بلایی که ۲ مرد بر سر زن جوان مطلقه در خانه باغ مرند آوردند

1

شامگاه ۱۷آبان مأموران پلیس شهرستان مرند در آذربایجان شرقی در جریان پیدا شدن جسد زنی در نزدیکی سد شهید کلانتری این شهر قرار گرفتند و راهی آنجا شدند. جسد غرق در خون این زن در کنار جاده‌ای روستایی افتاده بود و بررسی‌ها نشان می‌داد که وی بر اثر اصابت ضربات آجر به سرش به قتل رسیده است.

مأموران که در تلاش برای شناسایی هویت مقتول بودند متوجه شدند که ۱۵مهرماه، خانواده زن جوانی به نام فریده به اداره پلیس رفته و از ناپدید شدن دختر ۱۶ساله‌شان خبر داده بودند. مشخصات دختر ناپدید شده با مشخصات مقتول مطابقت داشت و کمی بعد مشخص شد که قربانی کسی جز فریده نیست. تحقیقات از خانواده او نشان می‌داد که این زن مدتی قبل از شوهرش جدا شده و در خانه پدر و مادرش زندگی می‌‌کرد اما ۱۵مهرماه بی‌آنکه کسی را در جریان بگذارد خانه را ترک کرده و از آن زمان ناپدید شده بود.

کارآگاهان در ادامه به سرنخ‌هایی دست یافتند که نشان می‌داد فریده پس از فرار از خانه با مرد جوانی رابطه داشته است. این مرد دستگیر شد و در بازجویی‌ها ادعای عجیبی را مطرح کرد. او گفت: شب گذشته من و فریده در خانه‌باغم بودیم و یکی از دوستانم به نام بهرام هم مهمان ما بود. بعد از خوردن شام احساس کردم سرم گیج می‌رود و ناگهان بیهوش شدم.

وقتی به‌هوش آمدم نه از فریده خبری بود و نه از دوستم. آنجا بود که متوجه شدم همه اثاثیه باارزش خانه‌ام و هر چه پول داشته‌ام سرقت شده است. حالا هم حدس می‌زنم که بهرام پس از اینکه مرا بیهوش کرده، فریده را به قتل رسانده و اموالم را سرقت کرده است.

در تعقیب قاتل

اظهارات مرد جوان از یک سرقت مرگبار حکایت داشت اما هنوز معلوم نبود که بهرام با چه انگیزه‌ای زن جوان را به قتل رسانده و چرا او را نیز همانند دوستش بیهوش نکرده بود. در چنین شرایطی دستور بازداشت این مرد صادر و مشخصات او در اختیار تمامی تیم‌های گشت پلیس قرار گرفت. اموالی که از خانه‌باغ سرقت شده بود، شامل پول، تابلوفرش و اثاثیه بود که حمل‌ونقل آنها به راحتی امکان‌پذیر نبود و این احتمال وجود داشت که مرد جنایتکار قصد فروش آنها را داشته باشد. با این احتمال جست‌وجوها وارد مرحله‌ای تازه شد تا اینکه در نهایت بهرام هنگام فروش اموال مسروقه شناسایی و دستگیر شد.

اعتراف به ۲ جنایت

مرد جوان در بازجویی‌ها به قتل زن ۱۶ساله اعتراف کرد و گفت: من و صاحب باغ (دوست فریده) مدت‌ها قبل در زندان  با هم آشنا شده بودیم. چند روز پیش از کرج به مرند آمدم و چون جایی را نداشتم با دوستم تماس گرفتم و به خانه باغ او رفتم. فریده هم آنجا بود و وقتی دیدم وضعیت مالی دوستم خوب است تصمیم گرفتم از آنجا سرقت کنم. شب حادثه در غذای آنها داروی بیهوشی ریختم. فریده و دوستم پس از خوردن شام بیهوش شدند و شروع به جمع کردن اثاثیه داخل خانه کردم.

همان لحظه متوجه شدم که چشمان فریده باز است و او کاملا بیهوش نشده. برای همین وی را به بیرون از باغ کشاندم و با یک تکه آجر چند ضربه به سرش زدم و او را به قتل رساندم. سپس جسدش را در کنار جاده‌ای رها کردم و با سرقت اموال دوستم گریختم تا اینکه روز بعد مأموران مرا دستگیر کردند.

سرهنگ علی اسمعیل‌پور، معاون اجتماعی پلیس آذربایجان شرقی گفت: پس از اعترافات مرد جنایتکار راز قتل زن ۱۶ساله فاش شد و تحقیقات از این مرد ادامه یافت. از آنجا که پلیس می‌بایست خانواده قاتل  را شناسایی و از دستگیری او مطلع می‌کرد، مأموران شروع به پرس‌وجو از وی کردند. این مرد ابتدا مدعی شد که متاهل است اما وقتی مأموران شماره و نشانی همسرش را خواستند، این بار ادعا کرد که از هم طلاق گرفته‌اند و خبری از او ندارد.

وی ادامه داد: حرف‌های قاتل ضد‌و نقیض بود و مأموران برای اینکه نشانی از همسرش به‌دست بیاورند به تحقیقات و بازجویی از وی ادامه دادند تا اینکه در نهایت مرد جنایتکار به دومین قتل هم اعتراف کرد. او گفت که مدتی قبل و در کرج همسرش را به قتل رسانده و پس از آن راهی مرند شده و به خانه باغ دوستش رفته که هنگام سرقت از آنجا دومین جنایت را رقم زده است. به گفته سرهنگ اسمعیل‌پور، با اعتراف این مرد به قتل همسرش، پرونده او با نیابت قضایی به استان البرز فرستاده شد تا در آنجا درباره قتل همسر وی تحقیق شود

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

1 نظر
  1. خسران می گوید

    أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
    لَّعَنَهُ اللَّـهُ ۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِکَ نَصِیبًا مَّفْرُ‌وضًا ﴿١١٨﴾ وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَ‌نَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَ‌نَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُ‌نَّ خَلْقَ اللَّـهِ ۚ وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللَّـهِ فَقَدْ خَسِرَ‌ خُسْرَ‌انًا مُّبِینًا ﴿١١٩﴾ یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ ۖ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُ‌ورً‌ا ﴿١٢٠﴾ «نساء» خدا لعنتش کند، [وقتى که‌] گفت: «بى‌گمان، از میان بندگانت نصیبى معین [براى خود] برخواهم گرفت. (۱۱۸) و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد، و وادارشان مى‌کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند، و وادارشان مى‌کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند.» و[لى‌] هر کس به جاى خدا، شیطان را دوست [خدا] گیرد، قطعاً دستخوش زیان آشکارى شده است. (۱۱۹) [آرى،] شیطان به آنان وعده مى‌دهد، و ایشان را در آرزوها مى‌افکند، و جز فریب به آنان وعده نمى‌دهد. (۱۲۰)