حال و‌ روز مادر «پرنیا» دختر ربوده شده کرجی +عکس

0

پرنیای ۲/۵ ساله عصر بیست و هفتم مرداد امسال، زمانی که همراه دو برادر، مادر و خاله‌اش برای خرید به شنبه بازار خرمدشت کرج رفته بود، ناپدید شد.

از آن زمان تاکنون که ۲۱ روز از این ماجرا می‌گذرد، پلیس سه مظنون را با دستور بازپرس حسن علائی اصل ثمرین، رئیس شعبه ۱۳ بازپرسی دادسرای جنایی کرج بازداشت کرده که تحقیقات از آنها به نتیجه نرسیده است. در جریان تحقیقات یک زن و مرد که میان مظنونان بودند، بیگناه شناخته شده و آزاد شدند.

اما علی مرد ۳۰ ساله معتاد و خلافکار که در حوالی خانه دختر گمشده ساکن بود، همچنان در بازداشت به سر می‌برد. او اظهارات ضد و نقیضی درباره سرنوشت کودک گمشده بیان کرده ‌است. این در حالی بود که او روز پنجشنبه پانزدهم شهریور امسال ادعای عجیبی مطرح کرد و مدعی شد دختر خردسال را به زن جوانی که صاحب فرزند نمی‌شده فروخته است.

او سه نشانی از این زن به پلیس ارائه کردکه معلوم شد هر سه نشانی دروغ است و زن مورد نظر شناسایی نشد. تحقیقات نشان می‌داد این حرف‌ها زاده ذهن متهم برای منحرف کردن مسیر تحقیقات است. این در حالی است که والدین پرنیا با درخواست پلیس برای انجام آزمایش دی‌ان‌ای به پزشکی قانونی معرفی شدند تا اگر کودکی با مشخصات فرزند آنها پیدا شود از طریق نتیجه و تطبیق دی‌ان‌ای بتوانند او را شناسایی کنند. تحقیقات پلیس ۲۱ روز بعد از ناپدید شدن این کودک دو ونیم ساله با بن‌بست روبه‌رو شده است.

حال و هوای خانه پرنیا

بعداز ظهر پنجشنبه پانزدهم شهریور امسال، سراغ خانواده پرنیا در خرمدشت رفتیم. از سر خیابان که سراغ خانواده پرنیا را می‌گیری همه ماجرای تلخ گم‌شدن او را می‌دانند و نشانی خانواده‌اش را می‌دهند. می‌گویند خدا کند او سرنوشت تلخی نداشته باشد و زودتر پیدا شود. خانه‌ای کوچک در میانه خیابان قرار دارد. وارد که می‌شوی صدای گریه مادر فضای خانه را پر کرده است. لباس‌های پرنیا را در آغوش گرفته و آن را می‌بوید. فریاد می‌زند «مادر، دیگر طاقت دوری‌ات را ندارد.»

پدر، خاله و مادربزرگ پرنیا هم حال و روز درستی ندارند. سه هفته است آنها شب و روز ندارند و چشمانشان به در خانه دوخته شده که پرنیای شیرین زبانشان بازگردد.
دو برادر دو قلوی پرنیا در حال بازی‌اند و مدام می‌گویند مامان چرا آبجی نمی‌آید. دلمان برایش تنگ شده.

مـــادر با شنیدن این حرف‌ها دوباره شیون سرمی‌دهد. نمی‌داند چه جوابی به دوقلوهایش بدهد. چه بگوید از سرنوشت پرنیا که خودش هم نمی‌داند کجاست. هر کجای خانه را که نگاه می‌کنی غم می‌بارد.

سرمی به مریم، مادر پرنیا وصل شده که وقتی تمام می‌شود، به آرامی خود را به اتاق نشیمن می‌کشاند. زن جوان می‌گوید: ماهی دو بار بعد از ظهرها به آن شنبه بازار می‌رفتیم.
آن روز هم همراه خواهرم، بچه‌ها را برای خرید شلوار به آنجا بردم که ناگهان پرنیا ناپدید شد. وحشت کرده بودم. همراه خواهرم اطراف را جست‌وجو کردیم. اما خبری از پرنیا نبود. همان‌جا در میان جمعیت مدام می‌گفتند سه بچه، مادرشان را گم کرده‌اند. ما هراسان به سمت بخش‌هایی از شنبه بازار که بچه‌ها پیدا شده بودند، رفتیم.

خوشحال شدیم و فکر کردیم پرنیا در میان آنهاست، اما دخترم در میان آن سه دختر نبود. دلم هری ریخت. ماجرا را به شوهرم گفتیم. او همراه بقیه اقوام به آنجا آمدند و جست‌وجو را آغاز کردیم. به بهزیستی و بیمارستان رفتیم.

آگهی گم شدن او را چاپ کردیم که بی‌نتیجه بود. در این سه هفته افراد بسیاری به ما زنگ زدند. برخی دلداری‌مان می‌دادند، برخی نشانی‌های دروغین به ما می‌دادند و برخی هم قصد اخاذی داشتند.

شروع اخاذی‌ها

وی افزود: در دومین روزی که دخترم ناپدید شد، مردی با ما تماس گرفت و مدعی شد جا و مکان دخترم را می‌داند اما برای تحویل او ۲۰ میلیون تومان خواست و بعد تلفن را قطع کرد. یکی دیگر می‌گفت اگر دو میلیون به او بدهیم ما را به دخترمان می‌رساند.

خلاصه این تماس های دروغین ادامه داشت. هر تماسی که گرفته می‌شد، امید داشتیم شاید یک نشان واقعی از دخترم به دستمان برسد که این امیدها هر روز کمرنگ می‌شد. همین چند روز پیش، مردی با ما تماس گرفت و مدعی شد دخترم را نزد زوجی در محله اکباتان تهران دیده است. ما خودمان را به آن نشانی رسیدیم و پرس‌وجو کردیم که معلوم شد تماس‌گیرنده دروغ گفته است. حتی یکی می‌گفت دخترت تب کرده و باید پول درمانش را بدهی در غیر این صورت او را می‌کشم. من با شنیدن این حرف‌ها دیوانه شده بودم و نمی‌دانستم چه باید بکنم. خواب در این روزها به چشمانم نیامده است.

وی گفت: مردی چهارشنبه شب با ما تماس گرفت و گفت دخترم را یافته است و تحویل ماموران یکی از کلانتری های تهران داده که با شنیدن این حرف‌ها باورم شده بود گفته‌هایش درست است. شبانه همراه شوهرم خودمان را به کلانتری رساندیم. پایم قدرت حرکت نـــداشت. شوهـــرم وارد کلانتری شد و ماجرا را پیگیری کرد که معلوم شد کودکی تحویل آنها نشده و تماس گیرنده دروغ گفته است. با ناامیدی به خانه بازگشتیم.

شرط مادر برای متهم

مادر، دختر گمشده ادامه داد: زمانی که پلیس به ما گفت علی – متهم بازداشت شده‌ – اعترف کرده است، خودمان را به پلیس آگاهی رساندیم. متهم در مواجهه حضوری با من و شوهرم یک‌بار گفت کودک را یافته و دو زن او را تحویل گرفته تا به کلانتری ببرند. یک بار به ما گفت کودک را به زنی داده که در حوالی خانه‌مان زندگی می‌کند که ماموران به آنجا رفتند و معلوم شد دوباره دروغ گفته است. بار دیگر متهم گفت دخترم را به برادرش سپرده که از آن مرد هم تحقیق شد اما معلوم شد متهم دروغ گفته است.

دیگر نمی‌دانستم کدام حرف او را باور کنم. آخرین‌بار هم گفت زوجی صاحب فرزند نمی‌شدند و دخترم را به آنها فروخته و خوب از او نگهداری می‌کنند. گفتم رضایت می‌دهم فقط بگو بچه‌ام کجاست. ماموران با شنیدن گفته‌های جدید متهم به سه نشانی از آن خانواده که متهم گفته بود رفتند که معلوم شد هر سه نشانی دروغ بوده و این‌بار هم متهم دروغ گفته است تا راهی برای فرار پیدا کند. از پلیس خواسته‌ام قبل از این‌که دیر شود بچه‌ام را پیدا کند و او را به خانه برگرداند.

کودک گمشده دختر گمشده خرید و فروش بچه حوادث کرج بچه دزدی اسامی افراد گمشده در ایران اخبار کرج اخبار آدم ربایی آدم ربایی

زندگی‌ام جهنم است

پدر پرنیا هم آرام و قرار ندارد و می‌گوید زندگی‌مان جهنم شده است. دیگر از این وضع خسته شدیم و هر روز که می‌گذرد امیدمان کمرنگ‌تر می‌شود. از مردم می‌خواهیم اگر می‌دانند دخترمان کجاست با پلیس تماس بگیرند. در این مدت به‌خاطر تماس‌های دروغ، محله‌های مختلف کرج و تهران را گشته‌ایم. حتی یک‌بار به ما گفتند، دخترمان را همراه مردی معتاد در بیابان دیده‌اند که به آنجا رفتیم اما هیچ اثری از دخترم و مرد معتاد نبود. بازپرس پرونده، برای پیدا شدن دخترم به پلیس آگاهی دستور داده و ماموران در جست‌وجوی او هستند اما سه هفته گذشته و دخترم پیدا نشده است.

دستورات ویژه

بازپرس شعبه ۱۳ دادسرای جنایی کرج، به تیم ویژه‌ای از کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان البرز ماموریت داده با تحقیقات همه‌جانبه و بررسی دوربین‌های مداربسته اطراف محل ناپدید شدن پرنیا، ردی از دختر گمشده پیدا کرده و او را نزد خانواده برگردانند. همچنین با صدور قرار قانونی تنها مظنون پرونده را در اختیار پلیس قرار داده تا از او بازجویی شود.

منبع : جام جم / معصومه ملکی

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ