حکم اعدام عروس در تهران

0

قضات دادگاه کیفری تهران، زن جوان شوهرکش را پس ازمحاکمه و به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم کردند.

در این جنایت  که روز بیست وچهارم خرداد سال ۹۴ رخ داد، مرد ۳۶ ساله‌ای به نام فریدون با ضربه کارد همسر ۲۴ ساله اش- لیلا– از پا درآمد. عامل قتل که موضوع را به اورژانس و پلیس اعلام کرده بود پس از دستگیری و اعتراف به قتل، در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی  قربانزاده و با حضور قاضی غفاری- مستشار ارشد دادگاه- محاکمه شد.

در این جلسه در حالی که قضات سعی داشتند خانواده مقتول را برای گذشت از قصاص عروس‌شان راضی کنند اما پدرشوهر با اصرار خواستار قصاص عروس شد و گفت: «این زن پسرم را کشته و باید مجازات شود.» سپس لیلا در دفاع از خود گفت: «به تماس‌های تلفنی شوهرم شک کرده بودم تا اینکه فهمیدم او با دختر جوانی دوست شده است. به همین خاطر روز حادثه پس از مشاجره لفظی شدید کتکم زد و من هم که نمی‌توانستم سایه سنگین یک دختر بیگانه را تحمل کنم با چاقوی آشپزخانه به طرفش حمله کردم و با ضربه چاقو او را زدم. اما به هیچ عنوان قصد کشتن همسرم را نداشتم و در آن لحظه فقط می‌خواستم او را بترسانم. حالا هم از مرگ هیچ ترسی ندارم اما نگرانی‌ام تنها دخترم است و ازاولیای دم و قضات درخواست می‌کنم مرا به خاطر دخترم ببخشند…قضات دادگاه هم پس از شنیدن دفاعیات این زن جوان او را به قصاص محکوم کردند.

گفت‌و‌گو با محکوم به مرگ

روز حادثه چه اتفاقی افتاد که دست به چاقو شدی؟

آن روز داشتم سیب زمینی خرد می‌کردم که ناهار درست کنم.چند دقیقه بعد رفتم سراغ شوهرم که دیدم کنار مبل روی زمین نشسته و با گوشی تلفن همراهش پیامک می‌فرستاد. می‌خواستم با او حرف بزنم اما انگار اصلاً صدایم را نمی‌شنید. به همین خاطر خیلی عصبانی شدم. از طرفی چند وقتی بود که به او مشکوک شده بودم برای همین گوشی را از دستش گرفتم که مرا تا حد مرگ کتک زد. من هم به او حمله کردم تا از خودم دفاع کنم. وقتی چاقو را دیدم از شدت عصبانیت بدون اینکه بفهمم دارم چه کار می‌کنم ضربه‌ای به شوهرم زدم اما زود پشیمان شدم. با دستپاچگی رفتم سراغ مرد همسایه و کمک خواستم که همسایه‌ها آمدند و اورژانس خبرکردند اما افسوس که خیلی دیر شده بود. از آن روز بود که سیاه بخت شدم…

فکر میکنی پدرشوهرت رضایت بدهد و از حق قصاص بگذرد؟

نمی‌دانم او خواسته که حتماً من اعدام شوم.

از دخترت خبر داری؟

درخانه پدرشوهرم است و تنها چیزی که باعث شده تا الان زنده بمانم و امیدوار به زندگی باشم همین دختر است.اما امیدوارم خانواده شوهرم به خاطرخدا، دخترم وجوانی‌ام به من رحم کنند و مرا ببخشند.!

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ