با اینکه دخترها هنوز کوچک اند اما دوست دارند حرفه پدر را دنبال کنند و خواننده شوند! عجیب است این آرزوهایشان اما شاید بتوان آن را پای شیرینی عالم هنر و موسیقی گذاشت. مجتبی کبیری و خانواده اش مهمان این شماره ترانه ماه هستند. خانواده ای گرم و دوست داشتنی که آرامش و امنیت برایشان از هر چیز دیگری مهمتر است و خوشبختانه به قول میترا طوسی، خانم خانه، آقای کبیری در این زمینه هیچ وقت سهل انگاری نکرده. اگر به چند سال قبل برگردیم در ذهن همه دوست داران موسیقی پاپ هنرمندی که شباهت صدایش با یکی از خواننده های آن طرف آب یکی یکی از دلایل شهرت و محبوبیت اش شد، نقش می بندد. شباهتی که حتی همسرش هم آن را نادیده نمی گیرد. کبیری که این روزها نسبت به گذشته کم کارتر شده گلایه های زیادی از موسیقی یا بهتر است بگویم مسئولین موسیقی دارد، گلایه هایی که شاید حرف دل خیلی های دیگر هم باشد اما یا امکان گفتنش را ندارند و یا شاید هم جراتش را. در ادامه حاصل گفتگوی دو ساعته ما با این خواننده و خانواده اش را می خوانید.

صدای مجتبی را قبل از ازدواج دوست داشتم

مجتبی کبیری: زمانی که با همسرم ازدواج کردم هنوز خواننده نشده بودم اما موسیقی تدریس می کردم و وارد عرصه موسیقی شده بودم. این را واقعاً می گویم که همسرم همیشه همراه من بوده و شرایط بسیار خوبی را برای فعالیت هنری من فراهم کرده. ولی من در عوض بیشتر ایشان را حرص داده ام!(باخنده)

میترا طوسی: نه واقعاً این طور نیست و مجتبی هم شرایط خوبی برای زندگی مان فراهم کرده و در این هفده سالی که ازدواج کرده ایم همیشه تلاش کرده محیط خانه را برای خانواده اش آرام و امن نگه دارد. البته قبل از ازدواج چون ما با هم نسبت فامیلی داریم(مادرهای ما با هم دختر خاله اند.) من با کارهای ایشان آشنا بودم ولی همان طور که خودشان گفتند به طور رسمی و حرفه ای خواننده نشده بودند اما در برخی مهمانی های خانوادگی که پیانو می زدند و می خواندند خیلی صدای شان را دوست داشتم. من خودم با اینکه به موسیقی علاقه زیادی دارم اما به صورت تخصصی سررشته ای در این هنر ندارم و بیشتر کارهای مجتبی را می شنوم و نظر می دهم. البته قبل از ازدواج مان به موسیقی خیلی علاقه داشتم اما آن موقع خواننده ها خیلی کم بودند و راحت تر می شد کارهای خواننده های مختلف را گوش کرد.

مسائل حاشیه ای باید مدیریت شود

مجتبی: وقتی خواننده ای شناخته می شود ناخودآگاه مردم بیشتر روی او و خانواده اش زوم می شوند و آنها بیشتر زیر ذره بین قرار می گیرند. در واقع آنها دوست دارند بیشتر او را ببینند و شاید همین مسئله از خانواده یک هنرمند سلب آسایش و آرامش کند. اما در تمام این سال ها همسرم با صبوری کنارم بوده و از من حمایت کرده. خوشبختانه همسر من چون خودش هم شاغل است روابط عمومی خوبی دارد و با مردم خوش برخورد است. خودتان هم می دانید که خیلی ها نمی توانند با این مسئله که همسرشان این قدر مورد توجه باشد کنار بیایند اما خوشبختانه ما این مشکلات را نداشتیم و هدف مان در زندگی جلب رضایت همدیگر بوده. همان طور که در کار نظر و رضایت مخاطبانم برایم مهم بوده در زندگی شخصی ام هم نظر همسر و دخترانم برایم خیلی اهمیت داشته.

میترا: به نظرم مسائل بیرون منزل باید کاملاً مدیریت شود تا در خانه مشکلی پیش نیاید و به چارچوب خانواده ضربه ای وارد نشود. مردم همیشه به هنرمند مورد علاقه شان لطف دارند، اما شاید برای همسر یک هنرمند این مسائل عادی نباشد. به نظرم در این گونه شرایط باید ظرفیت خیلی بالایی داشته باشی تا خودت هم اذیت نشوی. خوشبختانه ما از این دست مشکلات با هم نداشتیم، شاید آن اوایل من یک مقدار حساس تر بودم ولی الان دیگر با آن کنار آمدم و کار به جایی رسیده که دیگر دوربین را از خانم ها و آقایان طرفدار می گیرم و خودم برایشان عکس می اندازم.(باخنده)

صبر، انعطاف و انتقادپذیری سه ویژگی مهم

مجتبی: فکر می کنم زندگی کردن با یک هنرمند سختی های زیادی داشته باشد و صبر و تحمل زیادی را می طلبد، حتماً من هم همین طور هستم و به خاطر شرایطی که در آن قرار دارم همسرم واقعاً با صبر و انعطاف زیاد با من برخورد می کنند. ایشان همیشه در کنار من بودند و من هم در مقابل سعی کردم اتفاقات و فشارهای کاری را هیچ وقت وارد فضای خانه نکنم و اجازه بدهم خانواده ام آرامش خودشان را داشته باشند. البته شاید مواقعی هم پیش آمده باشد که من درگیری های زیادی داشتم و خیلی فرصت در کنار خانواده بودن را پیدا نکردم اما از آنجاییکه فضای خانه و خانواده همیشه برای من حرمت خاصی داشته سعی کردم آرامش را برای همسر و فرزندانم فراهم کنم تا آنها دچار استرس و دغدغه نشوند. دخترهای من خیلی حساس هستند و کوچکترین مسئله ای آنها را دچار استرس و نگرانی می کند، به همین خاطر همه تلاشم را می کنم تا خدای ناکرده اتفاق بدی نیفتد و روی آنها تاثیر بگذارد.

میترا: من هم با نظر مجتبی موافق هستم و فکر می کنم زندگی با هنرمندان یک مقدار متفاوت تر با بقیه است. به هر حال هنرمندان به خاطر شرایط کاری و سر و کارشان با افراد مختلف فقط نمی توانند به خانواده شان فکر کنند و درگیر مسائل دیگر هم هستند. ضمن اینکه حساسیت هایی هم در کارشان است که شرایط را دشوارتر می کند. برای مثال بیرون رفتن خانوادگی ما خیلی سخت است، جدای از لطف و محبت آنها خیلی اوقات پیش می آید که آنها نگاه انتقادی دارند و به نظرم همسر یک هنرمند باید جنبه بالایی داشته باشد تا همه نظرات را بپذیرد. من سعی کردم منعطف باشم و با خیلی از این مسائل کنار بیایم.

همه یک جور نیستند

مجتبی: خوشبختانه خانواده ام من را کاملاً درک می کنند و می دانند وقتی من کار دارم باید به من برای انجام آن فرصت بدهند و زمانی که همه چیز به سرانجام رسید دوباره همه وقتم را با آنها خواهم گذراند.

میترا: بعضی از مردم فکر می کنند هنرمندان خیلی اهل زندگی کردن نیستند و اگر ازدواج کنند زندگی شان ممکن است خیلی دوام نداشته باشد، اما این به نظرم درباره همه صدق نمی کند و به آدم ها بستگی دارد نه به هنرمند بودن یا نبودن شان. ما ۱۷ سال است که با هم بدون مشکل زندگی می کنیم و دو فرزند هم داریم. پس نمی توانیم این قضیه را به همه تعمیم بدهیم. اما من فکر می کنم هنرمندان هم همان طور که در زمینه تخصصی خودشان هنر دارند باید در کنار آن هنر مدیریت زندگی شخصی و خصوصی خودشان را هم داشته باشند و نگذارند خارج از آن چارچوب اتفاقی بیفتد. ضمن اینکه به نظرم نباید مسائل کاری وارد خانه شود، البته خودم می دانم که کار سختی است ولی لازمه داشتن آرامش در زندگی این موضوع است. خوشبختانه آقای کبیری این مسائل را رعایت می کند و برای من و بچه ها وقت می گذارد. وقتی کسی اوقات فراغتش را در خانواده اش می گذراند باعثمی شود یکسری از مشکلات حل شود.

یک هنرمند مسئولیت پذیر و خانواده دوست

میترا: یکی از ویژگی های مثبتی که آقای کبیری دارند حس مسئولیت پذیری شان است. در سال های زندگی مشترک مان این طور نبوده که ایشان به خاطر کار و مشغله هایشان همه مسئولیت ها را گردن من بیاندازند. من شاغل هستم و در حال حاضر درس هم می خوانم، شاید اگر ایشان نبودند هیچ وقت نمی توانستم درس بخوانم. زمانی که قبول شدم از ایشان پرسیدم می توانی کمک کنی که من هم به کارها برسم و هم درس بخوانم و ایشان هم بدون هیچ حرفی قبول کردند و گفتند نگران هیچ چیز نباش.

طرفدار جوان های خلاق و پرانرژی ام

مجتبی: من هنر را دوست دارم، چون از زمانیکه خودم را شناختم صدای ساز را شنیدم و با آن ارتباط برقرار کردم. بعد هم که خودم مشغول یادگیری شدم و در آواز و صدا هم از همان ابتدا کارم را با مرحوم استاد محمد نوری شروع کردم. همیشه جوان ها را به کاری که علاقه دارند تشویق می کنم. الان هم سرپرست گروهم پسر باجناقم است که بسیار فعال و خلاق است. برادرزاده هایم نیز با من در گروهم همکاری می کنند و آنها هم جوان های مستعدی هستند. در مورد بچه های خودم هم من هیچ وقت چیزی را به آنها اجبار نمی کنم ولی دوست دارم در آینده در هر رشته ای که وارد می شوند موفق شوند. اگر بخواهند سازی یاد بگیرند و در زمینه موسیقی فعالیت کنند حمایت شان می کنم، ولی از آنها می خواهم سازی که سراغش می روند را حتماً به صورت تخصصی یاد بگیرند.

میترا: من هم سعی می کنم حمایت شان کنم ولی دوست ندارم اصراری در کار باشد.

کت و شلوارهای هدیه

میترا: جدای از موسیقی و نظرهایی که من درباره کار به مجتبی می دهم در بقیه زمینه ها با هم مشورت می کنیم و نظر هر دویمان مهم است. درباره دکوراسیون خانه، کلاس هایی که قرار است بچه ها را ثبت نام کنیم، سفرهایی که می خواهیم برویم و خیلی چیزهای دیگر با هم مشورت می کنیم. موقع لباس خریدن هم ما همیشه با هم هستیم و ایشان نظر من را جویا می شوند. البته ناگفته نماند من هم کلی کت و شلوار به سلیقه خودم برایشان خریدم که خیلی دوست شان دارند. هیچ وقت در خانواده تک روی نداریم و حتی نظر بچه ها هم برایمان مهم است و از آنها حتماً درباره مسائل خانه سوال می کنیم.

دوست دارم موزیسین شوم

مهرنوش دختر بزرگ مجتبی کبیری است که مثل خیلی از دخترهای دیگر کلی طرفدار پدرش است و به حرفه او نیز علاقمند است. تا جاییکه خودش هم دوست دارد موزیسین شود. صحبت های مهرنوش را از زبان خودش می خوانید:

من موسیقی را دوست دارم و کارهای بابا را هم گوش می کنم، البته نه اینکه مدام موزیک های پدرم را گوش کنم چون نمی شود فقط یک خواننده را دنبال کرد.

من با موسیقی بزرگ شدم و به همین خاطر از گوش دادن موسیقی لذت می برم. فکر می کنم چون کار بابا موسیقی بوده روی علاقه من هم تاثیر گذاشته و باعثشده من بیشتر به موسیقی علاقه پیدا کنم. دوست دارم وقتی بزرگتر شدم خودم ساز بزنم.

همه آهنگ های بابا را دوست دارم و شعر همه آنها را حفظ هستم، اما «نیم نگاه» و «شب و روز» را بیشتر از بقیه دوست دارم چون آهنگ های شاد بابا در این دو آلبوم بیشتر است.

اگر قرار باشد خودم ساز بزنم دوست دارم پیانو و ویولن بزنم. البته الان ۱۳ سالم است و کلاس دوم راهنمایی هستم ولی هنوز ساز خاصی یاد نگرفته ام. اگر هم نوازنده نشوم دوست دارم فضانورد یا جراح قلب شوم. البته معلم زبان هم دوست دارم بشوم.

با اینکه می دانم مردم مهربانند و پدرم را دوست دارند اما روی عکس گرفتن همه با پدرم حساسم. امضا گرفتن به نظرم خوب است اما موقع عکس همه می آیند و خیلی شلوغ می شود و من این را خیلی دوست ندارم. البته من الان خیلی بهتر شدم چون بچگی حساس تر بودم.

استارت آلبوم جدیدم را زدم

بعد از «شب و روز» استارت آلبوم جدیدم را زدم و مجوز شعرها را گرفتم و خوشبختانه در این زمینه هیچ مشکلی هم وجود نداشته. با دوستان هنرمند جوان در بخش آهنگسازی و تنظیم همکاری می کنم. البته در این آلبوم خودم هم فضای ملودی سازی را تجربه خواهم کرد و تا حدودی در این بخش سهیم خواهم شد. مخاطبان و طرفداران فضای کارهای من را یک مقدار آکوستیک تر دوست دارند، در واقع مثل کارهای قدیمی ترم از جمله «ساز مخالف»، «معرکه» و «نیم نگاه». اما من در «شب و روز» حال و هوای کار را یک مقدار الکترونیک تر کردم تا به موسیقی روز نزدیکتر شود و کارم رنگ و بوی جدیدتری بگیرد. البته این را هم باید بگویم که احساس واقعی ام این نبود. اما از آنجاییکه دوست دارم موسیقی ام به روز باشد و از طرفی مردم هم کارهایم را مثل سابق دوست داشته باشند در آلبوم جدید سراغ هر دو فضا خواهم رفت.

شاد و احساسی در کنار هم

به احتمال زیاد در آلبوم جدیدم ۱۰ یا ۱۱ قطعه خواهم داشت و یکی دو اسم هم برای آن انتخاب کرده ام اما هنوز نهایی نشده. تاکنون حدود ۴۰ درصد از کلیت آن انجام شده و مشغول ادامه آن هستیم. هم من و هم سایر دوستانی که با من همکاری می کنند همه تلاش مان را می کنیم تا آخر امسال آلبوم روانه بازار شود. به خصوص اینکه فضای کار هم به پاییز و زمستان می خورد. البته سعی کردیم در کنار قطعات آرام و احساسی که داریم چند قطعه شاد و شش و هشت نیز داشته باشیم تا کار با همه سلیقه ها جور در بیاید. می توانم این قول را به مخاطبانم بدهم با کاری متفاوت تر نسبت به آلبوم های قبلی من روبرو خواهند شد. البته من همه چیز را با برنامه ریزی انجام می دهم و این طور نیست که بخواهم حتماً سالی یک آلبوم ارائه دهم. برای من کیفیت مهمتر از کمیت است.

تجربه آهنگسازی در آلبوم جدیدم

من همیشه در کارها به عنوان خواننده حضور دارم و وقتی قرار است کاری را بخوانم حال و هوا و حس آن را به طور کامل درک می کنم. شاید حتی حس من بیشتر از آهنگسازی باشد که قرار است ملودی را بسازد. یک آهنگساز باید خودش را با حال و هوای خواننده تطبیق دهد و بتواند با او ارتباط برقرار کند. من از ابتدا که وارد عرصه موسیقی شدم آهنگسازی می کردم و تجربیاتی در این زمینه داشتم، در آلبوم «نیم نگاه» هم ملودی یکی از کارها از خودم بود و علی ثابت هم تنظیم آن را انجام داد و واقعاً قطعه فاخری شد. به همین خاطر تصمیم گرفتم بار دیگر این زمینه را تجربه کنم. البته هیچ وقت در بخش تنظیم دخالت نکردم. البته من خودم به عنوان یک خواننده اگر در زمینه ای اطلاعات و تجربه کافی نداشته باشم در آن دخالت نمی کنم. گاهی اوقات پیش آمده من آلبوم یا قطعه ای شنیده ام و بعد که عوامل آن را خواندم متوجه شدم یک نفر همه کار را کرده. به نظرم این درست نیست چون هر بخشی تخصص خاص خودش را می طلبد. به اعتقاد من در هر کاری حرف اول را ترانه، شعر و مضمون آن می زند. وقتی ترانه سرا به نحو احسن کارش را انجام دهد و آن حس و حالی که کار باید داشته باشد را به وجود بیاورد علاوه بر خواننده آهنگساز دستش بازتر است و راحت تر با آن ارتباط برقرار می کند. این چرخه ادامه پیدا می کند و در نهایت به تنظیم کننده می رسد و او نیز با ذهن بازتر کارش را انجام می دهد.

احساس من احساس مردمم است

کسی که وارد عرصه موسیقی می شود فقط نباید خودش را در نظر بگیرد، ‌ احساس من احساس مردمم هست. وقتی می خواهم کار جدید آماده کنم به این فکر می کنم که دل همه را به دست بیاورم و همه مخاطبان و طرفدارانم را راضی نگه دارم. وقتی مردم با یک کار خوب از یک خواننده مواجه می شوند طبیعی است که انتظارشان از او بالا می رود. به نظرم این اتفاق بسیار خوبی است اما به این شرط که ادامه دار باشد و برای یک خواننده در آلبوم های بعدی اش هم اتفاق بیفتد. نه مثل خواننده ای که با خواندن یک تیتراژ به اصطلاح گل می کند اما در آینده هیچ خبری از او نمی شود. من خودم هم تیتراژ خواندم اما سعی کردم در آلبوم هایم هم روند صعودی داشته باشم و به خودم مغرور نشوم. شیوه کار در عرصه موسیقی باید به گونه ای باشد که اگر من آلبومی ارائه می دهم بتوانم از آن دفاع کنم. البته من منکر تاثیر تیتراژ برای یک خواننده نمی شوم، به هر حال تلویزیون رسانه ای فراگیر است و خواننده ای که برای سریال یا فیلمی در تلویزیون می خواند حتماً کارش شنیده خواهد شد، اتفاقاً از آنجاییکه ما خواننده ها هیچ راهی برای ارائه کاری تصویری نداریم شاید تیتراژ زمینه ای باشد تا ما بیشتر دیده شویم اما به نظرم هر چیزی اصولی دارد که باید رعایت شود.

امان از این باند بازی ها…

به نظرم یکی از معضلات اساسی موسیقی امروز ما محدود شدن همه چیز به چند خواننده است. ما خواننده های زیادی داریم که هر کدام در سبک های مختلف فعالیت می کنند و طرفدارهای خاص خودشان را دارند اما شرایط برای همه به یک اندازه فراهم نیست و باند بازی هایی که می شود باعثشده تعداد انگشت شماری از خواننده ها سرزبان ها بیفتد و بقیه در حاشیه باشند. من خودم به عنوان یک خواننده مسئولیتی را احساس می کنم، به همین خاطر هم بود وقتی با یکسری از دوستان با وزیر محترم ارشاد دیدار کردیم همه این معضلات را بر زبان آوردم. مشکلاتی که شاید حرف دل خیلی از دوستان دیگر بود اما بقیه چیزی نگفتند و سکوت کردند. متاسفانه باید بگویم من در بین همکاران خودم در عرصه موسیقی هیچ همبستگی نمی بینم و شاید به همین خاطر هم باشد که مشکلات مان حل نمی شود.

شرایط برای کنسرت فراهم نیست

من بعد از سال ۸۹ که آخرین کنسرتم را اجرا کردم دیگر روی صحنه نرفتم، با اینکه از لطف و محبت مردم خبردار بودم و می دانستم آنها دوست دارند من را روی استیج ببینند اما شرایط را برای روی صحنه رفتن اصلاً مناسب نمی دیدم. البته چند وقت پیش در بندرعباس کنسرت داشتم و مردم خیلی استقبال کردند. خیلی خوشحالم با وجود اینکه هیچ حمایتی از ما نشد اما همه برنامه ها به خوبی پیش رفت و مردم راضی بودند. خودم همیشه دوست داشتم در همه جای ایران کنسرت داشته باشم و به نوعی تور کنسرت دور ایران برگزار کنم، این اتفاق تا جایی هم افتاد اما همه چیز آن طور که ما انتظار داشتیم پیش نرفت و من فعلاً برنامه های کنسرت را به آینده موکول کرده ام. البته برنامه ریزی برای کرج، کرمان، سیرجان، رشت و… داریم. برای تهران هم برنامه داریم اما فعلاً منتظر هستم تا کارهای آلبومم یک مقدار بیشتر پیش رود بعد انشاءالله در تهران هم به روی صحنه خواهم رفت و چند کار از آلبوم جدید را نیز اجرا خواهم کرد.

دفتر موسیقی با هیچ کس لجبازی نمی کند

مسئله نادرست دیگری که بین برخی از همکاران من وجود دارد این است که همیشه صحبت های گلایه آمیزی درباره دفتر موسیقی می زنند، در صورتیکه به نظر من اصلاً درست نیست و دفتر موسیقی فقط کار خودش را انجام می دهد. ممکن است روند اداری مجوزها یک مقدار طولانی شود اما کمتر پیش آمده کسی برای گرفتن مجوز دچار مشکل اساسی شود. امیدوارم با لطف و عنایت مدیران جدید مرکز موسیقی مشکلاتی که برای ما خواننده ها و اهالی موسیقی وجود دارد مرتفع شود و ما بتوانیم در شرایط بهتر و مساعدتر به فعالیت مان ادامه دهیم.

هر کس جایگاه خودش را دارد

من دوست دارم با دوستان جوانی که واقعاً پتانسیل خوب کار کردن در هر زمینه ای را دارند همکاری کنم. عزیزانی مثل پدرام کشتکار، امیر قدیانی، مهران خالصی و خیلی از دوستان دیگر که من در آلبوم های قبلی ام افتخار همکاری با آنها را داشتم جایگاه خودشان را دارند اما به نظرم باید عرصه را برای فعالیت جوان هایی که استعداد کار موسیقی دارند را نیز فراهم کرد و به آنها فرصت شکوفایی داد.

تک ترک، خوب یا بد؟

در موسیقی ما هرازگاهی اتفاقات جدیدی می افتد، مثلاً چند وقتی است دوستان خواننده بین آلبوم هایی که به بازار می دهند تک ترک می خوانند. شاید هم این تک ترک ها را عرضه می کنند تا آلبوم ندهند. به هر حال این قضیه زمانی اتفاق می افتد که آنها به لحاظ مالی حمایت می شوند، در واقع اجراهای زنده ای که مدام برگزار می شوند آنقدر آنها را ساپورت می کند که دیگر نیازی به زحمت کشیدن برای آلبوم ندارند. خیلی از دوستان به من می گویند تو چرا این کار را نمی کنی؟ به نظر من این قضیه اصلاً بد نیست و طرفداران یک خواننده با تک ترک هم صدای خواننده محبوب شان را می شنوند اما من معتقدم فقط صدا کافی نیست و برای بیشتر دیده و شنیده شدن کار یک خواننده باید تصویر هم به کمکش بیاید. همان طور که این اتفاقات خوب در سال های ۸۴ ۸۳ افتاد و خوانندگانی مثل من، آقای خشایار اعتمادی و برخی دوستان دیگر برای برخی از قطعات شان کلیپ ساختند.