زندگینامه احد عظیم زاده ،مولتی میلیاردر بازار فرش ایران +عکس

12

من احد عظیم‌زاده هستم. در ۱۰ آذر ۱۳۳۶ در ده اسفنجان در شهرستان اسکو متولد شدم. هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و یتیم شدم.

امکانات مالی‌مان اجازه نمی‌داد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به کلاس اول مجبور شدم پشت دار قالی بنشینم و قالیبافی کنم. تا ۱۳ سالگی روزها قالی می‌بافتم و شب‌ها درس می‌خواندم. چاره‌ای نبود، وسع مالی ما جز این اجازه نمی‌داد.

خاک خوردم و زحمت بسیار کشیدم. در سال ۲ بار بیشتر نمی‌توانستیم برنج بخوریم. یک بار روز ۲۱ ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبه‌سوری. آرزو داشتم یا خلبان شوم یا پولدار و برای رسیدن به این آرزوها بسیار زحمت کشیدم.

هتل قو الماس خاورمیانه مالک قو الماس خاورمیانه کارآفرینان موفق ایرانی فرش عظیم زاده فرزندان احد عظیم زاده زندگینامه کارآفرینان ثروت احد عظیم زاده بیوگرافی میلیاردرهای ایران بیوگرافی ثروتمندان ایران بیوگرافی پویا عظیم زاده بیوگرافی احد عظیم زاده بزرگترین صادرکننده ایران اسامی ثروتمندان ایران اسامی تاجران فرش ایران

کارم را با به دوش کشیدن پشتی و قالی‌های کوچک و بردن آن از اسفنجان یا اسکو برای فروش آغاز کردم. در آغاز کار از هرکدام از آنها یک یا دو تومان (نه هزار یا ۲هزار تومان) سود می‌کردم. پنج سال اینچنین سخت کار کردم. بسیار دشوار بود. اما پشتکار و اعتقاد به هدف با توکل به خدا تحمل سختی‌ها را آسان می‌کرد. در ۱۸ سالگی توانستم ۲۰ هزار تومان پس‌انداز کنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا این‌که مجبور به ترک تحصیل شدم.

غصه یتیمی چون باری سنگین به دوشم بود. (بغض می‌کند) یتیم هیچ‌کس را ندارد. کارمند، کارگر، بانکی، کاسب و هرکس دیگری شب که به خانه‌اش می‌رود دستی به سر و روی بچه‌اش می‌کشد. اما یتیم این محبت بزرگ را ندارد. شب‌ها، شب‌های جمعه پاهایش را در بغل می‌گیرد و به انتظار می‌نشیند. در انتظار آن کس که دستی به سرش بکشد…

در این فکر بودم که سرمایه‌ام را افزایش بدهم تا بتوانم کاری بکنم. می‌خواستم یک کارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او ۲۰ هزار تومان قرض کردم و ۶۰ هزار تومان هم از بانک وام گرفتم. سرمایه‌ام شد ۱۰۰ هزار تومان یعنی به اندازه یک تراول صد تومانی امروزی.

وقتی این پول دستم آمد تازه به فکر افتادم که چه بکنم. چه ایده جدیدی داشته باشم؟ ماه‌ها فکر کردم. آن روزها چون انقلاب پیروز شده بود تا ۲ سال به هیچ ایرانی پاسپورت نمی‌دادند. در این مدت فکر کردم و فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که با صادرات کارم را شروع کنم.

اما هیچ اطلاعاتی نداشتم. شنیده بودم آلمان مرکز تجارت فرش است. ویزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در یک مسافرخانه یا پانسیون مستقر شدم. به سالن‌ها و انبارهای فرش آنجا سرزدم و با سلیقه‌ها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای خرید فرش به سوئیس می‌روند. ویزای ۱۵ روزه سوئیس گرفتم و به ژنو رفتم.

زبان هم نمی‌دانستم. در یک هتل با تاجری آشنا شدم و او ایده اصلی را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمی‌شد و کیفیت تولید فرش و رنگ‌بندی‌ها هم مناسب نبود. چای و قهوه‌ام را خوردم و همان روز به ایران برگشتم.

به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره کردم. دستگاه خریدم، با ۱۰ درصد نقد و بقیه اقساط. ابریشم هم قسطی خریدم. انسان باید ریسک‌پذیر باشد و من هم ریسک کردم. با دست خالی و از هیچ.

شروع به بافتن فرش گرد کردم و چند نمونه که بیرون آمد سر و کله تاجران آلمانی پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور می‌کنید یا نه؟ در اولین معامله ۶.۵ میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چک دادند! آن شب از شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه ۱۰۰ هزار تومانی من که ۸۰ هزار تومانش قرض بود در کارخانه اجاره‌ای اینچنین سودی نصیب من کرده بود، در اولین قدم… کسب و کارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها آغاز کردم.

بسیار سفر کردم و ایده‌های جدید دادم. از موزه‌های فرش کشورها بازدید می‌کردم و از طرح‌ها اقتباس یا از آنها عکس می‌گرفتم و با الهام از آنها و تلفیق طرح‌ها، ایده‌های نو بیرون می‌دادم. در این مدت سلیقه مشتریان را شناختم.

اصول کار خودم را پیدا کردم. من شریک ندارم. هیچ‌گاه نداشته‌ام و نخواهم داشت. اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش شریک می‌گذاشت.

اصل دیگر من احترام به مشتری است، هر که می‌خواهد باشد. پیش مشتری مثل سربازی که جلوی تیمسار خبردار می‌ایستد، با احترام می‌ایستم. اتکای خودم اول به خدا و دوم به ایده و تفکر و پشتکار و ریسک‌پذیری خودم است. بسیار ریسک می‌کنم،بسیار.

کمی بعد در بازدید از هتل‌های معروف جهان تصمیم گرفتم وارد کار ساخت بزرگ‌ترین پروژه هتل کشور شوم. تاکنون ۱۸۰ میلیارد تومان در این پروژه سرمایه‌گذاری کرده‌ام. تمام مصالح این پروژه خارجی و بهترین است.

سنگ برزیل، شیشه بلژیک، دستگیره در انگلیس و تاسیسات آلمانی است. کابین چهار آسانسور نیز از طلای ۱۸ عیار است. این هتل ۳۴۰ واحد مسکونی در ۲۵ طبقه، هفت طبقه سالن ورزشی، ۳۴ طبقه هتل، ۷ رستوران روی دریاچه، ۱۰ هزار متر شهر آبی، ۷۰ هزار متر زمین آمفی‌تئاتر، ۹۰ هزار متر زمین گلف و ۲ باند هلیکوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازی این پروژه با فرانسوی‌ها ۹ میلیون دلار است. این پروژه آبروی کشور است و من با افتخار روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌ام. من ایران را دوست دارم. بروید بگردید حتی یک دلار و ریال در خارج کشور ندارم و سرمایه‌گذاری یا ذخیره نکرده‌ام….

می‌پرسید چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول دیگر مرا ارضا نمی‌کند. هدف من کارآفرینی است. تنها در پروژه آن هتل ۶۰۰ نفر به طور مستقیم کار می‌کنند.

من ۲ بار برنده تندیس الماس بزرگ‌ترین بیزینس‌ من جهان شدم و بزرگ‌ترین صادرکننده فرش کشور هستم. اما می‌دانید بزرگ‌ترین افتخار من چیست؟

یتیم‌نوازی.

افتخار می‌کنم ۲ سال خیر نمونه کشور شدم. افتخار می‌کنم جزو ۱۰۰ کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هم‌اکنون ۱۰۷۰ بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال ۱۰۰ بچه به آنها اضافه کنم. وصیت کرده‌ام وقتی مردم تا ۱۰ سال بعد از عمرم هر سال ۱۰۰ بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیم‌ها را از محل ارثم بپردازند.

بعد از ۱۰ سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را ادامه می‌دهند. سفره که می‌اندازیم برای یتیم‌ها و می‌آیند و غذا می‌خورند، کیف می‌کنم. گریه می‌کنم و حال می‌کنم.

در یک مراسمی بچه‌ها دورم جمع شده بودند و هر کس چیزی می‌خواست. در این میان دختربچه‌ای به من نزدیک شد و به جای آن که چیزی بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بیایند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روی پایم نشست و بابایی صدایم کرد. من به هر دخترم ۵۰ میلیون تومان جهاز دادم و مقرر کردم به این یکی ۱۰۰ میلیون تومان جهاز بدهند. این دست خداست که مهر این دختر را به دل من انداخت.

یتیمی سخت است. بهترین ساعات عمر من زمانی است که در خدمت یتیمان هستم.

پول را برای چه می‌خواهیم؟ خدا به ما داده و ما هم باید به بقیه بدهیم.

ما وسیله هستیم. باید بخشید و بی‌منت و زیاد بخشید. این توصیه من به همکارانم است. من از زیر صفر شروع کردم. توصیه من به جوانان این است که منطقی فکر کنند. این گونه نبوده که شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاک خوردم و رنج کشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فکر و بازوی خودشان باشد. درستکار باشند و تلاش و تلاش و تلاش کنند. این فرمول من است… .

هتل قو الماس خاورمیانه مالک قو الماس خاورمیانه کارآفرینان موفق ایرانی فرش عظیم زاده فرزندان احد عظیم زاده زندگینامه کارآفرینان ثروت احد عظیم زاده بیوگرافی میلیاردرهای ایران بیوگرافی ثروتمندان ایران بیوگرافی پویا عظیم زاده بیوگرافی احد عظیم زاده بزرگترین صادرکننده ایران اسامی ثروتمندان ایران اسامی تاجران فرش ایران

عکس احد عظیم زاده و علی دایی و همسرش

**
او به تدریج در بازار فرش معروف شد و مغازه ای در بازار بزرگ تهران افتتاح کرد. در سال ۱۳۸۰ با دریافت تندیس طلایی از کشور انگلستان، به عنوان بهترین تولید کننده فرش های دستباف ایرانی معرفی شد.

در همین سال، نمایشگاه دائمی فرش در خیابان پاسداران تهران افتتاح شد و عظیم زاده همزمان با این اتفاق شرکت خانه فرش عظیم را ثبت کرد. این شرکت امروزه با برند «عظیم زاده» معروف است و یکی از برترین برندهای فرش جهان و اولین برند فرش ایرانی است.

هتل قو الماس خاورمیانه مالک قو الماس خاورمیانه کارآفرینان موفق ایرانی فرش عظیم زاده فرزندان احد عظیم زاده زندگینامه کارآفرینان ثروت احد عظیم زاده بیوگرافی میلیاردرهای ایران بیوگرافی ثروتمندان ایران بیوگرافی پویا عظیم زاده بیوگرافی احد عظیم زاده بزرگترین صادرکننده ایران اسامی ثروتمندان ایران اسامی تاجران فرش ایران

فقط فرش کافی نیست

زمانی که او هتل های مجلل و معروف جهان را دید، تصمیم گرفت وارد کار ساختن بزرگ‌ترین پروژه هتل کشور شود. او برای پروژه «قو الماس خاورمیانه» در مازندران ۱۸۰ میلیارد تومان هزینه کرد و مجتمعی مجلل و بی نظیر ساخت.

هتل قو الماس خاورمیانه مالک قو الماس خاورمیانه کارآفرینان موفق ایرانی فرش عظیم زاده فرزندان احد عظیم زاده زندگینامه کارآفرینان ثروت احد عظیم زاده بیوگرافی میلیاردرهای ایران بیوگرافی ثروتمندان ایران بیوگرافی پویا عظیم زاده بیوگرافی احد عظیم زاده بزرگترین صادرکننده ایران اسامی ثروتمندان ایران اسامی تاجران فرش ایران

مجتمع قو الماس خاورمیانه شامل سه برج است که دو برج آن کاربری مسکونی و تجاری داشته و برج سوم هتل مجلل ۳۸ طبقه است . در فضای بین برج های مسکونی و هتل ، مجتمع ورزشی در نظر گرفته شده است .
هر کدام از برج های مسکونی ۲۱ طبقه دارد و در مجموع ۲۹۷ واحد مسکونی را در خود جای داده است .
در طبقات زیرین برج های مسکونی سه طبقه مجتمع تجاری طراحی شده که ۴۸۶ باب فروشگاه تجاری دارد .

ریزبافت ترین فرش جهان با قیمت تخمینی دو و نیم میلیون پوند در موزه عظیم زاده و توسط احد عظیم زاده رونمایی و به نمایش در آمد.

پویا عظیم زاده ، فرزند احد عظیم زاده در مرداد ۱۳۹۶ درگذشت

از علت بیماری و دلیل فوت پویا عظیم زاده اطلاعاتی منتشر نشده است

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

نظرات شما ( 12 )
  1. خرید ناودانی می گوید

    جواب زحماتشون رو گرفتن امیدوارم موفق و سلامت باشن

  2. رویا ساهرودی دلیری می گوید

    یک مرد فوق العاده و با غیرت….اسطوره زندکیم هستین

  3. سارا می گوید

    وقتی که این زندگینامه رو خوندم اشکهایم سرازیر شد ،چقدراین زندگی زیباست ،شمالایق بهشت هم دراین دنیاوهم دراون دنیا هستید ،واقعا ازاینکه یتیم نوازی میکنید لذت بردم و واقعا یتیمی سخته ،اما دلمان به خدایی که مسئول همه ماست گرمه ،با آرزوی عمری باعزت و طولانی برای شما که الگویم هستید.

  4. هادی می گوید

    دمش گرم .مثل بعضی از آدما نیس که هزار تومنش دوتومن بشه خودشونو گم میکنن.خاکی بودن یه امتیازه یه عیب نیس

  5. تاجبخش می گوید

    دمت گرم جناب آقای عظیم زاده انسان باشرف ودوستداشتنی امیدوارم باخدمتی که بهمنوعانت میکنی خداهم قطعآ کمک حالتان خواهدبود موفقتر وسربلندتر باشید انشالله

  6. زند می گوید

    ای کاشک کالای ایرانی استفاده میکرد

    1. mpm می گوید

      که گند بزنه به کیفیتش؟

  7. mpm می گوید

    داستان خوبی بود البته زندگی نامه بیشتر شبیه فیلمهای هندی بود و خیلی جاهاش تناقص و جای سوال دارد که اگه پرسیده بشه فکر نکنم جوابی داشته باشه که حقیقت داستان را اثبات کنه

    1. زهره می گوید

      دقیقا ، برعکس بقیه که ساده و زودباورن شما کاملا منطقی هستی

    2. اتیلا می گوید

      خفه شو احمق…کجاش پارادوکس و تناقض داشت
      امثال تو بی عرضه و حسودن دلیل نمیشه که این بزرگمرد یتیم نواز از ارزش بیفته…
      خیلی حقیر و بی مقدار تشریف داری

  8. مهسا 22 می گوید

    غمگینم
    معمولا زندگی نامه های اینجوری برای هممون قشنگن
    اما نه تا وقتی که این اقا
    حق آدمهای ضعیفو بخورع
    بااین حجم از دارایی بدهیمونو نده
    غمگینم برای اینکه
    ما ادما فکر میکنیم هرچیزی که میخونیم درسته…..
    من هیچ وقت ایشونو حلال نمیکنم
    امیدپارم خدا ازشون نگذره

    1. هادی می گوید

      سلام
      چطور؟؟
      میشه بیشتر برامون بگید؟؟
      زندگینامه ایشون برام خیلی آموزنده بود ولی با صحبت شما ذهنم رفت سراغ حدیثی که می‌گفت:مالی جایی جمع نمیشود جز اینکه حقی ضایع شود