پشت صحنه تلخ یک ازدواج / چرا سمیرا حاضر به رفتن به حجله نیست!

0

سمیرا که از نامادریِ نامهربان و اعتیاد پدرش و هزار مشکل دیگر در خانه کلافه بود، زندگی با سعید را تنها راه نجات خود می دید. ولی نمی دانست از چاله درآمده به چاه می رود.

از سر و رویش پیداست که خیلی گرفتار است. زیر لب غرولندی می کرد و گاهی روی صندلی می نشست و گاهی هم تند تند قدم می زد. نوبت به او رسید، نزد خانم مشاور رفت و درد دلش را اینگونه بازگو کرد. همسرم در جوانی براثر بیماری جان باخت و من و سه پسرم را تنها گذاشت، دوباره ازدواج کردم به لطف خدا همسرم زن بسیار خوبی است، او برای سعید، محمد و علی مادری کرد.

سعید پسر بزرگم کمی مشکل ذهنی دارد، ولی روی پای خودش ایستاده و گلیمش را از آب بیرون می کشد. برایش مغازه ای دست و پا کردم و مدتی است در کار پخش فیلم و نرم افزار رایانه ای است. تو همین رفت و آمد مشتریان، با دختری جوان آشنا شد و با هم قرار ازدواج گذاشتند.

من هم از شوق بسیار بلافاصله ترتیب مراسم آشنایی خانواده ها و خواستگاری را دادم و در کمتر از ۲۰ روز سعید و همسرش به عقد هم درآمدند، در این میان مشکل ذهنی سعید را که به سادگی قابل مشاهده نبود، از عروسم سمیرا و خانواده اش پنهان کردیم.

البته آنها هم مشکلاتی داشتند که ما نیز بی اطلاع بودیم. مادر سمیرا طلاق گرفته بود و سمیرا و خواهرش زیر دست نامادری بزرگ شده بود، و البته پدری معتاد که هرگز به ما نگفتند.

نامادری آنها نامهربان بوده و عرصه را بر سمیرا تنگ کرده بود. حتی پاسخ مثبت خانواده سمیرا به این ازدواج از روی اصرار نامادری اش بود، که قصد داشت هر چع سریعتر از دست دخترک و کج خلقی هایش خلاص شود.

سمیرا هم که از این وضعیت در خانه پدرش کلافه شده بود، خواستگاری سعید را تنها راه نجات خود می دید، پذیرفت و به این ازدواج تن داد.

الان چند ماهی از عقدشان می گذرد و در همین مدت کوتاه گره های بزرگی در مسیر ازدواج این دو جوان پیدا شده که نمی دانم با این مشکلات چه کنم؟سمیرا به مشکل ذهنی سعید پی برده و شفاف گفته که حاضر نیست با پسرم به حجله برود و این ازدواج سر بگیرد. نامادری سمیرا می خواهد بر سر این ازدواج معامله کند و می گوید: اگر پولی کلان بدهید، دخترم را راضی به این ازدواج می کنم.

سعید نکات منفی اخلاقی و رفتاری سمیرا را شناخته و او را مناسب زندگی مشترک نمی داند.

ولی من همچنان برای این ازدواج مُصر هستم، چرا که اگر سمیرا را از دست بدهیم، هیچ دختر دیگری با بیماری پسرم کنار نخواهد آمد.

آمدم اینجا تا راهی جلوی پایم بگذارید. با این همه مشکل چه کنم؟

سخن کارشناس

مشکلات سعید با همسرش و خانواده وی و عدم روابط عاطفی بین زوجین، سعید را به از هم پاشیدگی خانواده سوق داده و با تهدیدهای نامادری همسرش رو به رو کرده است که در نهایت این سرخوردگی و رهاشدگی باعث استفاده از روش های ناکارآمد برای دستیابی به خواسته ها شده است.

ضعف فوق العاده نیروی عقلانی در سعید، انتخاب اجباری سعید توسط سمیرا برای ازدواج، عدم استقلالl سعید از خانواده، عدم شناخت کافی از سمیرا و خانواده وی، تصمیم گیری عجولانه و اعتماد بیش از حد و داشتن دیدگاه معامله گری از فرآیند ازدواج منجر به این شده که سعید خود را فردی بی ارزش تلقی کند که ارزشمندی اش در گروی زندگی با دختری است که نکات منفی اش در بعد جسمانی و اخلاقی واقف است.

در واقع سعید مجددا وارد اشتباهی شده است که در آن به جای یادگیری مهارت حل مسئله و مقاومت در برابر خواسته های نامعقول مادر زن، از شیوه های ناکارآمد و غیرقانونی استفاده می کند که با شکل دادن روابط عاطفی بیش از حد و بدون مرز فقط ظاهر ماجرا درست جلوه می دهد و در واقع مشکل همچنان پابرجاست.

البته بزرگان خانواده خصوصا پدر سعید در این میان مسئولیت بیشتر و بزرگتری بر عهده داشته و باید با پادر میانی صادقانه مشکلات همدیگر را مطرح و به مرور زمان حل نمایند، آنها در ابتدای زندگی به حمایت های خانواده نیاز مبرم دارند. همچنین مرکز آرامش نیروی انتظامی محل زندگی وأیضا مرکز مشاوره و مددکاری اجتماعی سازمان بهزیستی می توانند به عنوان مشاور در استحکام این پیوند نقش ارزنده ای را داشته باشند و شایسته است که از آنها نیز کمک گرفته شود.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ