زن مطلقه به بهانه دلتنگی ،شوهرسابقش را به خانه کشاند و او را با ضربات چاقو کشت

0

عصر پنجشنبه یکی از ساکنان ساختمانی در خیابان پیروزی، زن همسایه را دید که با سختی زیاد در حال حمل یک کیسه بود. او که بشدت مشکوک شده بود، ناگهان در راه‌پله‌ها با قطره‌های خون روبه‌رو شد و با سر و صدا، همسایه‌ها را خبر کرد. همان موقع چند تن از ساکنان سراسیمه بیرون دویده و سد راه زن همسایه شدند و راز جنایت هولناکش فاش شد.

دقایقی بعد، مأموران کلانتری ۱۲۸ تهران‌نو خود را به محل حادثه رساندند و پس از مشاهده جسد خونین، موضوع را به بازپرس کشیک جنایی اطلاع دادند. ساعتی بعد بازپرس ایلخانی از شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران همراه با تیم جنایی وارد عمل شدند و بررسی‌هایی را در این خصوص آغاز کردند.

زن همسایه در تحقیقات مقدماتی گفت: از آپارتمانم که خارج شدم، متوجه قطره‌های خونی شدم که روی زمین ریخته بود. این قطره‌های خون تازه بود و بسرعت خودم را به زن همسایه‌مان رساندم  که داشت از پله‌ها پایین می‌رفت. همان موقع دیدم از پتویی که دور چیزی پیچیده بود و با خود حمل می‌کرد، خون روی زمین می‌چکد. شروع به سر و صدا کردم که همسایه‌های دیگر هم متوجه حادثه شدند. در همین موقع یک راننده تاکسی که در مقابل در ساختمان ایستاده بود تا زن همسایه را سوار کند، فرار کرد. در حقیقت منتظر بود این زن جسد شوهرش را که در پتویی پیچیده بود پایین ببرد تا در صندوق عقب تاکسی جای بدهند و به نقطه دیگری منتقل کنند. بعد هم با پلیس تماس گرفتیم و از مأموران کمک خواستیم.

مأموران ضمن گشودن پتو با جسد مردی حدود ۴۵ ساله روبه‌رو شدند و زن جوان که هنگام انتقال جسد شوهر خود دستش رو شده بود، به قتل این مرد اعتراف کرد و به بازپرس جنایی گفت: حدود ۱۷ سال قبل با همسرم ازدواج کردم که حاصل این زندگی دختری ۱۵ ساله است. از مدت‌ها پیش با شوهرم اختلاف داشتم و به خاطر همین مسأله از یک سال پیش جدا از هم زندگی می‌کردیم و به خاطر کینه‌ای که از او داشتم تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. به همین خاطر، ساعتی قبل و به بهانه دلتنگی با همسرم تماس گرفتم و او را به خانه‌ام کشاندم. موقع خوردن غذا در لیوان نوشیدنی‌اش داروی بی‌هوشی ریختم و بعد از اینکه شوهرم بی‌هوش شد، او را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساندم. بعد جسدش را داخل پتو پیچیدم و قصد داشتم آن را از خانه خارج کنم که همسایه‌ها متوجه شدند و لو رفتم. من تنها نگران هستم که مبادا دخترم متوجه ماجرا شود. دوست ندارم او بداند که من قتلی مرتکب شده‌ام.

در پایان بازجویی، بازپرس جنایی دستور انتقال جسد را به پزشکی قانونی داد و قرار شد کارآگاهان جنایی درباره این زن و شوهر تحقیقات بیشتری انجام دهند

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ