بیوگرافی فخری خوروش و همسرش جمشید شیبانی +عکس
فخری خوروش Fakhri Khorvash (متولد ۱۳۰۹ در کرمانشاه) بازیگر تئآتر، سینما و تلویزیون اهل ایراناست.
نام اصلی وی فخری اسودی است و پس از شروع فعالیتش در سینما نام فامیل خود را از اسودی به خوروش تغییر داد.
وی در حال حاضر در آمریکا اقامت دارد وی در سال ۲۰۱۰ در سومین دوره جشنواره «فیلمهای ایرانی سانفرانسیسکو» از فخری خوروش برای ۵۰ سال فعالیت هنری تقدیر شد.
فخری خوروش در میان زنان بازیگر دههٔ سی ،تقریبا در تمامی دورههای فیلم سازی سینمای ایران، توانست حضور مستمر داشته باشد. از اواخر دههٔ سی، از سینما کناره گرفت و نیروی خود را تماما در تئاتر به کار گرفت و به یکی از مشهورترین بازیگران تئاتر تبدیل شد.
همسر او ، جمشید شیبانی ، سال ۱۳۸۸ شمسی درگذشت.
فخری خوروش از اواخر دههٔ چهل، به همراه موج نوی سینما ایران، بار دیگر به سینما بازگشت و در فیلمهای مختلفی بازی کرد که تعداد این فیلمها تا سال ۱۳۶۵ بیست و شش فیلم بود.
جمشید شیبانی (متولد: ۱۳۰۱ یا ۱۳۰۴ – درگذشته: ۱۲ تیر ۱۳۸۸ لس آنجلس) یکی از خوانندگان موسیقی پاپ ایران بود. «ترانهٔ سیمین بر» یکی از ترانههای معروف وی است.
جمشید شیبانی دارای ۹ فرزند (۵ فرزند پسر و ۴ فرزند دختر) بود.
جمشید شیبانی در سال ۱۳۰۱ در تهران و در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد. او نوهٔ دختری میرزا عبدالله، پدر موسیقی ایران است و پدرش عنایتالله خان شیبانی از پیشگامان هنر نمایش در ایران به شمار میرود.
او دانشآموختهٔ به ترتیب، هنرستان هنرپیشگی تهران، تعلیم و تربیت از دانشگاه سانتامونیکا و سینما از دانشگاه کالیفرنیا است.
جمشید شیبانی در طول سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ در لس آنجلس زندگی میکرد و در این شهر ضمن دایر کردن یک استودیوی صدابرداری، انجمن موسیقی ایران را پایهگذاری کرد و برای خوانندگان معروفی چون ویگن ترانه ساخت. از معروفترین ترانههای این دوران از زندگی هنری جمشید شیبانی، «اصفهان» با صدای معین است.
فیلمهای فخری خوروش
سینمایی
سال ساخت | نام فیلم | کارگردان |
---|---|---|
۱۳۸۴ | یک بوس کوچولو | بهمن فرمان آرا |
۱۳۸۰ | مهبانو | مجید بهشتی |
۱۳۷۷ | مردی از جنس بلور | سعید سهیلی |
۱۳۷۴ | شیرین و فرهاد | رحیم رحیمیپور |
۱۳۶۵ | بگذار زندگی کنم | شاپور قریب |
۱۳۶۴ | ستارههای دنباله دار | سیروس کاشانی نژاد |
۱۳۶۴ | تفنگ شکسته | مهدی معدنیان |
۱۳۶۳ | صاعقه | سید ضیاالدین دری |
۱۳۶۳ | تاراج | ایرج قادری |
۱۳۶۲ | ملخ زدگان | ناصر محمدی |
۱۳۶۲ | مترسک | حسن محمدزاده |
۱۳۶۲ | زخمه | خسرو ملکان |
۱۳۶۱ | قرنطینه | مسعود اسداللهی |
۱۳۶۱ | دادا | ایرج قادری |
۱۳۶۰ | گرداب | حسین دوانی |
۱۳۵۹ | پنجمین سوار سرنوشت | سعید مطلبی |
۱۳۵۷ | پرواز در قفس | حبیباله کاوش |
۱۳۵۶ | سوتهدلان | علی حاتمی |
۱۳۵۵ | شطرنج باد | محمدرضا اصلانی |
۱۳۵۵ | شهر شراب | فتح الله منوچهری |
۱۳۵۵ | والده آقا مصطفی | ناصر محمدی |
۱۳۵۵ | وقتی که آسمان بشکافد | فتح الله منوچهری |
۱۳۵۳ | شازده احتجاب | بهمن فرمان آرا |
۱۳۵۳ | غبارنشینها | داوود روستایی |
۱۳۵۲ | بیقرار | ایرج قادری |
۱۳۵۲ | خورشید در مرداب | محمد صفار |
۱۳۵۲ | نفرین | ناصر تقوایی |
۱۳۵۱ | حسن سیاه | پرویز اصانلو |
۱۳۵۱ | شیر تو شیر | منصور پورمند |
۱۳۴۹ | آقای هالو | داریوش مهرجویی |
۱۳۴۹ | طلوع | سلیمان میناسیان هراند میناسیان |
۱۳۴۴ | زمزمه محبت | امیر شروان |
۱۳۳۸ | آسمون جل | نصرتالله وحدت |
۱۳۳۷ | همه گناهکاریم | عزیزاله رفیعی |
۱۳۳۷ | جنوب شهر | فرخ غفاری |
۱۳۳۷ | لات جوانمرد | مجید محسنی |
۱۳۳۶ | بهلول | صادق بهرامی |
۱۳۳۵ | مستشار جزیره | اکبر دستورز جمشید شیبانی |
۱۳۳۴ | برای تو | صادق بهرامی |
سریال های تلویزیونی
سال | نام | سمت | کارگردان | توضیحات |
---|---|---|---|---|
۱۳۸۱ | خانهای در تاریکی | بازیگر | سعید سلطانی | در نقش «مهتاج الملوک» |
۱۳۸۱-۱۳۸۳ | دایره تردید | بازیگر | امیر قویدل | اپیزود «تازهکار» / شبکه ۱ |
۱۳۸۱ | فرمان | بازیگر | مسعود رشیدی | در نقش «ملوک خانم» – شبکه ۲ |
۱۳۸۱ | حامی | بازیگر | بهمن زرینپور | در نقش «رفعت الملوک» – شبکه تهران |
۱۳۷۸-۱۳۸۱ | روشنتر از خاموشی | بازیگر | حسن فتحی | |
۱۳۸۰ | غزل غزلها | بازیگر | هوشنگ توکلی | شبکه ۱ |
۱۳۷۹ | تلهتئاتر «در پوست شیر» | بازیگر | شهره لرستانی | |
۱۳۷۸ | مادر | بازیگر | مسعود فروتن | شبکه ۱ |
۱۳۷۷-۱۳۷۸ | کت جادویی | بازیگر | محمدحسین لطیفی | شبکه ۳ |
۱۳۷۶ | همه فرزندان من | بازیگر | محمد دستگردی | شبکه ۱ |
۱۳۷۶ | بافتههای رنج | بازیگر | مجید بهشتی | بر اساس رمان “بافتههای رنج” اثر «علیمحمد افغانی» و به سفارش شبکه ۱ ساخته شد؛ اما پخش نگردید. |
۱۳۷۴-۱۳۷۶ | پهلوانان نمیمیرند | بازیگر | حسن فتحی | در نقش «همسر پهلوان خلیل» – شبکه ۲ کارگردان تلویزیونی: «بیژن صمصامی» |
۱۳۷۰-۱۳۷۵ | امام علی | بازیگر | داود میرباقری | در نقش «دایه ولید» |
۱۳۷۵ | بهشت گمشده | بازیگر | کامران قدکچیان | شبکه ۱ |
۱۳۷۴ | فرار | بازیگر | رحیم رحیمیپور | در ۱۳ قسمت تهیه و پخش شد. |
۱۳۷۴ | بر سر دوراهی | بازیگر | مجید بهشتی | |
۱۳۷۳ | عاطفه | بازیگر | حسن فتحی | شبکه ۲ |
۱۳۷۲-۱۳۷۳ | باغ گیلاس | بازیگر | مجید بهشتی | شبکه ۱ |
۱۳۷۱ | نقطۀ اوج | بازیگر | محمدمهدی عسگرپور | شبکه ۱ |
۱۳۷۱ | یک سؤال و چند جواب | بازیگر | حسین فردرو | بخشهای نمایشی گوناگون با مضمون مسائل آموزشی خانوادهها که از شبکه ۲ پخش میشد. |
۱۳۷۱ | بیا تا گل برافشانیم | بازیگر | خسرو ملکان | |
۱۳۶۳-۱۳۶۴ | امیرکبیر | بازیگر | سعید نیکپور | در نقش «مهدعلیا» – شبکه ۱ |
فخری خوروش که این روزها در آمریکا دوران نقاهت را سپری میکند با اشاره به دلتنگی این روزهایش برای ایران از انتشار کتاب خاطراتش خبر داد.
مصاحبه با فخری خوروش در فروردین ۹۳
آخرین بار کی به ایران آمدید؟
قبل از هر چیز عید نوروز را به تمام هموطنان عزیزم از صمیم قبل تبریک میگویم و امیدوارم سال پربرکت و پر از شادی را پیشرو داشته باشند و من هم سال آینده در کنار آنها باشم. من همیشه بخاطر دیدن فرزندانم سالی یک بار به آمریکا میآمدم و بعد به ایران برمیگشتم. ۵ سال پیش ایران بودم اما بعد که به آمریکا برگشتم پایم شکست و به همین خاطر در این سالها سه بار جراحی کردم. بعد از اینکه پایم شکست در اولین جراحی در پایم پلاتین گذاشتند که بعد از مدتی پلاتینها شل شد و مجدد عمل کردند اما بخاطر آمپولی که من به آن حساسیت داشتم ۴۸ ساعت در کما بودم.
بعد از دو سال وقتی پلاتینها را باز کردند همان جا باز پایم شکست و من هم میگفتم اما کسی گوش نمیداد و باور نمیکردند که زمانیکه پلاتینها را درآوردند پایم شکسته. بالاخره بعد از ۱۵ روز که با همان پای شکسته مرا به خانه فرستاده بودند مجددا بستری شدم و برای سومین بار تحت عمل جراحی قرار گرفتم. در مجموع این اتفاقها خیلی من را از نظر روحی ناراحت و افسرده کرد. البته این را هم بگویم آخرین بار که از ایران برگشتم شناسنامه و پاسپورتم گم شده بود و الان شش ماه است برای تمدید پاسپورت و صدور شناسنامه جدید اقدام کردم و هر وقت پاسپورتم را بگیرم اولین کاری که خواهم کرد سفر به ایران است.
پس قصد دارید به ایران بیایید؟
منتظر تمدید پاسپورتم هستم و الان شش ماه است که درخواست دادم اما نمیدانم چرا باید اینقدر کارهای اداری آن طول بکشد. آنقدر دلم برای ایران تنگ شده که از خدا میخواهم به من عمر بدهد تا بتوانم بیایم و خاک ایران را از نزدیک بو کنم و ببینم.
اگر مجددا به سالهای قبل بازگردید بین تئاتر، سینما و تلویزیون کدام را انتخاب میکنید؟
من صددرصد باز هم تئاتر کار میکنم، چون تئاتر زندگی است، چون تئاتر هنر ارزندهتری است و همه دنیا هم این را میدانند. یک بازیگر در تئاتر اختیارات بیشتری دارد در تئاتر وقتی من بعنوان یک بازیگر زن پا روی سن میگذارم دیگر ملکه صحنهام و وقتی هم یک بازیگر مرد پا روی سن میگذارد او پادشاه صحنه است. اما در سینما همیشه یکسری دستهبندیها وجود دارد، اختلافهایی که بر سر رُل اول و مدت زمان بازی میشود و یا اینکه نقش یکی را در تدوین کم یا زیاد میکنند و این مسائل در سینما که زیاد جالب نیست.
شما با خیلی از کارگردانها چه در سینما و چه در تئاتر کار کردید، اگر فرصتی فراهم بشود که مجدد بخواهید با یکی از آنها کار کنید کدامیک را ترجیح میدهید؟
من در تئاتر با آقای جوانمرد خاطرات زیادی دارم ،اما هیچ وقت نمایشهای «بادسام» و «شهر طلایی» را هیچ وقت فراموش میکنم. شاید برایتان جالب باشم که در نمایش «شهر طلایی» نقش مقابل من محمود دولتآبادی بود. در آن زمان حمید سمندریان کارش درجه یک بود، اسکویی ها مخصوصا مهین اسکویی که من با آنها کار نکردم اما نمایش اتللو انها را دیدم واقعا عالی بودند. رکنالدین خسروی کارگردانی بود که با وسوای بسیار زیادی کار میکرد و همه کارهایش هم خوب بود، عباس جوانمرد هم که یکه تاز بود و کارش بی نظیر.
در بین کارگردانهای سریال کارهای سعید سلطانی و حسن فتحی را خیلی دوست دارم. در سینما هم با خیلی کارگردانها کار کردم اما به نظر من ناصر تقوایی با همه آنها فرق دارد. تقوایی مستقلترین کارگردانی است که من دیدم در کارش تحت تاثیر هیچ بازیگر مردی یا فشاری از بیرون قرار نمیگیرد. واقعا اگر این فرصت فراهم بشود که حتی یک رُل خیلی کوچک و یک خطی در فیلمی بازی کنم واقعا با کمال میل دوست دارم در فیلم ناصر تقوایی باشد.
این روزها اوقات را چگونه سپری میکنید؟
اول اینکه بعد از گذراندن آن عملهای جراحی خدا را شکر می کنم که زندهام و این روزها هم که بعد از مدتها ویلچر و واکر را کنار گذاشتم و کم کم میخواهم عصا را هم کنار بگذارم. روزی ۲۰ دقیقه پیاده روی میکنم، کتاب میخوانم، توربافی میکنم و خاطراتم را مینویسم.
قصد ندارید خاطراتتان را در کتابی منتشر کنید؟
اتفاقا چند وقتی است که این کار را شروع کردم اما چون خاطراتم پراکنده هستند من مینویسم و یکی از دوستانم کمک می کند و آنها را تایپ میکند، بعد از نظر زمانی آنها را کنار هم میگذاریم. امیدوارم اگر زنده باشم خاطراتم را در سال آینده چاپ کنم.