گفت‌وگو با زهره صداقت، کارآفرین برتر ملی

0

اهل مشهد است و متولد ۱۳۴۱. دیپلم مدیریت تولید پوشاک از کشور ژاپن دارد و مدیریت کسب‌وکار از ایران. ۳۳ سال پیش کارش را شروع کرده و چون به کار خیاطی علاقه‌مند بوده به خاطر این علاقه به فکر راه‌اندازی کارگاهی برای تولید پوشاک می‌افتد. کارگاهی که در حال حاضر برای بیش از ۲۵۰ نفر اشتغال ایجاد کرده است و مشتریان کالاهایش نه‌تنها شهر مشهد بلکه از سایر استان‌های ایران هم هستند.

کارآفرینی با سرمایه کم کارآفرینان موفق ایرانی زندگینامه کارآفرینان زنان کارآفرین ایرانی راههای کارآفرینی در منزل راز موفقیت راز کارآفرینی آموزش کارآفرینی

صحبت از زهره صداقت، کارآفرین برتر ملی و دارای مدال طلای کارآفرینی از دفتر ریاست‌جمهوری در سال ۹۴ است. در این گزارش گفت‌وگویی داشته‌ایم با این بانوی کارآفرین تا از کسب‌وکارش و از دغدغه‌هایش بگوید.

برای پی بردن به چم و خم کسب‌وکار زهره صداقت باید نگاهی بیندازیم به دندانه‌های چرخ خیاطی و سوزنی که با حرکات مداومش رجی از هنرمندی را پشت سرش باقی می‌گذارد. صدای موزون چرخ خیاطی مادران هنوز در گوش‌ بسیاری از ایرانی‌ها باقی مانده است.

همین صدای موزون در نهایت زهره داستان امروز‌مان را چنان مسحور می‌کند که تنها به یک چیز فکر می‌کند و آن هم راه‌اندازی کارگاه تولید پوشاک، البته با این دغدغه که برای زنان کسب‌وکاری دست و پا کند. تولیدی صداقت کالاهایی چون ملزومات بیمارستانی، فرم مدارس، تریکوجات و به‌طور کلی آنچه مربوط به سازمان‌هایی از این دست است، تولید می‌کند.

زنان صاحب کار در خانه

صداقت می‌گوید: در حال حاضر حدودا ۲۵۰نفر مستقیم و غیرمستقیم با من کار می‌کنند و این افراد بیشتر خانم‌های بدسرپرست و بی‌سرپرست هستند که خانه‌های خود را به کارگاه‌هایی تبدیل کرده‌اند و می‌توانند از تولیدی ما سفارش بگیرند و در خانه پوشاک کنند. همچنین کارگاه متمرکزی دارم که کار بسته‌بندی و برش در آنجا انجام می‌شود.
این کارگاه در واقع قلب کار است و در یکی از پایین‌ترین نقاط مشهد و در منطقه‌ای مستضعف‌نشین آن را راه‌اندازی کرده‌ام. نه اینکه هزینه‌های جاری‌ام کمتر باشد بلکه به این دلیل که برای زنانی که هم مشکل مالی دارند و هم به خاطر شرایط فرهنگی اجازه کار بیرون از خانه را ندارند، کسب‌وکاری ایجاد کنم تا درآمدی نصیب‌شان شود.
صداقت در مورد نوع قراردادهایش با این بانوان می‌گوید: این بانوان همگی اجرتی کار می‌کنند. ما برش می‌زنیم و آنها کار دوخت را انجام می‌دهند و دستمزدشان را براساس هفتگی، ماهانه و کلا هر گاه نیاز داشته باشند، می‌پردازیم.

کمترین و بیشترین حقوق
اگر بخواهم به دریافتی ماهانه این بانوان اشاره کنم، کمترین دستمزدی که تاکنون پرداخته‌ام به خانمی بوده که تنها سه تا چهار ساعت در طول روز کار کرده و دستمزدش روی ۴۰۰هزار تومان بوده و بیشترین حقوق ۲میلیون و ۲۰۰هزار تومان بوده که برای زنانی است که تلاش بیشتری می‌کنند و زحمت زیادی می‌کشند و اضافه می‌کند که این دریافتی برای شهرستان و اداره زندگی در مناطق کوچک‌تر بسیار حیاتی است و چرخ زندگی را با دور نسبتا تندی می‌چرخاند.
صداقت می‌گوید: از دختران ۱۸ ساله با ما کار می‌کنند تا زنان بالای۶۰سال که همگی یا بدسرپرست یا سرپرست خانوار هستند. چون از همان روز نخست که کارم را آغاز کردم جزو تعهدات اخلاقی من بود که برای بانوان آبرومندی که نیاز مالی دارند، کاری دست و پا کنم به همین دلیل هیچ‌گاه نخواستم مکان کارگاه را تغییر دهم یا رویه کاری‌ام را متحول کنم.

فروش، به هر کجا که باشد

بهترین بیمارستان‌های مشهد و حتی ایران با تولیدی صداقت کار می‌کنند. صداقت دلیل این گستردگی عرضه محصولاتش را به کیفیت کالاهایش، توان تولید در تیراژ بالا، خوش‌قولی برای ارسال کالا در زمان مقرر و استفاده از مواد اولیه مناسب نسبت می‌دهد. قراردادهایش با بیمارستان‌ها به زیر دو سال نمی‌رسد و اغلب بلندمدت است و قراردادهای پنج ساله هم دارد و خودش با صدایی رساتر از قبل این نکات را بیان می‌کند.
این بانوی کارآفرین در مورد حجم تولید ماهانه‌اش می‌گوید: با توجه به قراردادها، مناقصه‌هایی که برنده می‌شویم و نوع فعالیت کارگاه، حجم تولیدمان متفاوت است. اما اگر بخواهم به‌صورت موردی اشاره کنم باید بگویم که گاه در یک ماه بیش از ۲۰هزار دست پوشاک تولید کرده‌ام؛ از لباس برای بیمارستان گرفته تا فرم مدارس.

از هر انگشتش یک هنر می‌بارد

وقتی می‌گوید که هم طراح لباس است، هم مدیریت تولیدی‌اش را برعهده دارد و همه استانداردهای خیاطی را دریافت کرده و همه دوره‌های مدیریتی را گذرانده و حتی بازاریابی برای محصولاتش را هم خودش به عهده دارد، به همان ضرب‌المثل قدیمی می‌رسم که از هر انگشتش یک هنر می‌بارد.

اما این همه کار را کی و چگونه انجام می‌دهد؛ اگر بگویم که در روز چقدر کار می‌کنم، شاید باور نکنید. اما به او اطمینان خاطر می‌دهم که باور می‌کنم و او می‌گوید: هر روز هفت و نیم یا هشت صبح از خانه بیرون می‌آیم و ساعت ۲ بعد از ظهر برای استراحت اندکی به خانه برمی‌گردم. یکی دو ساعت استراحت می‌کنم و به خانه و خانواده می‌رسم و باز به کارگاه برمی‌گردم و تا ساعت ۱۰شب کار می‌کنم.

وقتی از او می‌پرسم با این همه کار چگونه به خانواده می‌رسید و آیا گله و شکایتی هم در خانواده مطرح می‌شود یا نه می‌گوید: من دو تا فرزند دارم که هر دو با من همکاری می‌کنند و با اینکه خودشان کار تجاری بین‌المللی دارند ولی با من شریک هستند و من را همراهی می‌کنند و همسرم هم دکترای طراحی صنعتی دارد و استاد دانشگاه است و چندین آموزشگاه را اداره می‌کنند. در واقع ما هارمونی جالب توجهی برای همراهی کردن با یکدیگر تشکیل داده‌ایم و مشورت‌های زیادی برای پیشبرد کار همدیگر بین‌مان رد و بدل می‌شود و درک متقابل سالمی از همدیگر داریم.

آنچه از ژاپنی‌ها آموختم

وقتی از صداقت می‌پرسم که با توجه به اشاره‌اش به دریافت مدیریت کسب‌وکار از ژاپن آیا برای تحصیل به ژاپن رفته یا نه می‌گوید: سال ۸۶ کلاس‌هایی در مشهد برگزار کردند که مدرسان ژاپنی بودند و من شرکت کردم و مدرکش را گرفتم. مهارت‌هایی که در این کلاس‌ها به دست آوردم، کمک بسیاری زیادی به پیشبرد کار من می‌کند و فکر می‌کنم یکی از دلایل موفقیتم مهارت‌هایی بود که در آن کلاس‌ها یاد گرفتم که در ایران یا کمتر آموزش داده می‌شوند یا اصولا جدی گرفته نمی‌شوند.

وی در توضیح مهارت‌ها و هنرهایی که از ژاپنی‌ها آموخته است، می‌گوید: زمان‌سنجی مهم‌ترین آموزه من از این کلاس‌ها بوده است. مسئله‌ای که اهمیتش در ایران آنقدر نادیده گرفته شده و پیش‌پا افتاده محسوب می‌شود که بهتر است در موردش بحثی نکنیم. در حالی که در این کلاس‌ها برنامه‌ریزی روی ثانیه‌ها را به ما می‌آموختند و زمان‌سنجی مهم‌ترین شاخصه آموزه‌های‌شان بود، من این آموزه را با تمام وجود در کارم رعایت می‌کنم و نتایج درخشانش را هم دیده‌ام.

به صداقت می‌گویم که چه عوامل دیگری را در موفقیتش دخیل می‌داند که موکدا می‌گوید: قبل از هر چیزی توکل به خدا و بعد از آن تلاش مداوم، برنامه‌ریزی علمی و سنجیده و ناامیدنشدن. در واقع وقتی قرار است به این گستردگی کار کنید، باید مدیریت درستی بر کارتان حاکم باشد. چون کارگاه‌های خانگی من در شرق، غرب، شمال و جنوب مشهد گسترده شده‌اند و من باید به همه این کارگاه‌ها سر بزنم و بر کارشان نظارت کنم تا کیفیت کار کاهشی نداشته باشد. بنابراین رانندگی در گوشه و کنار شهر مشهد جزوی از زندگی من شده و نظارت مستقیم و مستمر بر کار تنها با مدیریت درست و صرف وقت بسیار است که محقق می‌شود.

وی اضافه می‌کند به یاد ندارم کار را به کسی بسپارم و مثلا ۲۰روز بگذرد و از آن خبری نگیرم. هر روز از کارها خبر می‌گیرم و نظارت مستقیم دارم.

اهدافی که صداقت دنبال می‌کند

این نوع کار سختی‌های زیادی دارد و ارتباط با ۲۵۰نفر سختی‌های زیادی به کار اضافه می‌کند، چرا کارخانه تولید پوشاک راه‌اندازی نکردید که مثلاً در دفتری بنشینید و کارها را هم بسپارید به چند مدیر داخلی و تمام. جوابی که به این پرسشم می‌دهد در ادامه همان دغدغه‌هایش قرار دارد: شاید راه‌اندازی یک کارخانه تولیدی به لحاظ دیسیپلین و به اصطلاح ظاهر کار در اذهان عمومی سطح بالاتری دارد و اسم و رسم بیشتری هم نصیب من می‌کرد اما من تولید را به خاطر این مسائل در پیش نگرفته‌ام بلکه اهدافی را در پیش گرفته‌ام و با روندی که گفته شد من به اهدافم نمی‌رسیدم به چند دلیل؛ یکی اینکه وقتی من در شهرک صنعتی کارخانه‌ای احداث کنم و مثلا ۲۰۰نفر را هم استخدام کنم، در این شرایط افرادی برای کار به من مراجعه می‌کنند که توانایی حضور در محل کار را دارند، اجازه کارکردن بیرون از خانه را دارند، هزینه‌های رفت‌وآمدشان را می‌توانند بپردازند و… . مسئله‌ای که در این میان پیش می‌آید این است که از این تعدادی که برای کار به من مراجعه می‌کنند، شاید تنها ۵۰نفر نیاز مبرم به کار داشتند و بدون کار زندگی‌شان تمام می‌شد. در حالی که هدف من ایجاد کار برای بانوانی بوده که بدون کار زندگی‌شان تمام می‌شود.

اگر بخواهم منظورم را روشن‌تر بیان کنم باید بگویم کسانی که در حال حاضر با من کار می‌کنند، نه تنها به آورده اقتصادی می‌رسند بلکه از آسیب‌های اجتماعی بسیاری هم مصون می‌مانند. اما این زنان اغلب اجازه بیرون آمدن از خانه را ندارند یا قراردادها و عرف حاکم بر جامعه محل زندگی‌شان کار بیرون از خانه و فعالیت اقتصادی را برای زنان آن هم زنانی که از اقشار آسیب‌دیده هستند و در معرض آسیب قرار دارند، نمی‌پسندد.

کارآفرینی با سرمایه کم کارآفرینان موفق ایرانی زندگینامه کارآفرینان زنان کارآفرین ایرانی راههای کارآفرینی در منزل راز موفقیت راز کارآفرینی آموزش کارآفرینی

بنابراین من هدفم این بوده که برای چنین زنانی با چنین شرایطی در خانه خودشان کار ایجاد کنم. به همین دلیل من همه سختی‌های کار را تحمل می‌کنم و جالب است بگویم که در حال حاضر دخترم مدیر اجرایی کارگاه مرکزی است و کارش را به نحو احسن انجام می‌دهد اما من نظارت پیگیرانه‌ای روی کارش دارم و هر روز ۳۰کیلومتر از خانه تا کارگاه را رانندگی می‌کنم تا کارها و برش‌ها را بررسی کنم.

تلخ و شیرین کسب وکار بانوانه

چند دهه حضور و سابقه در بازار کار تجربه‌های تلخ و شیرینی را نصیب صداقت کرده است؛ هر چند می‌گوید تلخی‌هایش خیلی نبوده و بیشتر شیرین‌ بوده است: تجارب بد کمی را پشت سر گذاشته‌ام و بیشتر تجارب شیرینی از کار دارم چون همیشه سعی کرده‌ام ارتباط دوستانه بین پرسنلم ایجاد کنم تا اینکه رئیس و مرئوسی رفتار کنم و وقتی زنگ می‌زنم که به کارگاه می‌آیم، همگی خوشحال می‌شوند با اینکه در کار بسیار سختگیر هستم اما رفتارم دوستانه است و حرفه‌ای‌گری هم جای خود دارد و نباید مسائل را با هم بیامیزیم.

در ادامه حرف‌هایی هم خطاب به خانم‌ها می‌گوید؛ دنبال اینکه کسی برای‌مان کاری انجام دهد، نباشیم چون اصولا هر کسی با تلاش خودش به اهدافش می‌رسد. منتظر کسی نشستن و منتظر تدوین قوانین و تبصره‌های حمایتی نشستن، اشتباه بزرگی است.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ