جمشید گرگین مهمانامشب برنامهدورهمی +عکسقدیمی و بیوگرافی
برنامه تلویزیونی «دورهمی» به کارگردانی مهران مدیری و تهیه کنندگی هاشم رضایت و حمید رحیمی نادی امشب ۱۹ آذرماه ساعت ٢٣ میزبان جمشید گرگین بازیگر سینما و تلویزیون می شود.
مجموعه های «شهرزاد» و «هوش سیاه ٢» آخرین فعالیت های گرگین در زمینه بازی محسوب می شود. او امشب همراه با مدیری درباره فعالیت های خود از اجرا، دوبله و بازی به صحبت می پردازد.
امشب همچنین آیتمی نمایشی نیز با حضور تمامی بازیگران پخش می شود.
جمشید گرگین متولد سال ۱۳۳۰ در تهران است.
جمشید گرگین از حدود سال ۱۳۵۲ وارد کار بازیگری شده و آغاز کارش با فیلم سینمایی «صدای صحرا» به کارگردانی نادر ابراهیمی و بعد از آن مجموعهٔ «آتش بدون دود» به کارگردانی نادر ابراهیمی بودهاست.
«سمک عیار» به کارگردانی محمدرضا اصلانی و باربد طاهری، مجموعه «حسن صباح» به کارگردانی داریوش مهرجویی، مجموعه «سراب سلطانیه» به کارگردانی پروین انصاری، فیلم «رطیل» به کارگردانی مهستی بدیعی، فیلم سینمایی «در جستجوی شهر» به کارگردانی حجت الله سیفی، فیلم «ویزا» به کارگردانی مسعود رشیدی، سریال «کوچک جنگلی» به کارگردانی بهروز افخمی، سریال «همشاگردیها» به کارگردانی مسعود شاه محمدی، سریال «پدر خاک» به کارگردانی نادر کجوری، سریال «روزهای بیاد ماندنی» به کارگردانی همایون شهنواز، فیلم «خاکستری» به کارگردانی مهرداد میرفلاح، فیلم «سودای پرواز» به کارگردانی پوران درخشنده از جمله فعالیتهای او در زمینه بازیگری است.
شایان ذکر است که وی برادر همسر خسرو گلسرخی اعدامی سیاسی معروف پیش از انقلاب نیست. (شخص مورد نظر که با گلسرخی نسبت دارد ایرج گرگین است)
فیلم های سینمایی جمشید گرگین
- «صدای صحرا»
- «در جستجوی شهر»
- «سودای پرواز»
- «ویزا»
- «خاکستری»
- «ماهی سیاه کوچولو»
سریال های تلویزیونی جمشید گرگین
- ۱۳۹۴ – شهرزاد
- ۱۳۹۱/۹۲ – هوش سیاه ۲
- ۱۳۸۷ – بی گناهان
- ۱۳۷۷ – روزی عقابی
- ۱۳۷۴/۷۵ – دزدان مادربزرگ
- ۱۳۷۱ – روزگار وصل
- ۱۳۶۷/۶۸ – برنامهٔ «سینمای کمدی» (تهیهکننده و مجری)
- ۱۳۵۶ – لحظه
- ۱۳۶۳_کوچک جنگلی
در ابتدا برایمان کمی از خودتان بگویید، متولد چه سالی هستید، تحصیلات و… .
سن که خیلی مهم نیست. همیشه میگویند سن یک عدد است، اما وقتی آدم به گذشت عمر نگاه میکند، چیزی که اهمیت پیدا میکند این است که آدمی در سالهایی که پشتسر گذاشته برای خودش و جامعهاش چه کرده است. این که آدم چند سال سن دارد، مهم نیست، مهم این است که در عمری که پشتسر گذاشته است برای خانواده بزرگش که همان اجتماع است و برای خانواده کوچکش که زندگی خصوصی او را تشکیل میدهد چه کرده و چه مقدار مفید بوده است.
اگر فرد برای خودش موثر باشد، برای جامعه بزرگتر هم میتواند موثر باشد، درست است؟
بله، اما عکس این گفته هم میتواند صادق باشد؛ یعنی اگر فرد برای جامعهاش مفید باشد، میتواند برای خودش هم مفید باشد.
یعنی شما جامعه را بر خودتان اولویت میدهید؟
من میتوانم آدمی باشم که تنها به زندگی خودش فکر میکند، خوب بپوشم و خوب بخورم، کتاب بخوانم، فیلم ببینم و… چون اینها کافی نیست. ما باید تجربیات خودمان را در اختیار افراد دیگر بگذاریم. این که همه چیز در خود آدم انباشته شود و نتواند آنها را در اختیار دیگران بگذارد، به نظر من مفید نیست.
شما چه چیزهایی را بیشتر دوست داشتید به مردم بدهید؟
همه تجربیاتی را که در طول سالها به دست آوردهام و نتوانستهام آنها را به مردم ارائه کنم. تجربیاتی در زمینه بازیگری، گویندگی، تهیهکنندگی و… فکر میکنم میتوانستم بازده بهتری داشته باشم، اما این اتفاق نیفتاد. قسمتی از این اتفاق نیفتادن به خود من برمیگردد و بخشی از آن به اتفاقات بیرونی مربوط است.
یک گوینده، یک بازیگر و در کل یک هنرمند چه چیزهایی را میتواند به مردم بدهد؟
خیلی چیزها. تمام تجربیاتی که در طول عمرش در زمینههای مختلف به دست آورده است. نمیخواهم بگویم هنرمند باید یک معلم باشد، اما میتوانم بگویم که هنرمند میتواند احساسات مردم را در آنها زنده نگه دارد.
میگویند هنرمند با روح مردم سروکار دارد.
بله یک هنرمند میتواند در بهسازی روح و جسم مردم موثر باشد.
فکر میکنید روح مردم امروزی ما به چه چیزهایی نیاز دارد؟
به خیلی چیزها. مهمترین چیزی که ما میتوانیم به مردم بدهیم، همان دوستی و عشق است.
روزی که کارتان را شروع کردید، همین انگیزه را برای ادامه راه داشتید؟
بله. با این اندیشه شروع کردم و زمانی که راهم را آغاز کردم. من شبانهروز کار میکردم. در آن سالها برنامه «راه شب» را برای رادیو طراحی کردم که هنوز هم پخش آن ادامه دارد. اولین تهیهکننده راه شب بودم. البته در کنار تهیهکنندگی، با همکاری مسعود بهنود گویندگی آن را هم به عهده داشتم. آن زمان انرژی زیادی داشتم؛ صبح میرفتم دانشکده هنرهای زیبا و در آنجا تئاتر میخواندم، ظهر به میدان ارگ و پخش رادیو میرفتم. بعد از ۲ ساعت میرفتم دانشکده علوم ارتباطات و رشته روابط عمومی میخواندم و شب به تلویزیون میرفتم. تمام زندگی من در کار و فعالیتهای هنری و فرهنگی خلاصه شده بود.
آن زمان چند سال داشتید؟
من بعد از گرفتن دیپلم به سربازی رفتم، چون از یک کالج هنری در سانفرانسیسکو پذیرش گرفته بودم و میخواستم به آنجا بروم؛ اما قبلش باید دوره سربازی را به پایان میرساندم که بتوانم از کشور خارج شوم، وقتی سربازی رفتم از مهاجرت به خارج از کشور منصرف شدم و تا امروز در ایران ماندهام و هیچ وقت دوست نداشتهام بروم و در یک کشور خارجی کار کنم.
در آن سالها امکانات خیلی کم بود و اصلا با امروز قابل مقایسه نیست، چه انگیزهای شما را به این همه فعالیت تشویق میکرد؟
ارتباط با مردم و این که بتوانم چیزی را به مردم و اجتماع بدهم که مورد توجه آنها قرار گیرد. البته هیچگاه دوست نداشتهام مطالب راحت و سبک را به مردم ارائه دهم.
میتوانم بپرسم در کدام محله تهران متولد شدهاید؟
در محله آبسردار، یکی از محلات قدیمی تهران که بسیار آرام و ساکت بود.
آیا بافت محله در شکلگیری شخصیت شما تاثیر داشت؟
درباره محله نمیتوانم به قطعیت بگویم که روی شخصیت من تاثیر داشت، اما خانواده خیلی موثر است. چون بچه همیشه به بزرگترهایش نگاه میکند و سعی میکند قدم بر جای پای آنها بگذارد.
** برادر بزرگم اولین الگویم بود
در خانواده ای کاملا فرهنگی بزرگ شدم و به دلیل اختلاف سنی زیاد با پدر، برادرم به عنوان مهمترین الگوی رفتاری من در کودکی بود. در همان دوران کودکی تا جوانی علاوه بر ورزش که اولویت اول سرگرمی ام بود در مدرسه با گروه های تئاتری همکاری می کردم. تا زمانی که از دانشگاه «استیج کالج» سانفرانسیسکو برای ادامه تحصیل پذیرش گرفتم اما به علت مشمول بودن، سفرم به بعد از خدمت وظیفه موکول شد. در نهایت دوران سربازی تفکرم را تغییر داد و از رفتن به آمریکا انصراف دادم. با عضویت در دانشکده هنرهای زیبا و علوم ارتباطات بتدریج و بصورت جدی وارد عرصه روزنامه نگاری و هنر شدم و از محضر اساتیدی چون مرحوم حمید سمندریان و بهرام بیضایی بهره بردم.
** برنامه سازی را با رادیو شروع کردم
ابتدای فعالیت برنامه سازی و گویندگی ام در رادیو بود اما بتدریج به تلویزیون رفتم و تا به اینجا فقط به عنوان برنامه ساز و مجری فعالیت می کردم.
حضور مقابل دوربین برای بازی در فیلم سینمایی به دوران پایان درسم در دانشگاه هنرهای زیبا باز می گردد. یک روز در دانشگاه، مرحوم نادر ابراهیمی با من صحبت کرد و گفت فیلمنامه «صدای صحرا» را نوشته و از من خواست که در آن فیلم بازی کنم. وقتی فیلمنامه را خواندم دیدم دیدن نقش جوانی به نام «تریج» را که در زبان ترکمنی به معنی «نی» است باید بازی کنم، از نقش خوشم آمد و بازی کردم.
«صدای صحرا» در واقع اولین حضورم در مقابل دوربین به عنوان بازیگر بود. که بعد پیشنهادهای زیادی برای بازی شد که برخی را پذیرفتم.
** یک دهم پیشنهادهای بازی را پذیرفتم
کار اصلی من تهیه کنندگی و گویندگی بود اما بعد از اینکه وارد عرصه بازیگری شدم تصمیم گرفتم که هر نقشی را بازی نکنم، چون کمال طلب بودم و دوست داشتم کاری کنم که از کار قبلی بهتر باشد و به هر قیمتی جلوی دوربین نروم.
تعداد فیلم هایی که بازی کرده ام یک دهم پیشنهادهای بود که به من داده شده است.
متاسفانه خیلی از فیلم ها نظرم را برای بازی جلب نمی کرد. این نوع تصمیم و سلیقه از ابتدا در من وجود داشت که باعث شد به گفته برخی، به بازیگر گزیده کار معروف شوم. برخی بازیگران ترجیح می دهند در هر شرایطی فقط جلوی دوربین باشند و نوع نقش و کاراکتر خیلی برای آنها اهمیت ندارد که در مرام من و همدوره ای های من نمی گنجد. این نکته را هم بگویم که بازیگر هر چه کارهای کمتری انجام دهد پیشنهادهای کمتری هم به او می شود. مثلا برخی فیلمسازان کسی که جلوی دوربین نباشد را فراموش می کنند.
** همیشه دوست داشتم با حسن فتحی کار کنم
به عنوان نمونه بعد از بازی در سریال «شهرزاد» باز هم چند پیشنهاد داشتم که هیچکدام را نپذیرفتم. البته کار با کارگردانی مثل حسن فتحی برایم بسیار جذاب بود و همواره دوست داشتم با او کار کنم.
قبل از «شهرزاد» قرار بود در سریال «روشن تراز خاموشی» به کارگردانی حسن فتحی بازی کنم که تست گریم هم دادم اما کار طولانی شد و وقتی دوباره دعوت کردند، سر کاری بودم و نتوانستم بروم. اما در ادامه وقتی «شهرزاد» پیشنهاد شد هرچند نقشم خیلی مفصل نبود اما به دلیل اعتقادی که به کارگردانی مثل فتحی دارم و می دانستم نقش های کوچک هم در کارهای او تاثیرگذار است، آن را پذیرفتم.
** «بازیگری» وضعیت خوبی ندارد
اکنون وضعیت بازیگری خیلی بدتر شده است. دیگر مساله هایی مثل چهره، تجربه، صدا، اندام و استعداد برای کارگردانان و تهیه کنندگان مساله نیست و جای آن را رابطه گرفته است.
اکنون برخی فیلمسازان گروه خود را دارند و همواره با همین تیم بازیگری در پروژه های مختلف کار می کنند. بنابراین برای من و امثال من که اینطور رشد نکرده ایم مهم نیست که برای بازی دعوت می شود یا نه. مردم به عنوان مخاطب اصلی، سره را از ناسره تشخیص می دهند.
جمشید گرگین در برنامه دورهمی مهران مدیری گفت عاشق شدم ولی چند سال بعد با شخص دیگری ازدواج کردم و دارای دو فرزند هستم ،دخترم نگار و پسرم نیما هستند که خوشبختانه در هیچ فعالیتی در سینما و تلویزیون و بازیگری ندارند.
تاکنون هیچ عکسی از همسر و فرزندانش منتشر نشده است.