعی، علیه زنان در خانه و جامعه. [۶]

البته در کنار همه عوامل پیش گفته باید به نقش مؤثر سرمایه داران و بنگاه های اقتصادی در قرن هیجدهم و نوزدهم نیز توجه داشت. نیاز به نیروی کار ارزان قیمت زنان در کارخانه ها و مراکز اقتصادی، انگیزه اصلی سرمایه داران بزرگ برای دامن زدن و یا حتی راه اندازی جنبش های فمینیستی بود.

نقاط مشترک فمینیست­ها

فمینیست­ها دارای آرا ، افکار و گرایش­های گوناگون هستند. اما همه این دسته­ها در چند نقطه مشترک هستند:

الف) اومانیسم و انسان مداری [۷] : یعنی اندیشه و دیدگاهی که انسان را محور همه واقعیت­ها و ارزش­ها می­داند و خرد بشر را برای فهم همه امور کافی می­داند. همه فمینیست­ها فهم خود را به عنوان یک انسان در این گونه مسائل، اصل قرار می دهند.

ب) نفی ظلم و تبعیض بر علیه زنان: زنان از آن رو که زن هستند، تحت ظلم و تبعیض قرار دارند و باید این ستم­ها برچیده شود؛ خواه در حوزه قوانین، یا آموزش و پرورش، کسب موقعیت های اجتماعی و سیاسی، اشتغال، ورزش و فرصت­ها و امکانات دیگر. [۸]

ج) لزوم تغییر نظام خانواده: خانواده هسته­ای ـ یعنی پدر و مادر و تعداد کمی فرزند ـ که بر سرپرستی و مدیریت مرد استوار است، باید تغییر پیدا کند.

د) فمینیست یا اساساً دین خاصی را نمی­پذیرد و یا اگر هم پذیرفت، حوزه دین را از حیطه دنیا و امور بشر یعنی مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جدا می­کند تا راه برای هر گونه فهم و تصمیم انسان باز باشد. از این اندیشه به مکتب سکولاریسم [۹] یاد می شود. [۱۰]

موج­های فمینیسم

برای جنبش برابری زن و مرد، معمولاً سه موج و فراز به دنبال یکدیگر ذکر می­شود که به ترتیب از این قرار است:

الف) موج اول یا قدیم: جریان فمینیسم از آغاز تا سال ۱۹۲۰ میلادی که در امریکا به زنان حق رأی داده شد، «موج اول» نامیده می­شود؛ که مهم ترین ویژگی آن مطالبه حقوق مدنی و سیاسی برابر است. تا این زمان بیشتر زنان به دنبال پذیرفته شدن در جامعه به عنوان نیمی از انسان­ها و حق مالکیت اقتصادی و مشارکت سیاسی به ویژه حق رأی بودند.

ب) موج دوم: این فراز از دهه شصت قرن بیستم میلادی آغاز می­شود و تا اوایل دهه هشتاد ادامه پیدا می­کند. رهبری این جریان را به «سیمون دوبوار» نویسنده زن فرانسوی نسبت می­دهند.

شعار محوری این موج، برابری کامل زن و مرد در تمامی زمینه­های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود. دوبوار در کتاب معروف خود به نام «جنس دوم» ریشه ظلم و تبعیض نسبت به زنان را در نقش­ها و وظایفی می­داند که زنان به عنوان یک زن آن را قبول کرده­اند؛ از نگاه وی «هیچ کس زن به دنیا نمی­آید، بلکه زن می­شود.» به دنبال این موج، زشت دانستن ازدواج و همسرداری و بچه داری یا مادری، تشویق زنان به کار بیرون از خانه به طور گسترده و رقابت با مردان در تحصیل و اشتغال و مبارزه با مردسالاری شدت و رواج بیشتری یافت. از نگاه بعضی جان کلام موج دوم، حق تولید مثل بود.

ج) موج سوم: با پیدایش این موج که تقریباً از دهه آخر قرن بیستم شروع می­شود، سردمداران تفکر فمینیستی در حوزه علوم مختلف مانند معرفت شناسی، الهیات، اخلاق و فلسفه سیاسی به دنبال این تز حرکت می­کنند که، نگاهی زنانه به عالم و علم داشته باشند. برخلاف سابق که نگاه مردسالارانه بر علوم و روابط دنیا حاکم بود، برخی تلاش برای پاسخ به مشکل تفاوت بین زن و مرد را ویژگی اصلی موج سوم دانسته اند. [۱۱]

گرایش­های مختلف فمینیسم

طرفداران فمینیسم با توجه به تاریخ پیدایش آنها و نظرات متفاوتی که درباره علت فرودستی زنان و راه حل تغییر و اصلاح آن می­دهند، به چند گرایش تقسیم می شوند:

۱٫ فمینیسم لیبرال: این دسته قدیمی ترین گروه هستند که البته در زمان ما در اقلیت می باشند. این گروه اصل را بر آزادی عمل، لذت جویی و رضایت فردی قرار داده اند. این دسته در مورد مسئله علت فرودستی زنان در جامعه، معتقدند نقش­های جنسیتی  تبعیض­آمیز، پیش داوری­های تبعیض­آمیز، باورهای پذیرفته شده درباره تفاوت­های طبیعی دو جنس و روابط اجتماعی، عامل این تبعیض شده است. بنابراین برای تغییر این وضعیت باید این اختلافات را که سطحی هستند، از بین برد.

این گروه نسبت به نقش مادری و همسری چون دست و پای زنان را می­بندد و محدود می­کند، بدبین هستند و کار در خانه را ظالمانه می­دانند و بر این باورند که تغییر در قوانین اجتماعی و سیاسی برای حل تبعیض موجود کافی است. با ورود بیشتر زنان به عرصه آموزش، اقتصاد و جامعه این نابرابری­ها از بین خواهد رفت. [۱۲]

چهره­های معروف این گرایش عبارتند از: ماری وُلستن کرافت، صاحب کتاب «استیفای حقوق زنان» هاریت تیلور و همسرش جان استوارت میل، صاحب کتاب «کنیزک کردن زنان یا انقیاد زنان»، بتی فریدان نویسنده کتاب «رمز و راز زنانگی» در سال ۱۹۶۳ م. و از بینانگذاران سازمان ملی زنان آمریکا در سال ۱۹۶۶میلادی.

۲٫ فمینیسم مارکسیستی: مارکسیست­ها در این زمینه هم مثل سایر موارد، می­گویند تابعیت تاریخی جنس زن نسبت به مرد ریشه اقتصادی و طبقاتی دارد و نظام سرمایه داری و طبقاتی این وضعیت را بر بشر تحمیل کرده است و تنها راه برای تساوی جنسی و رفع تبعیض، انقلاب توده­ها علیه سرمایه داری و حذف آن است و تا آن زمان اصالت دادن به مبارزه جنسیتی، یک حرکت ضد انقلابی و بیراهه رفتن است.

به اعتقاد مارکس و انگلس، خانواده اولین نهاد اجتماعی است که تقسیم نابرابر کار در آن صورت می­گیرد و باید این نظام نابود شود و به جای آن مؤسسات اشتراکی جایگزین شود تا کار منزل و بچه­داری و مانند اینها به طور مساوی از سوی هر دو جنس انجام پذیرد. [۱۳]

از مهم ترین شخصیت­های این گروه می­توان رُزا لوگزامبورگ از رهبران جنبش زنان کارگر لهستانی و از مؤسسین حزب کمونیست آلمان، هم فکر او کلارا زتکین از رهبران جنبش کارگری آلمان و بنیانگذاران حزب کمونیست آلمان و میشل بارِت صاحب کتاب «ستم امروز بر زنان» را نام برد.

۳٫ فمینیسم رادیکال: از تندروترین دسته های فمینیسم هستند و بر این عقیده­اند که از میان تمامی ستم­های طبقاتی، قومی، مذهبی، نژادی و جنسیتی، بنیادی ترین نوع ستمگری مربوط به جنسیت می­شود که همان نظام پدرسالاری است که فراگیرترین و ماندگارترین نظام ستم اجتماعی به حساب می­آید.

سیمون دوبوار معروف­ترین شخصیت این گروه و صاحب کتاب معروف «جنس دوم» بر این باور است که هیچ انسانی زن یا مرد متولد نمی شود، بلکه هویت زنانه یا مردانه را در طول حیات خود کسب می­کند. زن و مرد فقط از جهت جنسی و زیست شناختی متفاوت هستند، اما سایر تفاوت­ها مانند تفاوت­های ذهنی، روحی، اختلاف نگرش­ها و گرایش­ها و استعدادها همگی محصول روابط اجتماعی و تاریخی است؛ بنابراین نباید کارها را به زنانه و مردانه تقسیم کرد.

رادیکال­ها همه مردان را نسبت به زنان، ستمگر می­دانند و می­گویند: تمام مردان از برتری جنس مذکر، منافع اقتصادی، جنسی و روانی بهره می برند. از نظر اینها، تغییر قوانین اجتماعی ـ سیاسی تنها در حد تسکین و موقتی به کار می­آید و باید یک انقلاب اساسی به راه انداخت. شولامیت فایرِستون یکی دیگر از چهره­های این رویکرد، در کتاب «دیالکتیک جنسیت» می­گوید عامل فرودستی زنان مسائل بیولوژیکی زنان یعنی عادت ماهیانه، زایمان و شیردهی است. این مشکلات با تکنولوژی جدید مثل لقاح بدون آمیزش، پرورش جنین خارج از رحم و پرورش بچه در پرورشگاه، حل خواهد شد و زن و جامعه را از قید و بند جنسیت رها خواهد کرد.

برخی از رادیکالها جلوتر رفته و صفات ارزشمند و اصیل را صفات زنانه می­دانند. راه­حلی که این گروه برای رفع ظلم و تبعیض علیه زنان پیشنهاد می­کنند، انقلاب جنس مؤنث است. از دیدگاه فمینیست های رادیکال، مبارزه سیاسی سازماندهی شده علیه جنس مذکر چه در حوزه عمومی (جامعه) و چه در حوزه خصوصی (خانواده) امری ضروری است. برای رسیدن به این هدف، لازم است ارتباطات جنسی در خارج از نهاد خانواده سامان یابد. این ارتباط یا به صورت همزیستی آزاد و داوطلبانه بین دو همجنس است یا دو جنس مخالف.

برخی از تندروها، اصولاً رابطه با مردان را امری منکر و سیاسی می­دانند که موجب سلطه جنس مذکر می­شود. [۱۴]

چهره­های اصلی این گرایش ـ چنانکه گذشت ـ سیمون دوبوار و شولامیت فایرستون و سپس آن اوکلی، کیت میلِت صاحب کتاب «سیاست­های جنسی» مری دیلی، صاحب کتاب «پزشکی زنان» و مری اُبراین هستند.

۴٫ سوسیال فمینیسم: این گرایش از دهه ۱۹۷۰ میلادی و از ترکیب دو دیدگاه مارکسیسم فمینیسم و رادیکال فمینیسم پدید آمده است. طرفداران این گرایش مشکل ستم علیه زنان را هم ناشی از نظام سرمایه­داری و طبقاتی می­دانند مانند دیدگاه دوم و هم ناشی از نظام جنسیتی پدرسالارانه مانند دیدگاه سوم. بنابراین برای رهایی جنس مؤنث از ستم هم باید به دنبال تحقق جامعه سوسیالیستی و حذف طبقات اقتصادی بود و هم از جهت فرهنگی و اجتماعی باید نظام مردسالاری را برانداخت و برای تحقق این مهم باید نحوه آموزش در سطح جامعه، بازار کار، سرپرستی کودکان و شکل ازدواج و شوهرداری دگرگون شوند. هایدی هارتمن یکی از مهم ترین نظریه پردازان این گروه است. جولیت میچل صاحب کتاب «روانکاوی و فمینیسم» [۱۵] یکی دیگر از چهره­های این گرایش است.

۵٫ فمینیسم پست مدرن: پست مدرنیسم، دیدگاهی است که در سالیان اخیر شکل گرفته و بر نسبی گرایی حقیقت تأکید می کند. از نظر اینان، حقیقت غایی یا عینیت ثابتی نداریم که بتوان آن را فهمید و گفت این است و جز این نیست. واقعیت و حقیقت بسیار پیچیده و چند لایه و تودرتو است، از این رو نباید ایده واحد و نسخه مشترکی برای همه جوامع و فرهنگ­ها و زنان قائل شد. هر مدلی برای یک فرد یا گروه مناسب است، پس می­توان گفت به تعداد زنان جهان، فمینیسم وجود دارد.

بنابراین مشکلات زن ایرانی، عرب، افغانی، اروپایی و آمریکایی با یکدیگر متفاوت است و پاسخ­های مختلفی را باید در همان فرهنگ و جامعه علیه مرد سالاری جستجو کرد. ایده واحد مثلاً فمینیسم مارکسیسم یا رادیکال قابل تعمیم به همه جهان نیست بلکه خود ستم جدیدی است بر زنان.

به نظر برخی از متفکران این گرایش، زن نیازمند تشکیل خانواده و شوهرداری و پرورش فرزند است و اینها موجب ستم نیست بلکه علت فرودستی زنان، وجود رفتارهایی است که از بدو تولد میان دختر و پسر، تفاوت ایجاد می­کند و برای حل این مشکل باید حقوق متشابه برای زن و مرد در امر تحصیل، اشتغال و سیاست قائل شد و برای این مهم، حذف نمادهای جنسیتی از کتب درسی بسیار مؤثر و مفید است.

قرائت پست مدرن از فمینیسم که در حقیقت یک بازنگری و نقد فمینیسم است از سوی دیگر گرایش­ها با واکنش منفی روبه رو شده است. آنها می­گویند این گرایش، نهضت و قیام زنان را زمین گیر می­کند و اگر یک سخن و نظام حقوقی عام و جهانی نداشته باشیم، نمی­توان همه زنان را به راه و فکر و برنامه مشترک دعوت کرد.

۶٫ فمینیسم اسلامی: این گرایش، تفسیری زن مدارانه از اسلام است که نتیجه التقاط اندیشه اسلامی و فمینیستی است. این گرایش در دو دهه اخیر در ایران و برخی از کشورهای اسلامی پدید آمده است و تا حدودی متأثر از قرائت پست مدرن از فمینیسم است که نسخه هر جامعه­ای را در چارچوب فرهنگ و عقاید همان جامعه، می­نویسند. این گروه که متشکل از برخی زنان مارکسیست و فراری از ایران، برخی از سلطنت طلبان و بقایای نظام شاهنشاهی و پهلوی، برخی روشنفکران تجدیدنظرطلب و غرب زده و جمعی از مسلمانان با اندیشه التقاطی و بی توجه نسبت به تناقضات اندیشه دینی و الحادی است، می­خواهند نسخه­ای بومی و متناسب با عقاید دینی و در عین حال مبتنی بر گرایشات فمینیستی، تهیه و ارائه دهند. این گروه مردسالاری را مشکل اصلی زنان در خانواده، اجتماع، اقتصاد و سیاست می­دانند و احکام متفاوت دینی را در مورد زن و مرد، تبعیض آمیز و مخالف با حرمت و آزادی انسان و حقوق بشر و برابری زن و مرد به حساب می آورند. اینها سعی می­کنند با قرائت جدیدی از آیات و روایات دینی، تصویری از اسلام نشان دهند که با الگوهای غربی و فمینیستی نزدیک است.

محورهای اصلی این گرایش عبارتند از:

الف) جدایی دینداری از دین مداری: اعتقاد به دین به معنای حاکمیت دین و محور قرار دادن آن در قوانین و شئون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیست. بلکه حوزه دین یعنی رابطه میان خالق و مخلوق، از حیطه امور دنیوی جداست. این گروه در حقیقت با مبنایی سکولاریستی، دست دین را از دامن قوانین اجتماعی کوتاه می­کنند. از این پس، بشر است که مصالح و مفاسد احکام را می­فهمد و متناسب با شرایط زمان و مکان دنیای امروز، قانون وضع می­کند. قوانین اسلامی مربوط به ظرف زمانی و مکانی خاصی است که در شرایط کنونی صحیح و قابل اجرا نیست.

ب) تشابه حقوق زن و مرد: گرچه زن و مرد تفاوت طبیعی و تکوینی دارند، اما این اختلافات نباید منجر به حقوق و تکالیف متفاوت و تبعیض آمیز شود. آیات و احادیثی که احکام متفاوتی را برای زن و مرد ذکر کرده­اند یا مورد بی­اعتنایی قرار می­گیرند یا دستخوش قرائت جدید می­شوند.

ج) ثابت نبودن شریعت: احکام دین در همه موارد از جمله احکام مربوط به زنان متأثر از شرایط جامعه و فرهنگ زمانه است و ابدی نیست؛ و باید با متد مدرن و اجتهادی کارآمد، آموزه­های شریعت و فقه را با نیاز روز و حقوق بشر سازگار کرد.

د) توجه به نقش زن و اهمیت دادن به خانواده: این گرایش بر اهمیت جایگاه زن در خانه و تشکیل خانواده، به عنوان اولین نهاد اجتماعی، پافشاری می­نماید؛ لکن خانواده سنتی و مدیریت مرد و تقسیم کار دینی بین زن و شوهر را نمی پذیرد. این عده خواهان برابری نقش اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و قضایی هستند و به دنبال نفی مدیریت مرد در خانواده و مشارکت مرد در فعالیت­های خانه و مشارکت زن در فعالیت­های بیرون از خانه هستند. [۱۶]

برخی از چهره­های فمینیسم در میان مسلمانان و ایرانیان با گرایش­های کم و بیش متفاوت عبارتند از:

شیرین عبادی (برنده جایزه صلح نوبل)، مهرانگیزکار، نیره توحیدی، افسانه نجم آبادی، پروین پایدار (ناهید یگانه)، شهلا لاهیجی، حامد شهیدیان، ناهید کشاورز، نوشین احمدی خراسانی، کتایون مزداپور، هاله افشار، سید محسن سعیدزاده، نوال السّعداوی (مصری)، فاطمه مِرنیسی (مراکشی).

سوتیترها

فمینیسم نظریه­ای است که بر اساس آن، زنان باید به فرصت­ها و امکانات مساوی با مردان در تمامی جنبه­های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست پیدا کنند؛ یا جنبش­هایی که به دنبال نهادینه کردن و تحقق این دیدگاه هستند

نیاز به نیروی کار ارزان قیمت زنان در کارخانه ها و مراکز اقتصادی، انگیزه اصلی سرمایه داران بزرگ برای دامن زدن و یا حتی راه اندازی جنبش های فمینیستی بود

فمینیست یا اساساً دین خاصی را نمی­پذیرد و یا اگر هم پذیرفت، حوزه دین را از حیطه دنیا و امور بشر یعنی مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جدا می­کند

از دیدگاه فمینیست های رادیکال، مبارزه سیاسی سازماندهی شده علیه جنس مذکر چه در حوزه عمومی (جامعه) و چه در حوزه خصوصی (خانواده) امری ضروری است. برای رسیدن به این هدف، لازم است ارتباطات جنسی در خارج از نهاد خانواده سامان یابد

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

نظرات شما ( 2 )
  1. سید عباس می گوید

    خانم تری علیدوستی، این آرم کثیف رو بهتر بود رو … ت حک میکردی ثوابش بیش تر میبود!!! خخخ

  2. سید عباس می گوید

    فمینیسم افیون ملت ها و زن مجوس افعی ترین فمینیستهاست!