حسین فردوست محرم اسرار محمدرضا شاه +همسر و فرزندان

5

حسین فردوست Hossein Fardoust از جمله چهره‌های شاخص و در عین حال مرموز دوران پهلوی است. او در سال ۱۲۹۶ در جنوب تهران به دنیا آمد و در خانواده‌ای هشت نفره، متشکل از مادربزرگ، پدر، مادر و پنج فرزند بزرگ شد. پدرش سیف‌الله، یکی از افسران ژاندارمری بود که تا درجه سروانی ارتقا یافت و سپس بازنشسته شد.

 همسر حسین فردوست محمدرضا شاه قبر حسین فردوست فرزندان حسین فردوست عکس قدیمی شاهرخ فردوست بیوگرافی حسین فردوست Hossein Fardoust

فردوست که از سنین کودکی به شغل نظام علاقه‌مند شده بود، از سال ۱۳۰۴ به مدت شش سال به دبستان نظام وارد شد. از آنجا که رضا شاه پهلوی علاقه داشت ولیعهد خاندان پهلوی در حین تحصیل دوستی صمیمی و درس‌خوان همراه خود داشته باشد، حسین خردسال را با محمدرضا همراه کرد. این‌چنین بود که فردوست شاگرد کلاس مخصوصی شد که رضا شاه برای ولیعهدش محمدرضا پهلوی ترتیب داده بود.

رضا شاه که تمایل داشت در کنار فرزندش دوست و همبازی درس‌خوانی باشد، فردوست را مورد توجه خاص قرارداد و او به دربار راه یافت. بدینسان فردوست از کودکی نزدیک‌ترین دوست محمدرضا شاه و محرم اسرار او شد. در سال ۱۳۱۰ با عزیمت محمدرضا شاه به سوییس برای تحصیل در کالج له روزه فردوست تنها همکلاسی بود که با او به طور رسمی اعزام شد و طی این سال‌ها همچنان صمیمی‌ترین یار محمدرضا شاه بود. طی ۵ سال حضور محمدرضا و حسین در سوییس رابطه متقابل این دو تعمیق یافت و چنان پیوندی میانشان پدید آمد که گویی فردوست جزء مکملی از شخصیت و زندگی محمدرضا شاه است. با آغاز پادشاهی محمدرضا شاه، فردوست همچنان در کنار او بود و این رابطه چنان بود که شاه در کتاب ماموریت برای وطنم تنها کسی را که دوست خود معرفی کرد فردوست بود: «در آن موقع دوست صمیمی من پسری بود به نام حسین فردوست که پدرش ستوان ارتش بود. حسین در دوران تحصیل در سوییس با من همدرس بود و بعد هم با درجه سرهنگی سمت استادی دانشکده افسری را عهده‌داری می‌کند و فعلاً در گارد شاهنشاهی مشغول انجام وظیفه است.»

فردوست پس از بازگشت، قصد ادامه تحصیل در رشته پزشکی را داشت اما با توصیه رضاخان از آن صرف‌نظر کرد و به گذراندن دوره‌های مختلف نظامی در دانشکده افسری پرداخت. او در زمان مصدق برای اخذ دکترای حقوق در رشته قضایی به پاریس اعزام شد. پس از مراجعت که مصادف یا پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود، به مدت یک سال به عنوان دانشجو، دوره دانشگاه جنگ را طی کرد و پس از آن چند صباحی به عنوان استاد در این دانشگاه به تدریس پرداخت.

فردوست که از زمان کودکی تا سقوط پهلوی، عمر خود را با محمدرضا گذراند، به منزله چشم و گوش شاه بود؛ از این رو شاه، مسئولیت‌های مختلفی به وی واگذار کرد. حسین فردوست از پایه‌گذاران گارد جاویدان در نخستین سال‌های پس از شهریور ۱۳۲۰ بود. او در سال ۱۳۳۸ دفتر ویژه اطلاعات رژیم پهلوی را بنیان گذاشت و خود ریاستش را برعهده گرفت. فردوست با حفظ سمت، دبیر شورای امنیت کشور شد، در تجدید سازمان و فعال کردن سازمان بازرسی کل کشور نقشی کلیدی ایفا کرد، از سوی محمدرضا پهلوی مامور تحقیق درباره سوء استفاده یا عدم لیاقت سران نظامی، انتظامی و سایر سازمان‌های دولتی شد، طی سال‌های ۵۳ و ۵۴ عضو کمیسیون قیمت‌های پایه بود و در مقطعی مسئولیت ایجاد سازمان حفاظت و تحقیق حزب رستاخیز را برعهده گرفت.

علاوه بر این‌ها حسین فردوست در فاصله سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ به عنوان قائم مقام سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) با درجه سرتیپی و داشتن اختیارات کامل فعالیت می‌کرد. فردوست در واپسین روزهای حکومت پهلوی، دو شغل اصلی داشت: صبح‌ها در سازمان بازرسی کل کشور بود و بعد از ظهر‌ها در دفتر ویژه اطلاعات فعالیت می‌کرد.

فردوست پس از انقلاب اسلامی

 همسر حسین فردوست محمدرضا شاه قبر حسین فردوست فرزندان حسین فردوست عکس قدیمی شاهرخ فردوست بیوگرافی حسین فردوست Hossein Fardoust

ارتشبد فردوست با پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ تا پنج سال بعد به صورت نیمه پنهان در ایران زندگی کرد اما سرانجام در تاریخ ۱۳۶۲/۸/۱۲ نیروهای اطلاعاتی، او را در خانه پدری‌اش در خیابان وصال شیرازی دستگیر کردند.

حسین فردوست در مجموع ۵۲ سال از زندگی ۷۶ ساله‌اش را در ارتباط نزدیک با محمدرضا شاه پهلوی گذراند و مسلم بود خاطرات و ناگفته‌های زیادی درباره آن دوران دارد. این‌چنین بود که خاطرات و اعترافات او پس از انقلاب اسلامی و دستگیری‌اش منتشر شد. هرچند ناظران سیاسی چه در زمان انتشار خاطرات و چه پس از آن در صحت برخی از مطالب آن تردید کردند اما مجموعه خاطرات وی حاوی بسیاری از ناگفته و ناشنیده‌های عصر پهلوی است. عمر وی تنها به وی اجازه داد که وقایع ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ را بنگارد.

اقدامات فردوست در دو دوره، یعنی بحبوحه انقلاب و پس از پیروزی قابل تامل است. پس از فرار شاه و تشکیل دولت ۳۷ روزه بختیار وی از کسانی بود که به گفته مقامات در ناامیدی آنان از وضعیت موجود، نقش اساسی داشت. فردوست در خاطراتش عملکرد خود علیه حکومت پهلوی در زمان اوج‌گیری انقلاب را تأیید می‌کند. از جمله، فردوست در صدور اعلامیه بی‌طرفی ارتش در صبح ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، که منجر به پیروزی نهایی انقلاب شد، نقش تعیین کننده داشت. او در خاطراتش می‌نویسد: «صبح روز ۲۲ بهمن، طبق معمول، به بازرسی رفتم. حدود ساعت ۹/۵ یا ۱۰ قره‌باغی ‏از ستاد ارتش تلفن کرد و گفت که کمیسیون از ساعت ۷/۵ تشکیل شده و تیمساران ‏اعضاء کمیسیون می‌خواهند که شما هم تشریف بیاورید. گفتم: الساعه حرکت می‌کنم. ‏حدود نیم ساعت بعد به ستاد ارتش رسیدم. حدود ۱۰۰ سرباز مسلح در محوطه و ‏پشت نرده‌ها گشت می‌زدند. وارد اتاق کنفرانس شدم. حاضرین در اتاق برای احترام از جا ‏بلند شدند. در اتاق کنفرانس حدود ۳۰ افسر بودند که به علت کمی صندلی ۵ – ۶ نفر در ‏انتهای سالن ایستاده بودند. سرلشکر خسرو داد و سرلشکر امینی افشار، فرمانده لشکر یک ‏گارد، جزء ایستادگان بودند. اکثر حضار سپهبد و تعدادی سرلشکر و ۳ ارتشبد (قره‌باغی، شفقت و من) بودند. همه لباس نظامی بر تن داشتند و من طبق معمول با لباس سیویل ‏بودم. قره‌باغی در محل رئیس قرار گرفت و سمت راست او به ترتیب شفقت، من، ‏بدره‌ای، ربیعی، حبیب‌اللهی و غیره و سمت چپ سپهبد حاتم (جانشین رئیس ستاد) و ‏دیگران نشسته بودند. قره‌باغی رو به من کرد و گفت: از صبح این کمیسیون تشکیل شده ‏و بحث بر سر این است که آیا ارتش از بختیار حمایت کند یا نه؟ نظرات موافق و ‏مخالف هست و تاکنون نظر کمیسیون مشخص نشده. بنابراین اعضاء کمیسیون خواستند که ‏شما بیایید و نظر خود را اعلام کنید. ‏ بدره‌ای (فرمانده نیروی زمینی) در کنار من نشسته بود. از او سؤال کردم: چه عده‌ای ‏در اختیار دارید؟ گفت: صبح حدود ۷۰۰ نفر بودند که تا این لحظه زیاد که نشده‌اند ‏ممکن است کم هم شده باشند! از او سؤال دیگری نیز کردم. پرسیدم: مگر خیالی دارید؟ ‏بدره‌ای پاسخ داد: نه! کدام خیال؟! و افزود: اگر ما بتوانیم از سربازخانه‌ها دفاع کنیم ‏خیلی کار کرده‌ایم! مشخص بود که خیلی نگران است، ولی آرامش خود را کاملاً حفظ ‏می‌کرد. سپهبد ربیعی، که سمت راست بدره‌ای نشسته بود با دقت زیاد به حرف‌های من ‏گوش می‌کرد (احتمال می‌دادم که اگر آمریکا بخواهد کودتایی بکند او فرد شماره یک ‏آن‌ها خواهد بود). خسرو داد و امینی افشار نیز با دقت به حرف‌های من توجه داشتند. ‏سپس خطاب به حاضرین گفتم: قانون وظیفه ارتش را مشخص کرده و آن وظیفه عبارت ‏است از حفاظت از مرز و بوم ایران در مقابل ارتش متجاوز بیگانه و در وظیفه ارتش نوشته ‏نشده که از نخست‌وزیر هم باید پشتیبانی کند. بنابراین تیمسارانی که موافقند دست خود را ‏بلند کنند. همه بلند کردند و ربیعی موقعی بلند کرد که او را نگاه کردم. (البته این سخن ‏من صحیح نبود زیرا قانون به استفاده از ارتش علیه دشمنان داخلی و نیز در حکومت ‏نظامی نیز اشاره داشت). سپس به سپهبد حاتم گفتم: لطفاً مطلبی در این زمینه بنویسید و ‏قرائت کنید که اگر نظراتی بود تصحیح شود و به امضاء اعضاء کمیسیون برسانید و ‏بلافاصله بدهید به رادیو که به عنوان خبر فوق‌العاده پخش کند! حاتم متن ‏را نوشت و قرائت کرد و همگی موافق بودند. متن برای امضاء اول به شفقت داده شد که ‏امضاء کند. او گفت که من وزیر جنگ دولت بختیارم و نمی‌توانم امضاء کنم. من امضاء ‏کردم و به ترتیب به امضای سایرین رسید. در این زمان قره‌باغی ۲ بار به اتاق مجاور رفت ‏و به بختیار تلفن کرد. بار اول با عجله مراجعت کرد و گفت: اگر این صورت‌جلسه ‏امضاء شود خواهد رفت! گفتم: هیچ‌یک از آقایان نگفتند که بروند. ما وظیفه ارتش را در ‏قبال نخست‌وزیر مشخص کردیم. قره‌باغی دو مرتبه از اتاق خارج شد و مجدداً با عجله ‏مراجعت کرد و گفت: بختیار رفت! در این اثنا که قره‌باغی برای مکالمه با بختیار در ‏سالن نبود، حاتم از فرصت استفاده کرد و گفت: ارتشبد قره‌باغی مرا که جانشین او ‏هستم یک ماه است که نپذیرفته، ولی هر روز صبح تا غروب با ژنرال هایزر جلسه دارد و ‏هم اکنون نیز هایزر در ستاد است! سپهبد طباطبایی نیز نزد من آمد و گفت: اگر ‏اعلی حضرت مراجعت کند ما که این صورت‌جلسه را امضاء کرده‌ایم چه خواهیم شد؟ ‏گفتم: بگویید من مسئولم! طباطبایی تشکر کرد.»

فردوست دلیل پذیرش دولت بختیار و سپس انقلاب اسلامی ایران را علاقه‌مندی به کشوری دارای حکومت مردمی و دارای جایگاهی والا در بین مردم دانسته است. فردوست، ضمن نارضایتی از مریضی و در به دری محمدرضا شاه، با انتقاد از او معتقد بود وی و خاندانش به چپاول ملت پرداختند. او از وقوع انقلاب و پایان یافتن این مسائل، اظهار رضایت می‌کرد.

 با وجود اعترافات فردوست بسیاری از سران گرفتار آمده رژیم پهلوی خود فردوست را نیز یکی از حلقه‌های فساد در جامعه می‌دانستند. چهره‌ای که جریان انقلاب، او را مجبور کرد که از رژیم انتقاد کند. ارتشبد قره‌باغی وی را یکی از افرادی می‌داند که تا چند روز پیش از امضای بیانیه اعلام بی‌طرفی ارتش، از راهکارهایی چون کودتا، طرح جلوگیری از ورود امام به ایران و فرود اجباری هواپیمای امام برای نجات حکومت پهلوی دفاع می‌کرده است. او معتقد است با اوج‌گیری انقلاب، اعلام بی‌طرفی ارتش، تنها چاره سران ارتش برای رهایی از پاسخگویی در برابر دادگاه‌های انقلاب بود و فردوست نیز به همین دلیل با آن همراه شد.

زندگی شخصی و مرگ

 همسر حسین فردوست محمدرضا شاه قبر حسین فردوست فرزندان حسین فردوست عکس قدیمی شاهرخ فردوست بیوگرافی حسین فردوست Hossein Fardoust

حسین فردوست دو بار ازدواج کرد. همسر اولش پریچهر نام داشت که بعد از جدایی از وی با احمدعلی شیبانی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج فرزند پسری به نام شاهرخ بود که در حدود یک سال و نیم پس از انقلاب از کشور خارج شد.

هنگامی که پسر رئیس پس از فارغ‌التحصیلی و اخذ دکترای اقتصاد از یکی از دانشگاه‌های آمریکا به ایران آمد با خود یک ماشین شورلت کوپه به ایران آورده بود که از طریق گمرک خرمشهر ترخیص شد. یک روز رئیس با ارسال یادداشتی برای من از من خواست که با آقای حداد مدیر شرکت تویوتا در خیابان بهار تماس بگیرم و ترتیب فروش ماشین شورلت پسرش را بدهم و در عوض یک ماشین تویوتا برای وی بگیرم. به اتفاق شاهرخ پسر رئیس به نزد آقای حداد رفتیم . آقای حداد با خوشرویی پذیرایی کردند. بعد از اعلام نظر رئیس به ایشان، آقای حداد اظهار داشت بله روز جمعه در هتل اوین در خدمت تیمسار بودم، ایشان موضوع را به من گفته‌اند. بعد دسته چک خود را درآورد و گفت هر مبلغ که باید بدهم بنویسید. بالاخره یک قطعه چک مبلغ دو میلیون ریال (دویست هزار تومان) نوشتند و به من دادند و سپس کلید یک ماشین تویوتا کرنا آخرین مدل را هم که همان روز در محل حاضر بود به آقا شاهرخ پسر رئیس دادند. قیمت تویوتا در آن موقع شصت و پنج هزار تومان بود. آقا شاهرخ هم کلید ماشین شورلت کوپه را به آقای حداد داد. بعد از گذشت یک هفته ماشین تویوتای آقای شاهرخ را از جلوی منزل آقای دکتر شیبانی (شوهر مادر شاهرخ) به سرقت بردند و در آن شلوغی‌های دوران انقلاب هیچ خبری از آن نشد. با بررسی‌هایی که به عمل آوردیم بیشترین ظن به راننده آقا شاهرخ می‌رفت که از طرف رئیس از بازرسی شاهنشاهی در اختیار او قرار گرفته بود، اما بررسی و تحقیقات به جایی نرسید. انقلاب فرارسید و شورلت کوپه هم که تحویل آقای حداد شده بود تمام اسناد و مدارکش در دفتر بود که تحویل آقای حداد نشده بود.

فردوست همسر دیگری به نام طلا نیز داشت که او هم به دنبال وقوع انقلاب و دستگیری فردوست کشور را ترک گفت. فردوست بعد از بازداشت در سال ۱۳۶۲ حدود ۴ سال در بازداشت به سر برد و در این مدت به نگارش خاطرات خود پرداخت. او در ‌‌نهایت در اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ بر اثر سکته قلبی درگذشت و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

همسر حسین فردوست محمدرضا شاه قبر حسین فردوست فرزندان حسین فردوست عکس قدیمی شاهرخ فردوست بیوگرافی حسین فردوست Hossein Fardoust

قبر حسین فردوست در بهشت زهرا

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

نظرات شما ( 5 )
  1. ناشناس می گوید

    فاقد هرگونه کاریزمای نظامی بود . شل و ول و بی خاصیت . در کل آدم بی مایه و بی خایه بود و توقعی بیجا ازش داشتند . خودش این رو ثابت کرد . خیلی بی وجود بود . عکسهاش هم هیچ جذابیت نظم و نظامی نداره

  2. ناشناس می گوید

    درود؛ به ما که گفته شد حسین فردوست در انگلستان بوده و در روزنامه که خاطرات هاشمی رفسنجانی را مینوشت یک روز هاشمی برای دیدار با حسین فردوست در فرودگاه مهر آباد که از انگلیس به طهران آمده بود، شما تایپ کرده اید در منزل پدرش در وصال شیرازی اگر اشتباه نکرده باشم؛ هزاران خبر دروغ اوایل انقلاب چاپ شد حتی همسر فردوست (طلا) را معشوقه محمد رضا شاه قلمداد میکردند و امروز خواندم طلا همسر فردوست است؛

  3. ایلبان می گوید

    حسین فردوست با احمدعلی شیبانی ازدواج کرد؟

    1. مهتاب می گوید

      همسر اول فردوست به نام پریچهر بعداز جدایی از او با احمدعلی شیبانی ازدواج کرد.

  4. جاسم می گوید

    همسر فردوست چندبار با ارتشبد نصیری سکس کرده بود و شاهرخ فردوست فرزند نصیری است