هنرمند کیست؟ /آیا بازیگران ،هنرمند محسوب می شوند؟

0

هنرمند یا هنرور شخصی است که به آفرینش آثار هنری می‌پردازد و یا در هرشاخه‌ای از فعالیت‌های انسانی که به هنر مربوط می‌شود در حال فعالیت است.

استفاده از واژهٔ «هنرمند» در صحبت‌های روزمره (و حتی علمی و فرهنگی) معمولاً فقط به شخصی اشاره دارد که در هنرهای تجسمی مشغول فعالیت است. هنرمند معمولاً به کسانی که برای تفنن به این امر مشغولند نیز اطلاق می‌شود. این اصطلاح برای موسیقی‌دانان، نوازندگان سازها و اجراکنندگان نمایش کمتر به‌کار می‌رود و در مورد بازیگرها معمولاً از لفظ هنرپیشه استفاده می‌کنند.

هُنَرپیشه یا بازیگر به کسی گفته می‌شود که به‌طور حرفه‌ای نقشی را در یک نمایش، تئاتر، سینما و تلویزیون بازی می‌کند. هنرپیشه، که در گذشته «آکتور» یا «آرتیست» خوانده می‌شد، کسی است که نقشی را در اثری نمایشی بازی می‌کند. این اصطلاح بیشتر برای آنان که در نقش بازی می‌کنند بکار می‌رود هرچند که دوبلورها و بازیگران نقش‌ها در نمایش‌های رادیویی نیز ممکن است هنرپیشه خوانده شوند. هنرپیشه می‌تواند کار خود را در چهارچوب یک تئاتر، فیلم، مجموعه تلویزیونی یا در حین آموزش دیگر هنرپیشگان انجام دهد. هنرپیشه‌ها گاه به صداگذاری شخصیت‌های کارتونی یا صحبت کردن بجای افرادی در آگهی‌های تلویزیونی هم می‌پردازند.

معانی لغوی هنر و هنرمند:

برخی نیز گفته اند هنر از دو کلمه هو و نر تشکیل شده است؛ به معنی مرد خدا؛ یعنی انسانی که اسماء و صفات الهی را در جان خود برجسته و نمایان کند.

در عربی هنرمند را فنّان نامند؛ یعنی کسی که مجموعه قواعد ویژه یک حرفه را می داند.

 

و در فرهنگ المنجد در مورد کلمه هنر(فنّ) و هم خانواده های آن آمده است:

فنّ یعنی هنر، کار آبرومند، معرفت.

 

نتیجه: گزاره های زیر در معنای هنر لحاظ شده اند:

نمایاندن، برجستگی، دانایی، الهی بودن، قاعده مند بودن، برانگیختگی حس زیبایی، آراستن، شگفتی، آبرومندی، ذکاوت، در افکندن طرحی نو، ماندگاری.

معنای اصطلاحی هنر:

انسان از کودکی مدام می پرسد لذا فطرتا حقیقت طلب است.

حقیقت از آن جهت که منکشف می شود و دانسته می شود علم، دانایی و معرفت نام دارد.

و از آن جهت که به آن عمل می شود (و به عبارت دیگر عمل بر طبق آن تنظیم می شود) به آن اخلاق می گویند.

و از آن جهت که با رعایت شرایط و اسلوبی خاص نمایانده می شود هنر نامیده می شود. و به عبارت دیگر فحوای علم و اخلاق و هنر یک چیز است و آن حقیقت است اما با سه جهت گیری:

الف) علم: حقیقت یاب

ب) اخلاق: حقیقت محور

ج) هنر: حقیقت نما است

هنرمند کیست؟

هنرمند حقیقی کسی است که

۱)     حقیقت را می شناسد.

۲)     خُلق و صورت باطنی و کنش ها و واکنش های خود را بر حسب حقایق عالم تنظیم می کند (متخلق به اخلاق است).

۳)     حقیقت را با رعایت قواعدی خاص به زیبایی هر چه تمام تر به دیگران می نمایاند.

به عبارت دیگر هنرمند: عالمِ (دانا) متخلق به اخلاقِ (دارا) که با افکندن طرحی نو، حس زیبایی دیگران را بر می انگیزد و آنان را با شگفتی های آفرینش و حقایق عالم آشنا می سازد.

و باز به عبارت دیگر هنرمند: حقیقت یابِ حقیقت محورِ حقیقت نما است.

حقیقت یابی:

در نظام هستی حقایق، عجایب و زیبایی های مادی و معنوی بسیاری وجود دارد که از راه عقل، وحی، تجربه و شهود فهمیده می شوند. پر واضح است، مادامی که حقیقت فهمیده نشود قابل نمایش نیست. لذا عقل، وحی، تجربه و شهود از ارکان هنر هستند. فلذا بهره مندی از این چهار رکن هر چه بیشتر باشد اثر هنری از درجه بالاتری برخوردارخواهد شد. به عنوان مثال یکی از حقایق عالم وحدت است (اگر چه در ظاهر کثرت حکم فرماست)؛ یعنی همه عالم در نهایت به یک وجود که همان خداوند است ختم می شود و همه موجودات تجلیات یک وجود هستند و الا ارتباط کثرات بدون وحدت چگونه ممکن است؟

پیامبران الهی ما را با این حقیقت تحت عنوان توحید، با بیان و رفتار خویش آشنا نمودند. از نظر دین مبین اسلام مهمترین حقایق عالم عبارتند از: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد و حقیقه الحقایق خداوند است و هنر که نمایش و تجلی بخشی به حقایق عالم در منظر دیگران است گویی نامی از نام های خداوند و بلکه کار و پیشه خداوند است.

حقیقت نمایی:

اگر چه حقیقت یابی از ارکان هنرمند است اما صرف یافتن حقیقت عالِم ساز است و هنرمند نمی سازد. هنرمند کسی است که علاوه بر حقیقت یابی بتواند با رعایت اسلوب و قواعدی خاص، حقیقت را به دیگران بنمایاند. البته این قواعد در هر فنی اسلوب خاص خود را دارد؛ مثلا در فن خطابه اسلوب خاص خود را دارد و در فن تئاتر، سینما، نقاشی، خطاطی و … اسلوب خاص خود را دارد. وقتی حقیقتی با اسلوب خاص یک فن ارائه می شود یک پدیده هنری شکل می گیرد.

حقیقت محوری:

همین که کسی حقیقت را یافت و با رعایت اسلوب ها حقیقت را نمایاند هنرمند است. اما هنرمند کامل کسی است که اخلاق و رفتار خود را نیز بر حسب حقیقت تنظیم کند؛ چه این که عمل به حقیقت، در یافتنِ حقیقت و نمایاندنِ حقیقت بسیار موثر است. لذا در روایات، احادیثی است که دال بر نگاه تیزبینانه متقین (اهالی حقیقت) است. یکی از حقایق این عالم وحدت وجود است که آدمی را از کثرات دور می کند و تخیل را تطهیر می نماید و قوه خیالِ موحد را به خیال عالم (عالم مثال) متصل می سازد. لذا قوه خیال؛ این رکن رکین هنرمند را تقویت می نماید و قدرت هنرمند را در افکندن طرحی نو صدچندان می کند.

هنر کامل و هنرمند کامل:

اثر هنری وقتی کامل است که حقیقت را با رعایت قواعد زیباشناسی بنمایاند؛ حالا آن حقیقتی را که نمایش می دهد هرقدر مخفی تر باشد و او هر چه قدر روشن تر آن را بنمایاند آن اثر هنری، قابل تحسین تر خواهد بود. و لذا بزرگترین هنرمند؛ خداوند، پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) هستند که ظریف ترین حقایق را با کوتاه ترین بیان و عملکرد خود به نمایش گذاشته اند. گاهی با بیان و گاهی با عمل و گاهی با خون خود. آیا حقیقت خداپرستی را چه کسی بهتر از اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در ظهر عاشورا به تصویر کشید؟ تصویری که تمام هنرمندان از به نمایش درآوردنش عاجزاند. و چه کسی قادر است عدالت را چون علی (علیه السلام) نه در تابلو و فیلم که در متن زندگی به عمل بکشاند؟

هنرمند شیطانی:

کسی که قدرت برانگیختن احساسات آدمی را داشته باشد اما نه به سوی حق که به سوی باطل هنرمند شیطانی است. در واقع چنین کسی هنرمند هست اما مجازا. او هنرمندی است که از استعداد خدادادیش سوء استفاده نموده است.

هنر الهی و هنر شیطانی:

ممکن است یک اثر هنری حس زیبادوستی انسان را برانگیزاند اما صرفا در امور غریزی؛ مثلا احساس ما را نسبت به زیبایی های زنانه جلب کند؛ اگر این امر در یک فضای مثبت باشد که مثلا جوانان را به ازدواج تشویق کند همانطور که مثلا خانواده ها تشویق می کنند این یک اثر هنری الهی است تا چه رسد به این که به سمت فطرت و ارزش ها بخواند. اما اگر فضای کلی منفی باشد و مثلا به سمت دوستی با جنس مخالف بکشاند این هنر شیطانی است. لذا چه بسا یک داستان عاشقانه و جنسی مطرح شود اما با جهت گیری ترویج عفاف. این اثر الهی است کما این که قرآن مجید از جریان یوسف و زلیخا خبر داده است (البته یادآور می شوم که این گونه فیلم ها برای رده سنی خاصی می باشند و خانواده ها از بردن نوجوانان و کودکان خود برای نماشای اینگونه فیلم ها باید پرهیز کنند).

معنی بازیگر

لغت‌نامه دهخدا
بازیگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) بازی کننده . لَعِب (منتهی الارب ) لَعّاب (دهار) سامد. قصّاف . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). لاعب . لاهی . (دهار).

آنکه ببازیهای تفریحی و ورزش سرگرم شود. سرگرم کننده . مشغول کننده

فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص فا.) ۱ – هنرپیشه . ۲ – بازیکن . ۳ – مجازاً نیرنگ باز، فریب کار.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ