بلایی که سروش در خلوت شیطانی بر سر دختر ۲۰ ساله آورد

0

خودسری ها و اشتباهات مکرر من برای ازدواج باعث شد نه تنها آبرو و حیثیتم برود بلکه آینده ام نیز در هاله ای از ابهام قرار گرفته و دیگر نمی توانم به راحتی لباس عروس برتن کنم ومانند بسیاری از دختران به ازدواج آبرومندانه بیندیشم چرا که…

دختر ۲۰ ساله در حالی که با چهره ای مضطرب و چشمانی اشکبار مقابل یکی از کارآگاهان دایره جرایم مهم پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفته بود و تلاش می کرد از لرزش دستانش جلوگیری کند، به تشریح یک ماجرای تلخ پرداخت و گفت: حدود ۴ سال قبل وطی یک ارتباط خیابانی با «سروش» آشنا شدم.

اگرچه هدف من از برقراری این ارتباط، ازدواج با سروش بود ولی خیلی زود هوس های دوران جوانی موجب شد تنها به لذت های آنی و خوشگذرانی های بیهوده فکر کنیم. به همین خاطر ارتباط های پیامکی و تلفنی ما جای خودش را به دیدارهای حضوری و پنهانی داد.

دیگر از هر فرصت و حیله ای استفاده می کردیم تا یکدیگر را در مکان های خلوت ملاقات کنیم. این در حالی بود که هیچ گاه به عاقبت این گونه ارتباطات پنهانی فکر نمی کردم و با چرب زبانی های سروش کاخی از خوشبختی برای خودم می ساختم. مدتی بعد آرام آرام خانواده ام به رفتار و حرکات من مشکوک شدند و تلاش کردند مرا از رفت و آمدهای بیهوده بازدارند. مادرم خیلی مرا نصیحت کرد که این گونه ارتباط های خیابانی، پایانی جز بدبختی و فلاکت ندارد ولی من دیگر آلوده گناه شده بودم به همین خاطر از سروش خواستم تا به خواستگاری ام بیاید اما خانواده او پس از آن که متوجه ارتباط خیابانی ما شدند با این ازدواج مخالفت کردند چرا که معتقد بودند دختری که با یک لبخند عاشق شود زندگی اش پایدار نمی ماند .

این گونه بود که خانواده من نیز به طور کامل در جریان دوستی خیابانی من و سروش قرار گرفتند. آن شب پدرم از شدت ناراحتی تا صبح نخوابید و روز بعد هم نتوانست در محل کارش حاضر شود. با آن که مادرم مرا تهدید کرد که این ارتباط را تمام کنم اما من که فکر می کردم تنها با سروش خوشبخت خواهم شد به ارتباط پنهانی ام ادامه دادم تا شاید خانواده سروش مرا به عنوان عروس خودشان بپذیرند.

روزها به همین ترتیب می گذشت تا این که هفته قبل سروش مرا به خانه یکی از دوستانش برد و ساعتی را در کنار هم بودیم. وقتی دوباره سوار خودروی سروش شدم تا مرا به منزلمان برساند او فیلم زننده ای را که در گوشی تلفن همراهش ذخیره کرده بود، نشانم داد و گفت این فیلم را هنگام خلوت های شیطانی از من گرفته است و حالا اگر به خواسته های او برای ارتباط با دوستانش توجه نکنم آن را برای پدرم ارسال می کند.

از آن لحظه به بعد ترس و وحشت سراسر وجودم را فرا گرفت، نمی دانستم چه پاسخی به پدرم بدهم چرا که با هوسرانی های خودم باعث این بدبختی شده بودم ولی باز هم خوشحالم که تصمیم درستی گرفتم و ماجرا را برای پدر ومادرم بازگو کردم. حالا که سروش دستگیر شده، اعتراف کرده که خودش نیز در دوران نوجوانی طعمه فردی شیطان صفت شده است و اکنون..

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ