اعتراف فرش فروش به به قتل هولناک خانم معلم جوان
شامگاه یازدهم بهمن سال گذشته مرد جوانی با مراجعه به اداره پلیس نظرآباد از ناپدید شدن همسر ۳۰ سالهاش به نام «سحر» خبر داد.
با اعلام این گزارش تیم ویژهای از کارآگاهان جنایی وارد عمل شدند و چند مظنون دراین باره تحت بازجویی و تحقیق قرار گرفتند اما هیچ سرنخی از خانم معلم جوان که اهل منطقه نظرآباد بود به دست نیامد.
مأموران در گام بعدی با ردیابیهای اطلاعاتی و بررسی تماسهای زن گمشده دریافتند اوآخرین بار با فرش فروش ۳۸ سالهای به نام «سیامک» تماس گرفته است. با کشف این سرنخ، متهم دستگیر شد و در نخستین بازجوییها به قتل اعتراف کرد.
او به مأموران گفت: «آن روز «سحر» به مغازهام آمد. به خاطر معاملهای که با هم داشتیم او را به بهانهای به باغی بردم وپس ازمشاجرهای شدید، با سنگ او را کشتم. سپس گودالی داخل باغی درحوالی نظرآباد کندم وجسدش را دفن کردم. چهار ماه بعد سراغ جسد رفتم و پس از بیرون کشیدن استخوانها جسد را برداشتم و آن را در جوی آبی رها کردم تا هیچ وقت ردی باقی نماند.»
پس ازاعترافهای سیامک، تیمی از کارآگاهان به محل دفن جسد رفته و توانستند بقایای جسد زن جوان را از زیر خاک بیرون بکشند.با توجه به حساسیت موضوع، پرونده با هماهنگی دادستان نظرآباد و قاضی پرونده به آگاهی استان البرز ارسال شد.
سرهنگ صفایی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز در این باره گفت: «متهم در بازجوییها اعتراف کرد که پس از قتل زن جوان، طلاهایش را نیز سرقت کرده و آنها را به یک مالخر فروخته است. بلافاصله هم مالخر دستگیر شد و هر دو متهم در اداره آگاهی استان البرز مورد بازجویی قرار دارند.»
إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿٩٩﴾ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَ ﴿١٠٠﴾ «نحل» چرا که او [شیطان مطرود] را بر کسانى که ایمان آوردهاند، و بر پروردگارشان توکل مىکنند، تسلّطى نیست. (۹۹) تسلّط او فقط بر کسانى است که وى را به سرپرستى برمىگیرند، و بر کسانى که آنها به او [خدا] شرک مىورزند. (۱۰۰)
…قَالَ مَعَاذَ اللَّـهِ ۖ … ۖ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿٢٣﴾ «یوسف» … [یوسف] گفت: «پناه بر خدا، … قطعاً ستمکاران رستگار نمىشوند.» (۲۳)
قَالَ مَعَاذَ اللَّـهِ أَن نَّأْخُذَ إِلَّا مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذًا لَّظَالِمُونَ ﴿٧٩﴾ «یوسف» گفت: «پناه به خدا، که جز آن کس را که کالاى خود را نزد وى یافتهایم بازداشت کنیم، زیرا در آن صورت قطعاً ستمکار خواهیم بود.» (۷۹)
إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ ﴿٢٠١﴾ «اعراف» در حقیقت، کسانى که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسهاى از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند. (۲۰۱)