ارتباط پنهانی ام با مریم منشی شرکت ادامه داشت تا اینکه یک روز او سرکار نیامد و ..! +عکس
حکم قصاص و شلاق پسر جوان که در دوئل عشقی رقیبش را کشته بود دیروز در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد.
رسیدگی به این پرونده از عصر پنجم مهرماه سال ۹۳ به دنبال جدال خونین چند پسر جوان در منطقه باغ آذری خزانه در دستور کار پلیس قرار گرفت. در این درگیری یک پسر ۲۸ ساله به نام حسین کشته شده بود. شواهد نشان می داد این پسر در دوئل عشقی با یک پسر دیگر به نام جهان جان سپرده است. جهان ۲۹ ساله بازداشت شد و در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در آن جلسه جهان به تشریح جزییات ماجرا پرداخت و گفت: در یک شرکت خودروسازی کار می کردم که به منشی شرکت به نام مریم علاقمند شدم. من به او پیشنهاد ازدواج دادم. مدتی از رابطه دوستانه ما نگذشته بود که رفتارهای مریم تغییر کرد و دیگر به محل کارش نیامد. چند بار با او تماس گرفتم اما جوابم را نداد. وقتی پرس و جو کردم متوجه شدم یک پسر جوان به نام حسین به خواستگاری او رفته است و به همین خاطر مریم تصمیم گرفته ارتباطش را با من تمام کند.
وی ادامه داد: من شماره تلفن حسین را از موبایل مریم برداشتم و با او تماس گرفتم.من و حسین برای تسویه حساب با هم قرار گذاشتیم و همراه دوستانمان سر قرار رفتیم. وقتی دعوا بالا گرفت من برای ترساندن حسین و دوستانش چاقو کشیدم و چاقو ناخوسته به سینه حسین برخورد کرد.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و سرانجام با توجه به درخواست اولیای دم برای جهان حکم قصاص و ۹۹ ضربه شلاق به جرم رابطه پنهانی با دختر جوان صادر کرد. دیروز این حکم در شعبه ۱۹ دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد.
أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿٣۴﴾ وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿٣۵﴾ فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ ۖ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ ﴿٣۶﴾ «بقره» و چون فرشتگان را فرمودیم: «برای آدم سجده کنید »، پس بجز ابلیس- که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد- [همه] به سجده درافتادند. (۳۴) و گفتیم: «ای آدم، خود و همسرت در این باغ سکونت گیر [ید] و از هر کجای آن خواهید فراوان بخورید و [لی] به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود.» (۳۵) پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد و فرمودیم: «فرود آیید، شما دشمن همدیگرید و برای شما در زمین قرارگاه، و تا چندی برخورداری خواهد بود.» (۳۶)