خواستم حس حسادت شوهرم را بیدار کنم که به گناه آلوده شدم!

0

من فقط از سر غرور و برانگیختن حس حسادت همسرم دست به چنین کار احمقانه ای زدم و این رسوایی را به بار آوردم، اگر امروز دخترم متوجه  ماجرایی شود که مادرش با مرد غریبه …

زن ۳۳ ساله در حالی که تالش می کرد همسرش را مقصر اصلی بروز اختالفات شدید خانوادگی جلوه دهد، وقتی ماجرای ارتباطش با مرد غریبه لو رفت با ابراز ندامت از این رسوایی بزرگ به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: تحصیالت مقطع متوسطه را به پایان رسانده بودم که باالخره مهر طلاق بر شناسنامه مادرم جا خوش کرد و این گونه اختلافات و ناسازگاری های پدر و مادرم به پایان رسید. جدایی آن ها تاثیر بدی بر روحیه ام گذاشت و به همین دلیل بدون فکر و تامل به خواستگاری «هوتن» پاسخ مثبت دادم. با آن که تفاوت سنی زیادی داشتیم اما من فقط به رهایی از تنهایی می اندیشیدم و عوامل موثر در یک ازدواج عاقلانه را فراموش کرده بودم. پدرم که شغل دولتی داشت مردی خشن و سرسخت بود به همین خاطر با آن که همه اعضای خانواده به من توجه ویژه ای داشتند، و از سر غرور علاقه پدرانه اش را آشکار نمی کرد.

من آخرین فرزند خانواده بودم و بعد از جدایی پدر و مادرم اطرافیان بیشتر برایم دلسوزی و به من محبت می کردند. با این وجود همواره از کمبود مهر و عاطفه پدر و مادرم رنج می بردم این درحالی بود که نتوانستم کمبودهای عاطفی ام را در زندگی مشترک جبران کنم. با آن که بیشتر اوقاتم را بعد از ازدواج با دخترم می گذراندم اما باز هم از نوعی احساس تنهایی ناراحت بودم. همسرم نیز به این شرایط عادت کرده بود و کاری به کار من نداشت.

روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که روزی هنگام خرید با چند زن جوان آشنا شدم. ارتباط من با دوستان جدیدم خیلی زود صمیمانه شد و از آن به بعد از هر فرصتی استفاده می کردم تا اوقاتم را با آن ها بگذرانم. احساس می کردم سنگ صبوری یافته ام و بدون هیچ شناخت قبلی از آن ها، سفره دلم را برایشان گشودم و همه رازها و مشکالت ریز و درشت خانوادگی ام را نزد آن ها بازگو کردم.

این گونه بود که دوستان جدیدم پیشنهاد کردند برای رهایی از احساس تنهایی و همچنین برانگیختن حس حسادت همسرم با مرد غریبه ای ارتباط برقرار کنم تا همسرم توجه بیشتری به من بکند.

من هم که به عاقبت این کار احمقانه فکر نکرده بودم با یکی از مردانی که از آشنایان یکی از همان دوستانم بود و به منزل آن هارفت و آمد داشت ارتباط تلفنی برقرار کردم و از آن روز به بعد همه مشکلات زندگی ام را با او درمیان می گذاشتم. چند روز بعد همسرم متوجه رفتارهای مشکوک من شد و پی به این ارتباط تلفنی برد. با شکایت همسرم سعی کردم او را مقصر همه بدبختی هایم معرفی کنم اما وقتی در کلانتری به حقیقت ماجرا اندیشیدم از این رسوایی بزرگ شرمنده شدم و حاال نیز از همسرم می خواهم مرا به خاطر این کار زشت و احمقانه ببخشد تا دخترم در جریان رسوایی مادرش قرار نگیرد…

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ