بیوگرافی محمود پاک نیت و همسرش مهوش صبرکن +مصاحبه با فرزندان

6

محمود پاک نیت و همسرش مهوش صبر کن دارای دو فرزند به نام های مسعود و مهرداد هستند.

محمود پاک نیت و مهوش صبر کن، از جمله زوج های هنری هستند که کارنامه خوبی در زمینه بازیگری دارند، اما مثل تمام زن و شوهرهای دیگر، دارای یک زندگی خانوادگی هم هستند، با دو فرزند پسر به نام های مسعود که متولد ۱۳۶۰ است و مهرداد که در سال ۱۳۶۳ به دنیا آمده است.

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

محمود پاک نیت (متولد ۱۰ دی ۱۳۳۱ در کازرون) بازیگر ایرانی است.

محمود پاک‌نیت، از سال ۱۳۴۸ در زمینهٔ تئاتر شروع به کار کرد و در ۵۲ نمایش حضور یافت. وی در سال ۱۳۵۲ به استخدام اداره کل فرهنگ و هنر درآمد. از سال ۱۳۶۷ به فعالیت در عرصه سینما و تلویزیون پرداخت و موفق به اخذ درجهٔ یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گردید. با مجموعه پرطرفدار روزی روزگاری به محبوبیت دست یافت. و محبوبیت او با مجموعه‌های پدرسالار و پس از باران ادامه یافت. او در سریال یوسف پیامبر در نقش یعقوب ایفای نقش کرده است. محمود همسر مهوش صبرکن (بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون) است.وی هم اکنون در سریال شهرزاد در نقش جمشید پدر شهرزاد ایفای نقش می کند.

فیلم‌شناسی

  • (۱۳۶۶) گشتی‌ها (جواد مرادی) بازیگر
  • (۱۳۶۷) شاخه‌های بید (امراله احمدجو) بازیگر
  • (۱۳۶۸) تابستان ۵۸ (مجتبی راعی) بازیگر
  • (۱۳۷۲) جای امن (مجتبی راعی) بازیگر
  • (۱۳۷۳) آرایش مرگ (افشین شرکت) بازیگر
  • (۱۳۷۴) قله دنیا (عزیزالله حمیدنژاد) بازیگر
  • (۱۳۷۵) لاک پشت (علی شاه‌حاتمی) بازیگر
  • (۱۳۷۵) سرزمین خورشید (احمدرضا درویش) بازیگر
  • (۱۳۷۶) دنیای وارونه (شهریار بحرانی) بازیگر
  • (۱۳۷۷) مرد عوضی (محمدرضا هنرمند) بازیگر
  • (۱۳۷۷) جنگجوی پیروز (مجتبی راعی) بازیگر
  • (۱۳۷۷) سیب سرخ حوا (سعید اسدی) بازیگر
  • (۱۳۷۷) باشگاه سری (جمال شورجه) بازیگر
  • (۱۳۸۰) دعوت به شام (داود موثقی) بازیگر
  • (۱۳۸۱) صنوبر (مجتبی راعی) بازیگر
  • (۱۳۸۱) بی تو تنهایم (قدرت‌الله صلح‌میرزایی) بازیگر
  • (۱۳۸۱) ایستگاه متروک (علیرضا رییسیان) بازیگر
  • (۱۳۸۲) عاشق مترسک (مهدی نوربخش) بازیگر
  • (۱۳۸۴) سفر به هیدالو (مجتبی راعی) بازیگر
  • (۱۳۸۴) شهرآشوب (یدالله صمدی) بازیگر
  • (۱۳۸۷) دل شکسته (علی روئین‌تن) بازیگر
  • (۱۳۸۸) زمهریر (علی روئین‌تن) بازیگر

سریال های تلویزیونی

نام مجموعه سال کارگردان شبکه
سیم حوت ۱۳۶۲
بهار بودی، تو بودی ۱۳۶۴
روزی روزگاری ۱۳۷۰ امرالله احمدجو
پدرسالار ۱۳۷۳ اکبر خواجویی
شیخ مفید ۱۳۷۴
کهنه‌سوار ۱۳۷۶ اکبر خواجویی
فکر پلید ۱۳۷۷
چشم‌به‌راه ۱۳۷۷
هتل پیاده‌رو ۱۳۷۸ بهمن زرین‌پور
روشن تر از خاموشی (در نقش شاه عباس) ۱۳۷۹ حسن فتحی (کارگردان)
پس از باران ۱۳۷۹ سعید سلطانی
شب دهم ۱۳۸۰ حسن فتحی (کارگردان)
راز شیوا ۱۳۸۰ پرویز حسن پور
وارث ۱۳۸۲ کاظم بلوچی
خانه ای در تاریکی ۱۳۸۲ سعید سلطانی سه
یوسف پیامبر ۱۳۸۷ فرج‌الله سلحشور یک
ساختمان ۸۵ ۱۳۸۹ مهدی فخیم‌زاده دو
پشت کوه‌های بلند ۱۳۹۱ امرالله احمدجو سه
خاطرات مرد ناتمام ۱۳۹۱ صادق کرمیار یک
خط ۱۳۹۳ عباس رنجبر سه
هفت‌سنگ (بازیگر میهمان) ۱۳۹۳ علیرضا بذر افشان سه
پرده‌نشین ۱۳۹۳ بهروز شعیبی یک
شهرزاد ۱۳۹۴ حسن فتحی (کارگردان) نمایش خانگی
نفس گرم ۱۳۹۴ محمد مهدی عسگرپور یک

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

مهوش صبرکن (زاده ۱۳۳۹ در شیراز) بازیگر اهل ایران است.

سینما

  • زیباتر از زندگی (۱۳۹۰)
  • زمهریر (۱۳۸۸)
  • جای او دیگر خالی نیست (۱۳۸۴)
  • صنوبر (فیلم) (۱۳۸۰)
  • غزال (فیلم) (۱۳۷۴)
  • در مسیر تندباد (۱۳۶۷)
  • گشتی‌ها (۱۳۶۵)
  • تشریفات (۱۳۶۴)

تلویزیون

  1. پس از باران
  2. پنجمین خورشید
  3. رسم شیدایی
  4. کهنه‌سوار
  5. بگذار آفتاب برآید
  6. یوسف پیامبر
  7. روشن‌تر از خاموشی
  8. پشت کوه‌های بلند
  9. خاطرات مرد ناتمام

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

سال های سال است که این زوج هنرمند را می شناسیم و کارهای زیادی را هم از آنها درعرصه های مختلف شاهد بوده ایم که شاید محبوب ترین آنها سریال پس از باران بوده باشد که در آن، مهوش صبر کن (همسر محمود پاک نیت) نقش مادرزن را ایفا می کرد. در این گفت و گو پای صحبت های شیرین این زوج هنرمند شیرازی نشسته ایم.

لطفا از آشنایی تان با همسرتان برایمان بگویید.

پاک نیت: سال ۵۶ در تئاتری به نام شاتره با خانمم آشنا شدم. شاتره گیاهی است که برای بیماران گرمازده بسیار مفید است و دمای بدن آنها را پایین می آورد. من و همسرم آنجا با هم، همبازی بودیم.

من نقش پسر کارگر را بازی می کردم و همسرم نقش شازده خانم را بازی می کرد که یکدل، نه صددل عاشقش شدم و بعد از ۲ سال هم ایشان جواب مثبت به من دادند و ما زندگی مشترک مان را شروع کردیم. من آن موقع ۲۷ ساله بودم و در حال حاضر هم ۳۶ بهار از زندگی مشترکمان می گذرد و صاحب ۲ فرزند پسر و نوه هستیم.

صبرکن: در زمان ازدواجمان من ۱۸ سال بیشتر نداشتم اما به عشق آقای پاک نیست نسبت به خودم ایمان داشتم.

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

اگر بی صداقتی و دروغ وارد زندگی شد زندگی دوامی نخواهدداشت

مراسم ازدواجتان را چگونه برگزار کردید؟

پاک نیت: شهریور سال۱۳۵۸ جشن عروسی مان را در خانه فرهنگ شماره یک شیراز برگزار کردیم. اقوام و بچه های تئاتر همه دعوت بودند. معمولا بچه های تئاتر شیراز در این مکان فرهنگی عروسی شان را برگزار می کردند. مراسم خوبی برگزار شد و همه بچه های تئاتر کمکمان کردند. مراسم عقدمان را در منزل مادر همسرم برپا کردیم و همان شب هم عروسی مان را گرفتیم.

صبرکن: من با دخترهای همسن و سالم فرق می کردم. به مادیات اهمیت نمی دادم. با اینکه در خانواده مرفهی بزرگ شده بودم، ساده فکر می کردم. همان زمان هم منزل پدری ام شیک و بزرگ بود. خیلی از اقوام در منزل ما مراسم عروسی شان را برگزار می کردند، اما ما فقط مراسم عقدمان را در منزل پدری گرفتیم.

و بعدش از شیراز به تهران مهاجرت کردید؟

پاک نیت: بله، آن زمان مشکلات زیادی در فرهنگ و هنر شیراز برای ما پیش آمد و کسی بود که مانع کار ما می شد. از طرفی، هم من و هم همسرم دوست داشتیم کنار تئاتر در کارهای سینمایی و تلویزیونی هم بازی کنیم. به همین دلیل از سال ۱۳۷۴ در تهران مستقر شدیم و شیراز را ترک کردیم. البته گاهی اوقات برای دیدن پسر، عروس و نوه ام به شیراز می رویم.

صبرکن: من ۷ تا خواهر دارم. مادرم ما را طوری تربیت کرد که احترام هم را نگه داریم و پسوند آقای یا خانم را کنار اسم هم به کار ببریم. مادرم گذشت را هم به ما آموخت.

بعد از ترک شیراز و مهاجرت به تهران، حدود ۲ سال خانه نشین بودم و فرصتی برای کار کردن پیش نیامد. به جایش تا دلتان بخواهد محمود من و بچه ها را رها می کرد و برای بازی به شهرستان می رفت. تا اینکه بعد از ۲ سال، بازی در «کهنه سوار» را شروع  کردم و بعد از آن هم در«فالگیر» و «پس از باران» بازی کردم

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

بعد از ترک شیراز و مهاجرت به تهران، حدود ۲ سال خانه نشین بودم

شما جزو آن گروه از هنرمندانی هستید که زندگی مشترکتان سال های سال ادامه پیدا کرده است. رمز خوشبختی تان را در چه چیزی می دانید؟

پاک نیت: من به این معتقدم که اگر در زندگی راستی، درستی و صداقت وجود داشته باشد زندگی هم دوام زیادی دارد و روز به روز مستحکم تر هم خواهدشد اما اگر بی صداقتی و دروغ وارد زندگی شد زندگی دوامی نخواهدداشت.

صبرکن: همین که زن و شوهر صبور و باگذشت باشند، ناخودآگاه تفاهم هم به وجودمی آید. تفاهم یعنی خوش بودن هم. اگر من در شرایط سختی که محمود ما را رها کرده بود و برای کار به شهرستان می رفت، از سر لج و لج بازی بچه ها را رها می کردم و دنبال علاقه های خودم یا تمرین تئاتر و سینما می رفتم، نمی توانستم از پس زندگی بربیایم.

تفاوت دنیای قبل و بعد از ازدواج تان در چیست؟

من قبل از ازدواج به خیلی چیزها اهمیت نمی دادم و شاید در زندگی نظم نداشت. یعنی آدم ها در دوران نوجوانی و جوانی نظم خاصی در زندگی شان ندارند و وقتی که تشکیل خانواده می دهند، کم کم قانونمند می شوند اما بعد از ازدواج فرد احساس می کند مسئولیتی در قبال یک خانواده دارد که او را قانونمند می کند.

زندگی یک زوج بازیگر چه مشکلاتی دارد:

پاک نیت: ما مشکلی با هم نداریم و خیلی راحت با هم کنار آمده ایم. مثلا من از انجام کار خانه و کمک به همسرم هیچ ابایی ندارم

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

پاک نیت: نه، خیلی با جایگاهی که در ذهنم است فاصله دارم

اوقات فراغت را کنار یکدیگر چطور می گذرانید؟

پاک نیت: سفر می رویم، کتاب می خوانیم، فیلم می بینیم. من عاشق سفر هستم و هر فرصتی که پیش بیاید به شهرهایی سفر می کنیم که تاکنون نرفته ایم. من اهل هواپیما نیستم و با خودروی خود سفر می کنم تا رانندگی کنم و از جاده لذت ببرم.

بهترین نقشی که تا به حال داشتید کدام نقش بوده است؟

صبرکن: من نقش هایی که در تئاتر ایفا کردم را به مراتب بیشتر از نقش های تلویزیونی ام دوست دارم چرا که در تئاتر با نقش یک بازیگر زندگی می کنم.

پاک نیت: من هم نقش هایی که تا به حال بازی کردم را واقعا دوست دارم و مثل بچه هایم برایم عزیز هستند اما گاهی وقت ها، بعضی از نقش ها شیرینی ویژه ای دارند و بیشتر در یاد آدم می ماند. مانند نقشی که روزی روزگاری، خانه ای در تاریکی، پس از باران و سریال حضرت یوسف (ع) داشتم.

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

پاک نیت: صدای گرم آقای اکبر مشکین که گوینده رادیو بودند بزرگ ترین انگیزه من برای ورودم به این عرصه بود

اصلا چه شد که بازیگر شدید؟

پاک نیت: صدای گرم آقای اکبر مشکین که گوینده رادیو بودند بزرگ ترین انگیزه من برای ورودم به این عرصه بود. من خیلی صدای ایشان را دوست داشتم و همیشه آرزو می کردم بازیگر رادیو شوم ولی این اتفاق در نهایت نیفتاد و بازیگر تئاتر شدم.

الان پشیمان هستید؟

پاک نیت: به هیچ وجه، به خاطر دارم زمانی با یکی از دوستانم به نام محمود چوگانی راجع به این مساله که هرکسی می خواهد در آینده چه کاره شود بحث می کردیم نوبت که به من رسید، رسیده بودیم به یک سینما. وقتی محمود از من پرسید می خواهی چه کاری شوی؟ گفتم بازیگر. او شروع کرد به خندیدن اما پس از سال ها یک روز برای تماشای یکی از تئاترهایم به سالن تئاتر شهر آمد و شروع کرد به گریه کردن. متاسفانه دیگر ایشان را ندیدم. به هر حال از اینکه به آرزویم رسیده بودم خیلی خوشحال بودم و هستم.

می شود گفت امروز به جایگاهی که می خواستید رسیده اید؟

پاک نیت: نه، خیلی با جایگاهی که در ذهنم است فاصله دارم. می گویند هنر مانند یک اقیانوس است که هر چه به طرف ساحل حرکت کنی به آن نخواهید رسید و اگر روزی ادعا کنی که به ساحل رسیدی آن روز، روز مرگ هنری است.

به سلامت روان در خانواده تان چقدر اهمیت می دهید؟

پاک نیت: خیلی زیاد. اگر سلامت روان در خانه و خانواده وجود نداشته باشد آرامشی هم وجود ندارد. بنابراین سلامت روان مهم تر از هر چیز دیگری است.

صبرکن: من معتقدم اگر سلامت روان وجود نداشته باشد سلامت جسم هم وجود ندارد بنابراین من به عنوان یک زن و مادر همیشه سعی کرده ام آرامش و امنیت روانی را در خانه ام برقرار کنم.

آقای پاک نیت! تا چه حد به تغذیه تان اهمیت می دهید؟

پاک نیت: خیلی زیاد. من اصلا با خوردن غذاهای چرب و فست فود موافق نیستم و معتقدم هیچ غذایی نمی تواند جایگزین غذاهای ایرانی باشد.

معمولا برای عزیزترین مهمانتان چه غذایی درست می کنید؟

صبرکن: همه مهمان ها برای من عزیزند، تفاوتی نمی کند. اگر تازه با آنها آشنا شده باشم، معمولا غذای خاص شیرازی مثل کلم پلو درست می کنم یا ماهی های جنوب به صورت شکم پر یا شکرپلوی شیرازی تهیه می کنم. تا به حال یاد ندارم که برای مهمانم قورمه سبزی یا غذاهایی که در اغلب خانه ها پخته می شود تهیه کرده باشم. در قدیم رسم بود که در مجالس عروسی حتما شکرپلو سرو می شد و هنوز این رسم در خیلی از خانواده ها ادامه دارد.

پاک نیت: معمولا شیرازی ها لوبیاپلو یا همان «شوید لوبیا با مرغ یاماهی» درست می کنند.

درست کردن این غذاهایی که گفتید باید خیلی سخت باشد. فکر می کنید هر کسی می تواند با آموزش آن را درست کند یا بایدآشپزی در خون آدم باشد؟

صبرکن: مسلما آشپزی امری آموختنی است. ژن در امر آشپزی هیچ تاثیری ندارد. آشپزی استعداد و علاقه است. بچه ها از سن کم، بزرگ ترها خصوصا مادر را در حال آشپزی می بینند و می آموزند. همان طور که ما این تجربه را در خانواده داریم. پسرهای من چون همیشه در این مسائل دخیل بودند، خیلی خوب از پس آشپزی بر می آیند و حتی بعضی وقت ها غذاها را بهتر از خانم هایشان درست می کنند.

پاک نیت: به نظر من هم، همه جوره می تواند باشد. یکی آشپزی را دوست دارد. یکی آشپزی را با ظرافت انجام می دهد و یکی دیگر به صورت درهم هر کاری که بخواهد انجام می دهد و یکی هم به صورت آموزشی کار می کند. به هر حال هر ۳ نوع آن در آشپزی موثر است و روی آشپزی تاثیر می گذارد.

چقدر در مورد تربیت فرزندانتان از نظر فکری با یکدیگر همسو بودید؟

پاک نیت: خیلی زیاد، همیشه در این مورد با هم صحبت می کردیم و اگر مشکلی پیش می آمد سعی می کردیم با مشورت با یکدیگر و هم چنین کمک از اهالی فن مشکل را برطرف کنیم.

چرا آدم های امروز احساس تنهایی بیشتری نسبت به گذشته دارند؟

پاک نیت: چون زندگی ها دیگر مانند گذشته نیست و با ورود تکنولوژی خیلی چیزها عوض شده است.

صبرکن: دقیقا همین طور است. مثلا آدم ها امروزه به جای اینکه با هم رو در رو حرف بزنند پشت تلفن همراه و شبکه های اجتماعی خودشان را معرفی می کنند. به هر حال زندگی های امروز خیلی گرم و صمیمانه نیستند.

همسر مهوش صبرکن همسر محمود پاک نیت مسعود و مهرداد پاک نیت فرزندان محمود پاک نیت بیوگرافی مهوش صبرکن بیوگرافی محمود پاک نیت

داوری هنردوستان در مورد این زن و شوهر محبوب و موفق مشخص است، اما خیلی ها دوست دارند محمود پاک نیت و مهوش صبرکن را از دیدگاه فرزندان آنها ببینند. به همین جهت در اینجا خبرنگارمان با فرزندان آنها گفت و شنودی انجام داده که می خوانید.

از چه زمانی احساس کردید پدر و مادرتان در عرصه بازیگری فعالیت دارند؟

مسعود: از کودکی. به دلیل اینکه من و برادرم، اغلب پشت صحنه تئاتر بازی می کردیم تا پدر و مادرمان تمرین یا اجرای خود را تمام کنند و با هم به خانه برگردیم.
مهرداد: از زمانی که من خیلی کوچک بودم و هنوز مدرسه هم نمی رفتم، می دانستم که بابا و مامان فرهنگی هستند. آن موقع، در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شیراز کار می کردند و من، اغلب روزها، وقتی برادرم به مدرسه می رفت و کسی در خانه نبود تا از من نگهداری کند، همراه مامان یا بابا به محل کارشان می رفتم. آن زمان مامان بیشتر تئاتر کار می کرد و بابا اگر کار سریال یا فیلم سینمایی داشت، به تهران می رفت.

پدر و مادرتان در خانه و در حضور شما تمرین می کردند؟

مسعود: بله. یکی از کارهای اصلی هر بازیگر، تمرین است.
مهرداد: بابا و مامان، همیشه و بدون استثنا، برای تمامی نقش هایی که می خواستند کار کنند، در خانه تمرین می کردند، یا مشغول حفظ کردن دیالوگ ها می شدند.

در مجالس میهمانی، که مامان یا بابا نمی توانستند شما را همراهی کنند، چه احساسی داشتید؟

مسعود: کمتر یاد دارم که چنین حادثه ای اتفاق افتاده باشد. این امر فقط در سال های اخیر که حجم کارشان زیاد شده، گاهی اتفاق افتاده است.
مهرداد: بازیگری کار واقعاً مشکلی است و ما خودمان را با وضعیت، بابا و مامان تطبیق داده ایم. به خصوص که مامان چون خودش همیشه همکار پدرمان بوده، ما را برای روزهای تنهایی آماده می کرد. به عنوان مثال یادم می آید موقع ساخت فیلم «سرزمین خورشید»، پدرم مدت هفت ماه نتوانست به خانه بیاید و ما موضوع را به راحتی هضم کردیم، اما وقتی کوچکتر بودیم، قضیه برایمان کمی بغرنج بود. مثلاً یادم می آید زمانی که کلاس اول یا دوم دبستان بودم، وقتی مامان و بابا هر دو برای اجرای تئاتر به تهران می رفتند، با وجودی که مرحومه مادربزرگ مان از من و برادرم نگهداری می کرد، همیشه دلتنگ مامان و بابا بودم.

شما هم به بازیگری علاقمند هستید؟

مسعود: به هیچ وجه، اما گاهی به شوخی به پدرم می گویم که اگر من بازیگر شده بودم، کارگردان ها مرا به جای شما انتخاب می کردند.
مهرداد: خیلی زیاد. یکی دو تا کار هم کرده ام. قبل از آن هم با دوستانم در فرهنگسرا کار تئاتر می کردم. البته بابا موافق نیست که من در این زمینه فعالیت کنم، اما مامان بدش نمی آید.

دل تان می خواست در فیلم یا سریالی با مامان و بابا همبازی باشید؟

مسعود: من وقتی سه سال داشتم، در فیلم «تشریفات» به کارگردانی مهدی فخیم زاده با مادرم همبازی شده ام.
مهرداد: در تئاتر قسمت نشده، اما چند سال پیش در یکی دو سکانس از سریال «خانه ای در تاریکی»، به کارگردانی سعید سلطانی نقش شاگرد یک دفتردار را بازی کردم. بلندترین نقشم در سریال «وارث» به کارگردانی کاظم بلوچی بود که با خود بابا بازی داشتم و نقش پدر و پسر را ایفا کردیم.

در تعلیم و تربیت شما، مامان بیشتر نقش داشته یا بابا؟

مهرداد: مهر دو برای ما زحمت کشیده اند. من همیشه به همسرم می گویم که قلباً دوست دارم بچه هایمان را به شیوه پدر و مادرم تربیت کنیم.

کدام صفت پدر یا مادرتان را بیشتر دوست دارید؟

مسعود: در مادر، صبوری را، که از مادرش به ارثبرده است.
مهرداد: مهمترین خصلت پدرم منطقی بودن و قاطعیت است، اما پشت قاطعیت و راسخ بودن او، قلبی شیشه ای و نازک قرار دارد که با تلنگری می شکند.

موقع نوجوانی، پدر و مادرتان چقدر به شما استقلال می دادند؟

مسعود: محدودیت خاصی نداشتیم، آنچه را که باید در یک خانواده طبیعی ایرانی باشد، ما نیز داشتیم.
مهرداد: زیاد اما کنترل شده. در هر خانه قواعد و دستوراتی هست که تمام افراد خانواده باید از آنها تبعیت کنند. در خانه ما هم از این نوع قوانین وجود داشت که اگر رعایت نمی کردیم، مواخذه می شدیم. اخلاق من و برادرم خیلی با هم فرق دارد، برادرم از بچگی آرام بود، در حالی که من خیلی شیطان بودم. به خاطر همین مامان و بابا روی اخلاق و رفتار من، بیشتر تمرکز می کردند، اما در کل مادرم بیشتر از پدر به من استقلال می داد.

هیچ وقت اتفاق افتاده که بر سر موضوعی از مامان یا بابا رنجیده شده باشید؟

مسعود: این کاملاً طبیعی است، بچه ها وقتی ببینند پدر یا مادرشان نظری مخالف آنها دارد، دلگیر می شوند، اما به طول کلی بعد از مدتی متوجه می شوند حق با پدر یا مادرشان بوده.
مهرداد: آره خب. مگر می شود فرزندی با پدر و مادرش بحثو جدل نداشته باشد؟

کدام نقش پدر یا مادرتان را بیشتر دوست دارید؟

مسعود: نقش مادرم را در مجموعه های «پس از باران» و «یوسف پیامبر(ع)» دوست دارم.
مهرداد: از کارهای پدرم، مجموعه «روشن تر از خاموشی» که زندگی ملاصدرا و شاه عباس صفوی را روایت می کرد و از بین کارهای مادر نیز مجموعه «پس از باران» را خیلی می پسندم.

خاطره ای از کارهای هنری مامان و بابا دارید؟

مسعود: موقع پخش «پس از باران» هر کس مامان را در کوچه و خیابان می دید از اینکه نقش مادرزن پدرم را به عهده گرفته بود تعجب می کرد و به او می گفتند شما جوان تر از آن هستی که مادرزن باشی.
مهرداد: در سریال «وارث» قسمتی بود که من باید در برابر پدرم می ایستادم و داد و بیداد می کردم که دوستم تیر خورده و باید برویم و او را پیدا کنیم و پدرم داد می زد که نباید چنین کاری بکنیم، چون خطر دارد و ممکن است پلیس ها ما را بگیرند. من آن قدر سماجت می کردم تا بالاخره پدر عصبانی می شد و یک سیلی محکم به من می زد. آن پلان بارها تکرار شد و من به همین دلیل بارها سیلی خوردم.

اینکه پدر و مادرتان در زمینه هنری فعال هستند، چه احساسی به شما می دهد؟

مسعود: برایم مایه افتخار است که در یک خانواده اهل هنر بزرگ شده ام.
مهرداد: خوشحالم که پدر و مادرم کاری انجام می دهند که بر ارتقاء سطح فرهنگ مردم و مملکت اثرگذار است.

نظر دوستان شما درباره پدر و مادرتان چیست؟

مسعود: دوستانم از مادر، به عنوان شخصی یاد می کنند که همیشه با انرژی است و بین دوستان و آشنایان به جنب و جوش زیاد معروف است.
مهرداد: دوستان همیشه نسبت به من و خانواده لطف داشته اند و همیشه با اظهار لطف خودشان مرا شرمنده کرده اند.

از اوقات فراغت دوران کودکی بگویید.

مسعود: مادرم هم ما را به سینما می برد، هم برایمان کتاب می خواند. از جمله کتاب هایی که مادرم برای ما می خواند مجموعه ۹ جلدی «به من بگو چرا» بود که مسائل علمی را به زبان ساده بیان می کرد.
مهرداد: بابا بیشتر ما را به سینمنا می برد و مامان بیشتر برایمان کتاب می خواند.

بهترین هدیه ای که در کودکی از پدر یا مادرتان گرفتید چه بود؟

مسعود: یک عدد شطرنج که مهره هایش حالت حلبی داشت.
مهرداد: یک دوچرخه شماره ۱۶ که با برادرم به صورت مشترک از آن استفاده می کردم و مجموعه کتاب های «به من بگو چرا؟»

ممکن است شما دوست داشته باشید

نظرات شما ( 6 )
  1. H می گوید

    من عاشق آقای پاک نیت و خانوادشان هستم در حدی که یک روز عکسشان را نبینم عصابم خورد میشه واقعا محمود پاک نیت نمونه یک شخصیت کامل است
    دیوونشم

  2. حمزه می گوید

    منم خیلی دوستشان دارم

  3. irairasajjad می گوید

    همیشه زنده باشند . عشقی محمود خان

  4. محمد زنگویی می گوید

    با سلام اینجانب محمد زنگویی دانشجوی لیسانس رشته اب خیز داری کشاورزی استان بوشهر تحصیل نمودم می خواستم از بازیگر مطرح سینما و تلویزیون محمود پاک نیت تقدیر و تشکر به عمل اورم امیدوارم سال ۹۷ سالی خوب در کنار خانواده محترمشان داشته باشند اگر اخبار و اطلاعات از ایشان دارید به شماره موبایل من اطلاع دهید

  5. ربانی_بجنورد می گوید

    آقای محمود پاک نیت که خدا خودش و خانواده اش رو حفظ کنه آن گونه که از بازیگریشون دیدیم و حسی که برامون ایجاد شده شباهت زیادی خلقا و خلقا به پدرم مرحوم که بزرگ خاندان قوممان بودند دارند؛خاصه در سریال پس از باران با این تفاوت که خان دو زن داشت ،اما پدرم سه زن داشتن که مادر اولمون زیاد عمرشون به دنیا نبود و فوت کرد ؛ایشان از چنان عدالتی در خانواده برخوردار بودند که تعداد ده نفر عایله از این سه زن هیچگاه به ذهن راه ندادیم که از یک مادر نیستیم این در حالیست که پدر متمکن و قریب صد هکتار زمین و امکانات و…داشتن که با گذشت ۲۷ سال از مرگ پدر کوچک ترین مساله ای نداریم بلکه همیشه مورد غبطه فامیلیم؛ایشان متولد۱۳۰۴ بودند و یک منطقه بسیار بزرگ مشکلات اجتماعی و حتی خانوادگی را از بخش های اطراف نزد وی می اوردند ؛ هیجانات اقای پاک نیت در فیلم پس از باران و فیلم های دیگه مخصوصا چهره اش و صداش شباهت عجیبی به مرحوم دارد فقط پدرم کمی قد بلند تر و چارشونه تر بودند و این را نه من بلکه همه اونهایی که آنها را می شناسند اذعان داشته اند؛پدرم اسبی معروف بنام گل آهوی افسانه ای سفید(نیله)داشتن که در کشور مطرحه،که قدیما یادم میاد فردی بنای ظلم به بابایی را گذشته بود و خیره سری می کرد را پدرم از بالای همین اسب با قمچی و شلاق تادیب کرد ؛جالب اینکه بعد گذشت کمتر از یک هفته اون فرد آمد و دست بابا را بوسید ؛هر سه زن بابا و بعد اولی که زود بر سر زا به رحمت پیوست، دو زن آخری بابا چنان باهم رابطه عمیقی داشتند که همه را متحیر می کردند ،باور کنید من که تتغاری واز زن آخرم ، آن قدر مادر بزرگترم را دوست داشتم و او را کاتا نه نه (نه نه بزرگ)صدا می زدم و مادر خودم رو کچه نه نه(نه نه کوچک)نیم ساعت قبل اینکه درسال ۶۸ به رحمت ایزدی بره برایم فوتش الهام شد و من باچشم اورا موقع فاصله گرفتنش وموقع خداحافظی از من، تعقیب می کردم و به خودمی گفتم نه نه میمیره پس باید سیر نگاه کنم؛بگذریم ،امیدوارم همچنان چهره و صدای آقای پاک نیت را ببینیم و بشنویم!!!

  6. امیر ربانی می گوید

    باز یه بازی دیگه (سریال تب وتاب،آتش وبادو…)و تماشای چشمان نافذت؛نمی دانم فرزندانت آن گیرایی صورت و چشم را قدر می دانند یا نه…چقدر اخم و نگاه زیر چشمی ات،گفتار ولحن و صدای جدی ات و کاریزمای رفتارت زیباست و یاد پدر را در من زنده می کند، نمی دانم چرا با شما، این همه هم ذات پنداری می کنم ، در حالیکه خود پدرم و دو فرزند پسر ۱۲ و ۱۸ساله دارم و هر بارشما را در قاب تلوزیون می بینم بیاد پدرم مرحوم می افتم ؛خدا این بزرگی شما را حفظ کند ، که اگر بیاری اش چنین بمانی اسطوره می شوی ای مرد…(ا.ربانی بجنورد فرستنده کامنت چند سال پیش بالا)