بیوگرافی بابک انصاری (بازیگر) +عکس خانواده و اینستاگرام
بابک انصاری متولد ۱۳۶۶ در آمل بازیگر سینما و تلویزیون ایران بود.
در سال ۱۳۸۲ به صورت کاملاً اتفاقی وارد عرصهٔ هنر شده است. وی پس از شرکت در تست بازیگری توسط پرویز پرستویی برای بازی در فیلم شهر زیبا به اصغر فرهادی معرفی شد و بعدها افشین سنگ چاپ برای بازی در مجموعه پرواز در حباب وی را به سیروس مقدم معرفی کرد.
با آن که دورهٔ آکادمیک هنری را ندیده است ولی با خوب دیدن، خوب شنیدن و خوب خواندن این نقیصه را برطرف کرده است. بازی همراه با علی نصیریانسطح بازیگری او را بالا برده است.
وی ورزشکاری قابل است و در تکواندو کمربند مشکی دارد.
فیلمهای سینمایی بایک انصاری
۱ – شنل (۱۳۹۵)
۲ – تونل (۱۳۹۳)
۳ – کریستال (۱۳۸۷)
۴ – رویای خیس (۱۳۸۴)
۵ – نوک برج (۱۳۸۴)
۶ – شهر زیبا (۱۳۸۲)
سریالهای تلویزیونی
رخصت
قفسی برای پرواز
بابک انصاری در رویای خیس
بابک انصاری با انتشار عکس زیر در اینستاگرامش نوشت:
روحت شاد بابا
روزت هم مبارک
هم سیگار هست
هم شیرینی کشمشی
من که نمیدونم کجایی
الان داری چیکار میکنی
ولی
الهی که هر جا هستی و پیش هر کی هستی
شاد باشی و از ته دل بخندی
آخه تو هر جا که بودی همه میخندیدن و شاد بودن
میدونم الانم اونجایی که هستی با چند نفر
رفیق شدی و دور خودت جمعشون کردی و دارین میخندین و حال میکنین
عین همه اون موقع ها که تو این دنیا بودی
من برات خیرات میدم،فاتحه میخونم، بهت میرسه? برای گنجیشکا و کفترا یه وقتایی نون و ارزن میریزم
مثل همه اون موقع هایی که بچه بودم و این کارا رو یادم دادی
گفتی نون بریز برای گنجیشکا
ارزن بریز براشون
بگو در راه خدا
اونا خوشحال میشن دعات میکنن
اون موقع ها
درختای باغچه و خیابون رو آب میدادی
میگفتی درختا تازه میشن
سیراب میشن
دعامون میکنن
حالا
علی آقا
راست و حسینی بگو
این همه گنجیشکا
کفترا
درختا
دعات کردن
اونایی که مسئول اون دنیان یادشون مونده?حواسشون بهت هست? ایشالا که یادشون نرفته باشه
من هنوزم که میام سر خاکت قبرای بغل دستیت هم آب میریزم و میشورم. مثل اون موقع ها که میرفتیم
ابن بابویه یا بهشت زهرا سر قبر رفیقات و فامیلا همیشه قبرای بغل دستی اونا رو هم میشستی میگفتی بزار رفیقم پیش رفیقاش پز بده بگه ببینین چه رفیقی دارم،قبر شما ها رو هم شست!
منم آبرو داری میکنم که سرت همیشه پیش رفیقات بالا باشه علی آقا
خدا بیامرزتت
خدا رحمتت کنه
خدا کنه از من راضی باشی
من رو دعا کن بابا
روزت مبارک مرد
علی آقای با مرام و دل رحم
پ.ن: روز همه بابا ها
همه مردای واقعی
همه اونایی که بین ما هستن و نیستن مبارک
رفقا هر کس سایه پدر داره ایشالا همیشه مستدام
هر کس هم که نداره،جایگاه پدرش بهشت باشه انشاء الله
پ.ن:به روح پدرهایی که بین ما نیستن
یه فاتحه هدیه کنید اگر دلتون خواست برای پدر من هم یه فاتحه بفرستید
هر شب
به عادت کودکی
در آغوش خدا
به خواب میروم
و هر صبح برایش
نان تازه میگیرم
خدا کمرش درد میکند
پایش درد میکند
و به چشم هایش که خیره شوی
تازه میفهمی
چه دردهای بزرگی دارد
آری
خدا از پشت لب های مادرم با من حرف میزند
و من
با معجزه دم کشیدن چای
عطر بلند برنج
نغمه جارو
و آوای دار قالی
به مهربانی اش
مومن شده ام
همین امروز
پایش را بوسیدم
خدا زیر لب دعایم کرد
تقدیم به حضرت مادرم
پ.ن:به قول استاد شهریار
باز آمدم به خانه چه حالی!نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
آه مادرم
پ.ن۲:الهی خدا همه مادرانی رو که آسمانی شدن بیامرزه و بر سفره محبت خودش مهمان کنه و جای همشون بهشت باشه،و سایه مادر من و همه کسانی که از این نعمت برخوردارن از سرمون کم نکنه
پ.ن۳:مادر جان
من تاریک تاریکم،ولی شما خورشیدی
چهارده ساله سه تا بچه رو با چنگ و دندون بزرگ
کردی و هیچ وقت توقع هیچی از ما نداشتی
تا صبح قیامت هم اگر خودم رو برات بکشم و دوباره زنده کنم
سر سوزنی از زحمت ها و خون دلایی که به خاطر ما خوردی، جبران نمیشه
تو رو به صاحب اسمت قسم از ما راضی باشی
که اگر تو راضی باشی ازم
دنیام اگر جلوم وایسه باکی ندارم
خلاصه که با افتخار
خاک پاتم حاج خانوم و جات روی چشم ماست
خدا سلامتی و عمر طولانی بهت بده به حق همه خوبی های خودت و خوبی های دنیا
پ.ن۴:به قول همه مشتیا
من غلام نًنًمًم،غیر ننم،هیچ مگو
أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
فَتَقَبَّلَهَا رَ‌بُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِ‌یَّا ۖ کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِ‌یَّا الْمِحْرَ‌ابَ وَجَدَ عِندَهَا رِ‌زْقًا ۖ قَالَ یَا مَرْ‌یَمُ أَنَّىٰ لَکِ هَـٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّـهِ ۖ إِنَّ اللَّـهَ یَرْ‌زُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿٣٧﴾ هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِ‌یَّا رَ‌بَّهُ ۖ قَالَ رَ‌بِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنکَ ذُرِّ‌یَّهً طَیِّبَهً ۖ إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ ﴿٣٨﴾ «آل عمران» پس پروردگارش وى [مریم] را با حُسنِ قبول پذیرا شد و او را نیکو بار آورد، و زکریا را سرپرست وى قرار داد. زکریا هر بار که در محراب بر او وارد مى‌شد، نزد او [نوعى] خوراکى مى‌یافت. [مى]گفت: «اى مریم، این از کجا براى تو [آمده است؟ او در پاسخ مى]گفت: «این از جانب خداست، که خدا به هر کس بخواهد، بى شمار روزى مى‌دهد.» (۳۷) آنجا [بود که] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا، از جانب خود، فرزندى پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایى.» (۳۸)
وَزَکَرِ‌یَّا وَیَحْیَىٰ وَعِیسَىٰ وَإِلْیَاسَ ۖ کُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ ﴿٨۵﴾ «انعام» و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند، (۸۵)
ذِکْرُ رَ‌حْمَتِ رَ‌بِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِ‌یَّا ﴿٢﴾ یَا زَکَرِ‌یَّا إِنَّا نُبَشِّرُ‌کَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَىٰ لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیًّا ﴿٧﴾ «مریم» [این] یادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بنده‌اش زکریاست. (۲) اى زکریا، ما تو را به پسرى -که نامش یحیى است- مژده مى‌دهیم، که قبلاً همنامى براى او قرار نداده‌ایم. (۷)
وَزَکَرِ‌یَّا إِذْ نَادَىٰ رَ‌بَّهُ رَ‌بِّ لَا تَذَرْ‌نِی فَرْ‌دًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِ‌ثِینَ ﴿٨٩﴾ «انبیاء» و زکریّا را [یاد کن] هنگامى که پروردگار خود را خواند: «پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانى.» (۸۹)