طنز سیاسی / بگم؟بگم؟ / نزدیکان احمدی نژاد فضولی کردند

0

کیهان: آبکش (گفت و شنود)

گفت: این «گنبد آهنین» که صهیونیست ها آنهمه درباره قدرت پیشگیری آن در مقابل موشک ها پُز می دادند و قمپز در می کردند چرا نتوانست مانع اصابت موشک های مقاومت به شهرها و شهرک های فلسطین اشغالی بشود؟
گفتم: در جنگ قبلی اعلام کردند که گنبد آهنین فقط توانسته مانع از اصابت ۳۰ درصد موشک ها شود و حالا اعلام شده که توانایی آن به ۱۵ درصد تنزل پیدا کرده است.

گفت: پس چرا هنوز هم به آن گنبد آهنین می گویند؟! این که همه جاش سوراخه!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو به رفیقش می گفت؛ فکر نکن آنهمه خدمتی که به من کردی بی نتیجه بوده! تصمیم دارم شب عروسیت با آبکش برات آب بیارم!

سیاست روز: بگم؟بگم؟

یک نماینده مجلس: اگر وزیر علوم استیضاح شود اسامی بورسیه های غیر قانونی را که برخی در داخل مجلس در این موضوع دست داشته اند، اعلام می کنیم.

به نظر شما اظهار نظر فوق در راستای کدام گزینه زیر صورت گرفته است؟
الف) شفاف سازی
ب) تنویر افکار عمومی
ج) مچ گیری
د) بگم؟ بگم؟

جراید: قطار باربری حامل ۳۵ هزار لیتر گاز مایع که از پالایشگاه تهران بارگیری شده بود بر اثر واژگونی در محله بهشتی واقع در شهر ری موجب تخلیه شهرک مسکونی راه آهن شد.
به نظر شما کدام یک از گزینه های زیر مقصر اصلی این حادثه به شمار می رود؟
الف) ۳۵ هزار لیتر گاز مایع
ب) کسبه محله بهشتی واقع در شهر ری
ج) ساکنان شهرک مسکونی راه آهن
د) خلبان هواپیمای توپولف

وزیر اقتصاد: دیگر به اقتصاد نفتی بر نمی گردیم.
اظهارنظر فوق یادآور کدام یک از اشعار شیرین فارسی است؟
الف) عزیزم! بگو بر می گردی. عزیزم! بگو بر می گردی.
ب) نرو! تو هم نمی تونی مثل من دومم بیاری نرو!
ج) تو بودی که فکر می کردی/ اگه بری من می میرم/ وقتی که بر می گردی / دوباره جون می گیرم
د) من چه کنم؟ تو خودت میل جدایی داشتی

آرمان: صندوق قرض الپس نده ریاست جمهوری

چند دقیقه قبل داشتم از خنده روده بر می شدم و کلی اشک که ناشی از روده بر شدن بود از چشمم سرازیر شد.

این آقای بقایی به اتفاق دوستانش، طی نامه ای به آقای روحانی رییس جمهور، گفته است که چرا نمی گذارید صندوق قرض الحسنه شهیدان رجایی و با هنر که در سال ۶۵ در نهاد ریاست جمهوری تاسیس شده ، مال ما باشد.

ایشان در این نامه مقدار زیادی زیره به کرمان برده و به اندازه بار یک تریلی مستندات قانونی ومبانی حقوقی در نامه اش برای رئیس جمهور حقوقدان فرستاده که ایشان را توجیه و متقاعد کند.

اینان در نامه متذکر شده اند که ما این صندوق را خصوصی سازی کرده بودیم. شما به چه دلیل می خواهید این صندوقچه را از ما پس بگیرید. پیش خودم هزار جور فکر کردم، گفتم: عنقریبه که تعدادی از این چسبندگان، طی نامه دیگه ایی به رئیس جمهور بگن که صندوق ذخیره ارزی هم مال ماست، مدارکش هم موجوده.

راستی، شما خبر دارید اون ماشین ها و ساختمان های دولتی رو از چسبندگان پس گرفتن یا نه؟ شنیدم دو دستی چسبیده بودن و ول کن هم نبودن!

والا آدم هزار جور فکر می کنه، یادتونه قبلنا گاهی جسته گریخته خبرهایی در اینور و اونور درز می کرد که در فلان اداره و یا بهمان سازمان مبالغ میلیاردی گم می شد؟

میگم شاید اون مبالغ هنگفت هم به نوعی خصوصی سازی شده باشه؟ شما چی فکر می کنید؟ هااااااااااا؟.

نمی دونم چرا این روزا هی فکر می کنم؟ مثلا داشتم فکر می کردم که اصلا خصوصی سازی یعنی چی؟ به این معناست که یک شرکت رو که به خاطر حسن مدیریت زیان ده بوده، بفروشنش به بخش خصوصی، یعنی زمین و ساختمان و ماشین آلات شرکت رو بدن، در مقابل پول بگیرن.

در این جا این سوال پیش اومد که خب، صندوق یعنی پول، پول رو چطور میشه فروخت؟ یعنی اینا پول این صندوق رو خریدن؟ اگه خریدن، به جاش چی دادن؟.

به جان خودم آدم مُخش هنگ می کنه وقتی به این چیزا فکر می کنه.

البته باید به بعضی ها حق داد، خب خرج زندگی بالاست، شنیدم یه آقایی چند سال پیش بر اساس نیت خیر خواهانه و در راستای فرزند آوری و ازدیاد جمعیت ، مجبور شده بود تجدید فراش کنه ، خب اولین چیزی که برای ازدواج لازمه یه انگشتره، میگن طفلی پا شده رفته انگشتر بخره، یارو فروشنده هه یه دونه انگشتر رو شش میلیارد تومن بهش انداخته.

خب با این گرونی شما باشید چیکار می کنید؟ دنبال خصوصی سازی نمیرید؟!
بیاییم همگی دعا کنیم هیچ بنده ای رو نیازمند و شرمنده اهل و عیال نبینیم.
آمین

شرق: نزدیکان احمدی نژاد فضولی کردند

منصور حقیقت پور، نایب رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس، زنگ زد به موبایلم و گفت: «نزدیکان احمدی نژاد حق «فضولی» در امور دولت یازدهم را ندارند و بهتر است پاسخگوی عملکرد خسارت بار دولت های نهم و دهم باشند.»

عصبانی شدم و حواسم پرت شد و آمبولانس خورد به منتهاالیه یک تریلی سه هزار میلیارد تنی و درش باز شد و ده ها سه هزار میلیارد تومان پخش هوا شد و خروارخروار ارز دارو هوا شد و از هوا ماشین وارداتی افتاد رو سروکول ما. آمبولانس چی؟ آمبولانس که جمع شد، ولی تریلی آخ نگفته بود.

نایب رییس کمیسیون امنیت ملی گفت: الو… الو… آمبولانس چی؟ اتفاقی برات افتاد؟

گفتم: خدا را شکر اتفاق به آن بزرگی را بعد هشت سال دیدید. حالا هم نگران من نباشید، جای من مشکلات مردم را ساپورت کنید.

وی گفت: نه آخر نمی شود. نزدیکان احمدی نژاد فضولی می کنند. حق ندارند فضولی کنند.

گفتم: تا الان فکر می کردم سیاست خاله بازی است و سیاستمداران خاله بازی می کنند. از الان مطمئن شدم سیاست دکتربازی است و سیاستمدارها توی انواع بیماری آدم فضولی می کنند.

او گفت: «نزدیکان احمدی نژاد لطمات بسیاری به پیکره اقتصاد و سیاست کشور وارد کرده اند.»

گفتم: اوه اوه… خیلی کار بدی کردند… حتما دعواشون می کنم… لطمات بسیاری وارد کردند؟ اوه اوه… وای وای… چه کار بدی… خیلی ناراحت شدم… اوووووه…

بعد با کله رفتم توی فرمان و گفتم: همچین می گویید لطمات بسیاری زده اند، انگار با کلید روی ماشین مردم خط انداخته اند. یا انگار ماشین لباسشویی را خودشان نتوانسته اند روشن کنند. بعد هشت سال تازه می گویید حق ندارند فضولی کنند؟ هی هی… یک زمان هر کی هرچی گفت و هر نقدی کرد گفتید دارد آب به آسیاب دشمن می ریزد و چوب لای چرخ خدمات شبانه روزی و سرویس در محل دولت مهرورزی می گذارد.

حالا چی شده؟ دست کم یک ببخشیدی، چیزی به آن منتقدان و دانشگاهی ها و مطبوعاتی های خانه نشین شده و ته نشین شده و عزلت نشین بگویید، آدم اشکش درنیاید. البته اگر شانس من است که فردا می گویند عالمی هم فضولی کرد و فضول را بردند جهنم و گفت اووووووووه تریلی تریلی و خاوری خاوری و انحرافی انحرافی نشستند دارند از خوشحالی قارچ کباب می کنند و مردم هم دارند از ناراحتی قارچ می خورند و بغض کرده اند.

قدس: مش غضنفر و تاراج میراث فرهنگی

ای خوسُرُم یَک رِفیقی دِره که خیلی پولدارِ. جُمه پیش هَمی رفیقِش خوسُرُم رِ چِراغون دعوت کِرده بود خِنَشا؛ …

خوسُرُمَم وَختی مُخواست بِره بُزور مورَم کِشال دادُ با خودِش بُرد. وَختی رفتِم تو خِنه یَرِگه، ناسَن واچُرتیدُم. به هَر وَر خِنَش که نِگا مِکِردُم یَک عالَم اثاثایِ قِدیمیُ عتیقه تارتُ پارت بود.

اصلا مُگُفتی وَرخواستی آمَدی به موزه. بِزِش گفتُم ایقذَر جِِنسای قِدیمیِ زیرخاکی رِ از کُجه خِریدی؟ گفتِگ مو که اینارِ نِخِریدُم؛ خودُم پیداشا کِردُم.

گفتُم از کُجه؟ گفتِگ از تو دشتایُ بیابونایی که مِدِنُم از قَبلَنا داهاتی قِله یی چیزی اونجه بوده یُ الان او اثاثایِ قِدیمی زیر خاکا مُندَن.

گفتُم خب مَگِر ای سازمانِ حفظ میراث فرهنگی نِمیه جلوتایِ بیگیره یُ جِریمه یُ حبس بِرَتا بُبُرّه؟ خِندیدُ گفتِگ اَصلَن بِرِیِ اونا مهم نیستِگ بِرِیکه هَمِّشه وَختی سَر مِرِسن که ما چَنروز جولتَر با دسگاهاما هَم هرچی جنسِ عتیقه بوده رِ کشف کِردِم، زِمین رِ کُلّیدِمُ وَرداشتِمِشایُ محل رَم ترک کِردِمُ فِقط یَک خُردو از دولَخایِ چرخِ ماشیناما رو هوا مُنده!

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم اگِر ای سازمانِ میراث فرهنگی بِرِیِ ماحافظت از چیزایِ قِدیمیُ تاریخیما درست رِفته پس بِرِیچی به هَم هَروَرِ کیشورِما که نِگا مُکُنی مِبینی یَک عالَم آدم بُدونِ ایکه یَک خُردویَم بِتِرسَن، تو کارِ کُلّیدَنِ زِمینُ پیداکِردنِ چیزایِ قِدیمیُ وَرداشتنُ فوروختنُ قاچاق کِردنِ اونایَن؟!

فرهیختگان: موشک پیش کشی

سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی گفته که از کشته شدن غیرنظامیان فلسطینی متاسف است و این رژیم قبل از حمله به ساختمان ها به ساکنین آن اطلاع می دهد! خبرگزاری ها نیز گزارش داده اند که منظور از این اطلاع راکت های کوچکی است که دو دقیقه قبل به منزل مسکونی زده می شود و در این دو دقیقه ساکنان باید منزل مسکونی را تخلیه کنند.

متن ذیل ریز مکالمه خلبان صهیونیستی با ساکن فلسطینی است که مورد تایید ارتش رژیم اسرائیلی هم قرار گرفته است.

رادیو صهیونیستی: تلفن ماهواره ای خلبان هواپیمای رژیم اسرائیل به منزل مسکونی: شششششششششششش… بسام ابو نزال! بسام! ابونزال
بسام: جانم؟

خلبان صهیونیست: موشه ایا لون هستم خلبان جنگنده اسرائیلی.
بسام: به! بابا خیلی ارادت داریم، یاد ما کردی؟ این طرفا؟

موشه: هیچی، بسام جان قرار شد بیام خونه تون رو روی سرتون خراب کنم، گفتم قبلش یه تماسی بگیرم، سرزده نباشه، خانوم بچه ها رو از طرف من یاالله بگو.
بسام: موشه جان این حرفا چیه؟ خونه خودته، بابا می گفتی بیایم استقبال به خدا بده این جوری. راضی به زحمت نبودیم. دم در بده بفرما تو.

موشه: بسام جون شرمنده نکن داداش ما اومدیم خودتو ببینیم تو هم که رفتی تو آشپزخونه بیا دم در ببینمت.
بسام مقابل پنجره: به به! موشه جون صفا آوردی!

موشه: بسام جون قبلا بابت اینکه چند دقیقه دیگه خونه آوار میشه سرت واقعا متاسفم!
بسام: ای بابا مرگ حقه این حرفا چیه؟

موشه: بسام جون الان یه راکت می زنم، فقط شرمنده دو دقیقه بعدش موشک هوا به زمین می یاد سرت، یه کم درد داره.
بسام: بابا موشک پیشکشی که دندون شمردن نداره. از دوست هرچه رسد نیکوست. بفرست ببینم رفیق.

موشه: بسام جون دیگه به بزرگی خودت ببخش. بفرما: زرت…..
بسام: خب رفیق اینکه مالی نبود، اصلیه رو گفتی کی در می کنی؟

موشه: دو دقیقه دیگه.
بسام: خب رفیق واسه دو دقیقه تو مرام ما نیست ورجه ورجه کنیم. خانواده منتظرن، یه پرملاط شو بفرست بیاد.

موشه: بفرما، ناقابله… بوم.
گوینده رادیو صهیونیستی: خب شنوندگان عزیز بخشی از مکالمه دوستانه خلبان ارتش موشه یعلون رو شنیدید. ضمن ابراز تاسف از کشته شدن این افراد و تاکید براینکه پیشتر به وی اطلاع داده شده بود نظر شما را به ادامه اخبار جلب می کنم.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ