جزییات یک اتفاق تلخ برای عروس و داماد در شب حجله!

0

تازه عروس و داماد سیرجانی در خانه بختشان دچار گازگرفتگی شدند و جان باختند. داماد کارمند شهرداری سیرجان و استاد دانشگاه آزاد اسلامی بود و همسرش نیز در مقطع ترم آخر کارشناسی ارشد عمران درس می‌خواند.

به گزارش شهروند، خانواده این زوج جوان فردای روز عروسی با اجساد آنها در خانه‌شان روبه‌رو شدند. این در حالی بود که در ابتدا احتمال می‌رفت آنها به خاطر بوی چسب کاغذ دیواری و رنگ جان باخته باشند؛ اما این فرضیه نیز رد و مرگ با گاز مونوکسیدکربن تأیید شد.

با این حال خانواده این زوج اجازه کالبدشکافی را به کارشناسان ندادند و اجساد نوعروس و تازه داماد به دلیل مشکوک‌نبودن مرگ بدون کالبدشکافی دفن شدند.

حوادث واقعی حوادث کرمان اخبار گازگرفتگی اخبار سیرجان

حادثه تلخ پس از عروسی
روز ١٧ بهمن‌ ماه امسال برای حسین خالویی و فرزانه چراغی روز خاصی و به یاد ماندنی بود. حسین و فرزانه قرار بود جشن عروسیشان را برپا کنند.

هر دو از صبح زود مثل تمام زوج‌های دیگر خود را برای مراسم عروسی آماده کردند و همان شب جشن برپا شد. این زوج راهی خانه بخت شدند. بی‌آنکه بدانند چه سرنوشت تلخی در انتظارشان است.

حسین و فرزانه بعد از جشن آغاز زندگی مشترک‌شان، چند ساعتی را زیر یک سقف زندگی کردند، اما نتوانستند بیشتر از این از زندگی مشترک خود لذت ببرند. نفس هر دوی آنها قطع شد و این تازه عروس و داماد در خانه بخت خود جان باختند.

آنها حتی یک روز کامل هم نتوانستند در کنار هم زندگی کنند و آن قاتل خاموش جان هر دو را گرفت. بررسی‌های نخست نشان می‌داد که پکیج خانه این زوج جوان فاقد لوله خروجی گاز مونوکسیدکربن بوده است.

همچنین بوی رنگ دیوارها و چسب کاغذ دیواری نیز کامل در خانه حس می‌شد. در ادامه مسمومیت غذایی هم به‌عنوان یک گزینه مطرح شد. بنابراین بررسی‌ها در این رابطه از سوی کارشناسان آغاز شد و این پرونده در شعبه اول دادسرای انقلاب سیرجان مورد بررسی قرار گرفت.

مرگ مشکوک نبود
قاضی مجتبی قدیمی، بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب سیرجان پس از اطلاع از این حادثه و بررسی موضوع، در رابطه با این پرونده گفت: «از همان ابتدا کاملا مشخص بود که بحث جنایت در این حادثه دردناک مطرح نیست و این زوج به مرگ طبیعی جان باخته‌اند. برای همین این ماجرا در حوزه جنایی بررسی نشد. از طرف دیگر خانواده عروس و داماد نیز تقاضای کالبدشکافی نداشتند و خواستار این شدند که اجساد بدون کالبدشکافی دفن شوند. بنابراین چون پرونده از لحاظ جنایی مشکوک نبود و از طرفی والدین نیز اصراری به نمونه‌برداری نداشتند، جواز دفن صادر شد؛ اما اگر دستگاه قضائی به این پرونده مشکوک بود قطعا بدون نظر والدین دستور کالبدشکافی را به پزشکی قانونی صادر می‌کرد. باتوجه به اینکه پکیج منزل فاقد لوله دودکش بود و باتوجه به سرد بودن محیط خانه محتمل‌ترین و نزدیک‌ترین علت مرگ گازگرفتگی است.»

جای حسین کنارمان خالی است
محمد یکی از دوستان صمیمی دکتر خالویی که از همکاران وی در شهرداری نیز است، در این رابطه به خبرنگار «شهروند» گفت: «حسین ٣۴‌ سال داشت و همسرش هم ٢۴ سال؛ من و حسین سه سالی می‌شد که با هم همکار بودیم. ما به همراه ۴ نفر دیگر در یک اتاق کار می‌کردیم و خیلی صمیمی بودیم. حسین در بخش واحد نظارت عمران شهرداری سیرجان کار می‌کرد. حسین و خانواده‌اش از سرشناس‌های سیرجان بودند و خانوادگی تحصیلات بالایی داشتند. حسین دانشجوی دکترای دانشگاه سراسری هرمزگان و همسرش دانشجوی ارشد رشته عمران بود. آنها که با هم دختردایی و پسرعمه بودند، دو سالی می‌شد که با هم عقد کرده بودند و برای آغاز زندگی مشترکشان لحظه‌شماری می‌کردند. عاشق هم بودند و برای جشن عروسی‌شان تدارک زیادی دیدند. فرزانه جهیزیه خود را با سلیقه زیبایی در خانه‌شان چیده بود و همه چیز برای مراسم عروسی آماده شد. اتفاقا من و ۴ همکار دیگرمان که با حسین در یک اتاق کار می‌کردیم، به عروسی دعوت شده بودیم. مراسم در تالار المپیک سیرجان برگزار شد. هیچکس فکرش را هم نمی‌کرد که درست فردای روز عروسی این بلا سر حسین و همسرش بیاید. وقتی موضوع را به ما اطلاع دادند، شوکه شدیم. شب قبل در مراسم عروسی در کنار حسین بودیم. آن داماد شاد و خوشحال حالا دیگر در بین ما نبود. اصلا باورمان نمی‌شد. وقتی به مراسم ختمشان رفتیم، خانواده‌های حسین و فرزانه را دیدیم که حتی توان صحبت‌کردن و گریه‌کردن هم نداشتند؛ انگار هیچکس باور نکرده بود. واقعا وحشتناک بود. هیچ کداممان دل و دماغ سرکار آمدن نداریم. در اتاقمان جای حسین خالی است.»

ساعت سه بامداد؛ آخرین دیدار
یکی از نزدیکان خانواده داماد نیز در حالی‌که حال مساعدی نداشت، روز حادثه را تشریح کرد و چنین گفت: «وقتی مراسم عروسی در تالار المپیک به پایان رسید، همگی با هم به خانه فرزانه و حسین رفتیم تا در آنجا نیز جشن کوچک خانوادگی داشته باشیم. در خانه فرزانه و حسین کیک را خوردیم. ساعت سه بامداد بود که از خانه خارج شدیم اما از فردای آن روز هر چه با آنها تماس گرفتیم جواب نمی‌دادند؛ نه تلفن خانه و نه موبایل‌هایشان را؛ خیلی نگران شدیم. تا جایی که ظهر روز دوشنبه به خانه آنها رفتیم. با خودمان گفتیم هر چه شده باشد، آنها دیگر باید موبایلشان را جواب بدهند. وقتی به خانه حسین و فرزانه رسیدیم، هر چه در زدیم کسی در را باز نکرد. خیلی تلاش کردیم خودمان وارد خانه شویم. ولی در ضد سرقت بود و امکان این کار وجود نداشت. برای همین با آتش‌نشانی تماس گرفتیم، مأموران آمدند و در را باز کردند. وقتی وارد شدیم، صحنه وحشتناکی را دیدیم. حسین و فرزانه دیگر نفس نمی‌کشیدند. از آنجا که خانه‌شان نو بود، بوی رنگ و چسب کاغذ دیواری تمام فضا را پر کرده بود. از طرفی بوی گاز نیز می‌آمد. برای همین مطمئن شدیم که آنها دچار گازگرفتگی شده باشند. حسین و فرزانه حتی یک روز هم در کنار هم زندگی نکردند. جهیزیه و وسایل‌شان هنوز دست نخورده باقی مانده‌اند. آنها رفتند و ما را با این ماجرای غم‌انگیز تنها گذاشتند که تا آخرین لحظه عمرمان نتوانیم این ماجرای تلخ را فراموش کنیم.»

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ