ایرج دانایی فر درگذشت +علت فوت
ایرج دانایی فر پیشکسوت تیم ملی فوتبال کشورمان چهارشنبه به علت عارضه کبدی در بیمارستان نمازی شیراز درگذشت.
دکتر احمد حسین زاده رئیس بیمارستان نمازی شیراز با تایید خبر درگذشت این پیشکسوت ورزش قهرمانی کشور در گفت و گو با ایرنا بیان داشت : پزشکان با استفاده از همه امکانات و تجهیزات پزشکی تمام تلاش خود را برای بازگشت دانایی فر به کار بستند اما پیشرفت بیماری کبدی موجب مرگ این ورزشکار کشورمان شد.
ایرج دانایی فر بازیکن اسبق استقلال و تیم ملی فوتبال ایران از حدود یک هفته پیش در بیمارستان نمازی شیراز بستری بود و پزشکان پیشتر حال او را وخیم اعلام کرده بودند.
دانایی فر به علت سیروز (التهاب شدید) کبدی در بیمارستان بستری بود و سه شنبه شب نیز تا مرحله ایست قلبی پیش رفت اما پزشکان همچنان تلاش میکردند او به زندگی بازگردانند.
ایرج دانایی فر در سال ۱۳۲۹در تهران متولد شد و با شروع فوتبال حرفه ای به تیم استقلال که پدرش علی دانایی یکی از بنیانگذاران این باشگاه بود، پیوست.
او در سال ۱۹۷۸ مقابل تیم ملی اسکاتلند در جام جهانی آرژانتین نخستین گل تیم ملی ایران در این بازی ها را به ثمر رساند.
دانایی فر پس از درخشش در جام جهانی ۱۹۷۸ به عضویت تیم منتخب جهان درآمد و در بازی خداحافظی پله اسطوره فوتبال برزیل نیز به همراه آندارنیک اسکندریان دیگر بازیکن تیم ملی ایران شرکت کرد.
وی پس از آن دیدار به تیم کاسموس آمریکا پیوست و پس از چندین سال بازی در این تیم دوباره به ایران بازگشت.
Gmail ali dayyani
In memory of Iraj Danaei far, on the way of the development of history, in the name of future
۱ meddelelse
ali dayyani ۲۴. december 2018 kl. 02.43
Til: Ali Danaifard , [email protected], hossein ali Kalani , [email protected]
بی اغراق ۱۰ ساعتی میشود که موضوع مرگ زنده یاد ایرج دانأیی فر، فکر من را به اینسو و آنسوی جهان ورزش و سیاست، و لاجرم، جهان هنر برده است، ایرج، مثل بهروز وثوقی متولد ۲۰ اسفند بود، و در روز تولد زنده یاد شاملو از دنیا رفت، و با زبان سمبلیک من، ایرج خان، سعید کنگرانی جهان فوتبال بود، ریز نقش، و دوست داشتنی، فوتبال او را من در حد یوتوب میشناسم
زیرا با انحلال باشگاه شاهین، من برخورد احساسی کردم، و امجدیه رفتن را کنار گذاشتم، که سر انجام، در سال ۱۳۵۶ – که دیوانه خانه خوابیدن را کنار گذاشته بودم – چند بار استودیوی ۱۰۰ هزار نفری رفتم، القصه، و جان کلام اینکه، مرگ – تا آنجا که به دیدگاه خرد گرا برمیگردد – طبیعی است، و در عین حال، هر مرگی، معنی خود را دارد، از انجمله مرگ زنده یاد ایرج خان دانأیی فر، در میان مرگ انسانهای معروف، اگرچه مرگ او، طبیعی اندر طبیعی بود، و اما این شعر، که به یکباره در ذهنم ترکید، و دارم میریزم توی بهنویس، که ایمیل کنم
بردبار، اما، جدی و محکم
بعد از چند روز که از مرگ زنده یاد ایرج دانأیی فر، میگذرد، من، بی اغراق
زمینهای خاکی تپه ی قیطریه را بیاد آوردم، و زمین چمن منظریه را همراه
با زمین خاکی نازی آباد، در کنار ریل راه آهن دیدم، که خسته از امروز
در فکر فرار از دست بحثهای فرسایشی، هستند به پیچیدگی ها، آگاه
و مانوک خدابخشیان را دیدم، که از دست نسل سوخته میکند فرار
و آینده را دیدم که، خویش را از نظر تاریخی، میبیند در لب چاه
و با خود گفتم، علی، بی خیال حزب توده و مصدق، ملیون و شاه
اوه، راستی، زمین مشعل تاج و تورج جوادی و حسین کلانی را نیز
بیاد آوردم، و روزها را دیدم که میشوند سپری، به آسانی پر کاه
به مرگ گفتم: سعید کنگرانی رفت، ایرج رفت، حجازی و بهزادی
و خیلیها رفتند، و میروند، و من، آینده ی تاریخی را، هستم درگاه
یک قلقلک کوچک فکری، در پس فکر من میگوید، علی، بادا ماه
اصل اندیشه ی تاریخی، بردبار باش، اما جدی و محکم، درون راه
و با گلوی شارون تیت و ندا آقا سلطان، تنفس کن، و برکش آه
تاریخ سرودن: دوشنبه ۲۴ دسامبر ۲۰۱۸ برابر با ۳ دیماه ۱۳۹۷ ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه ی بعد از نیمه شب