عکس جدید رضا صادقی با همسر آلمانی و دخترش تیارا +ماجرای ازدواج
ماجرای همسر اول رضا صادقی ، شایعه شده او با همسرش در جاده تصادف کرده. خودش فلج شده و همسرش را از دست داده و از آن به بعد مشکی میپوشد. رضا فکر میکند باید بگوید که مشکی برای او عزا نیست. فقط یک پرچم است. نمادی که او را متمایز میکند.
وقتی فلج شد …
رضا در دوران کودکی دچار مریضی میشود، برای درمان چند قرص و آمپول برایش تجوز میکنند، بعد از تزریق آمپول حال رضا بد میشود، مدتی میگذرد تا بفهمند آمپول اشتباها به عصب پای رضا زده شده، آمپول عوارض جبران ناپذیری داشت. رضا را فلج کرد و تا آخر عمر، لذت دویدن و خرامیدن را از او گرفت.
رضا صادقی یکی از با احساس ترین خوانندگان ایران است که با ترانه ی « مشکی رنگ عشقه » به شهرت فراوانی رسید و این سخن او در دل همه ی جوان ها ریشه افکند که واقعا مشکی رنگ عشقه .
رضا صادقی اصالتاً از شهر میناب (روستای کریان) و در ۲۵ مرداد سال ۱۳۵۸ در محله شیر اول بندرعباس به دنیا آمد. ابتدا کار خود را با تلاوت قرآن آغاز کرد. علاقهمندی او به موسیقی موجب شد که او مسیرش را به آن سمت تغییر دهد. او در ۲۰ بهمن ۹۰ با دختری ایرانی که ساکن آلمان بوده عقد و یک سال بعد ازدواج کرد؛ و در ۱۷ بهمن ۹۲ دارای دختری به اسم تیارا میشود. تیارا اولین فرزند رضا صادقی است که در بهمن سال ۱۳۹۲ به دنیا آمده است.
instagram rezasadeghi official
از رضا صادقی پرسیده شد که چگونه با همسرت آشنا شدی ؟
در پاسخ گفت : من در طی سفری که به آلمان داشتم با همسرم آشنا شدم . او ایرانی الاصیل است حتی از اینکه سید است مرا بسیار جذب خودش کرده . او در آلمان بزرگ شده اما خوش بختانه توانسته فرهنگ اصیل ایرانی خود را حفظ کند .
ابتدا تصمیم نداشتم ازدواج کنم و به همین خاطر هم در دور ترین نقطه از کرج زندگی می کردم زیرا اینجا را پایان خط زندگی می پنداشتم اما وقتی با همسرم ازدواج کردم و از عشقم صاحب یک فرزند شدم تازه فهمیدم که تا آخر خط هنوز خیلی فاصله دارم .
وی ادامه داد: راستش من همیشه به دنبال تنهایی بودم و حتی بارها سعی کردم در خارج از کشور زندگی کنم البته مدتی هم در کانادا و استرالیا زندگی کردم اما هرگز نتوانستم غربت را تحمل کنم زیرا حس می کردم آنجا خانه ی پدر همسایه ی من است نه خانه ی پدریم و باید دائم ادای آدم های خوشحال را در می آوردم اما در خانه ی پدری خود آدم به راحتی می تواند بخندد ، گریه کند ، سکوت کند و یا حرف بزند.
همچنین آقای رضا صادقی از داستان خواستگاری خود این چنین گفت: من همیشه دوست داشتم مراسم خواستگاریم اصیل باشد و طبق سنت های ایرانی برگزار شود به همین خاطر پدر و مادرم به خانه ی پدری همسرم که در تهران بود آمدند و خانواده ی همسرم هم منت گذاشتند و به خانه ی خود در تهران بازگشتند و این گونه مراسم خواستگاری من طبق خواسته هایم برگزار شد.
چون همسرم به افکارم بیشتر علاقه داشت تا حرفه ام ، به همین خاطر بیشتر جذب او شدم .
و اکنون ما دونفر به همراه دخترمان زندگی ای سرشار از عشق و محبت را داریم تجربه می کنیم . البته جا دارد در اینجا از همسر فداکار و مهربانم تشکر فراوانی کنم که همیشه عصبانیت ها و کج خلقی هایم را تحمل می کند .
من همسرم را خیلی دوس دارم زیرا مطمئنم که هم برای من همسر خوبی خواهد ماند و هم برای فرزندانم مادر خوبی است و خواهد شد. البته تا یادم نرفته بگویم که ما می خواهیم بیشتر از ۳ تا بچه داشته باشیم….
رضا صادقی خواننده محبوب پاپ با اشتراک گذاری این عکس نوشت:
تیارا روز به روز داره جلو چشم ما بزرگ و بزرگتر میشه و هر روز شکر محبت و لبخند خدا جارى تر در لحظه هامون …. از روز اول در کنار شما بود و هست و خواهد بود ….. دوست دارم محبت ، ادب و عشق رو از شماها یاد بگیره …. هر وقت زحمات مادرش رو براى ارامش تیارا میبینم هم ممنونش میشم هم دلم بیشتر هواى مادرم و محبتهاش میکنه ….. ما سه نفر خدارو شکر میکنیم براى داشتن عزیزانى چون شماها …. خدا همه خانواده هارو با عشق حفظ کنه .امین
تصاویری از جشن تولدی که رضا صادقی برای همسرش گرفته است. همراه با یک شعر عاشقانه.
عکس های جدید رضا صادقی و همسرش
خسته باشم با یه جمله خستگیم و در میاره .. بدجورى هوامو داره ……. تولدت مبارک همسر همیشه همراهم و صبورترین مادر ….. عمرت پر از لبخند و عمر لبخندت بلند
مصاحبه با رضا صادقی
زندگی طرف دیگرش را برای رضا صادقی رو کرد، شاید هنوز هم خیلیها در اوج افسردگی درآهنگ«وایسا دنیا من میخوام پیاده شم » خودشان و غصههایشان را گم کنند اما برای خود رضا صادقی این خبرها نیست. این را از آنجایی فهمیدهام که عصر یک روز زمستانی به گوشه دنجش در محدوده غرب تهران رفتیم صدای ملایم موزیک استیوی واندر، هویت این خانه را بیشتر آشکار میکرد؛ خانه یک هنرمند. هنرمند مشکیپوش که شاید هنوز هم خیلیها از اینکه چرا به زعم او مشکی رنگ عشق است سر درنیاوردهاند اما خودش چنان پایبند قطعه شعر مشهورش است که از قرار روز عروسیاش هم مشکی به تن کرده.اما اکنون دیگر ورق زندگیاش برگشته است و این همان طرف دیگر زندگی است که انگار روح بخشیده به تنهایی او. ظاهر رضا صادقی به همان سادگی همیشه است و البته سادهتر از این حرفها حرف دلش است که میزند. از ماجرای آشنایی با همسرش تا آرزوی داشتن سه بچه. همه چیز را به همین سادگی برایمان میگوید.
یک چیزی که برای من جالب است این است که در بین ستارههای سینمای فعلی تقریبا اغلبشان ازدواج نکردهاند اما ستارههای موسیقی بالعکس همه ازدواج کردهاند.
به نظرم ستارههای سینمایی چهرههایی هستند که دیده میشوند، صدا نیستند. بیشتر آنها هم اهل تفکر نیستند یعنی چیزی را میگویند که به آنها گفته میشود و حرکتی را دارند که از آنها خواسته میشود. خب طبیعی است که مخاطبان هم خودشان را به آنها نزدیک میدانند چون تصویرشان را دارند، خم شدن، ایستادن، خوابیدن و نشستن آنها را میبینند. اما ما صداییم. برخلاف اینکه تماشاچیهای حضوریمان خیلی بیشتر از سینماییهاست اما به دلیل شرایط دنیاییمان تنها ماندهایم. مسائل حواشی تنهایی برای ما کمکم افسردگی میآورد و نتیجه پیر شدن و در نهایت مرگ تدریجی است. مرگ فقط این نیست که صدای الله اکبر از زیر جسدت بلند شود، نه، مرگ این است که تو در خانه بمانی و احساس کنی که در و دیوار لحظه به لحظه به تو نزدیکتر میشوند و خفهات میکنند. هر آدمی در زندگیاش اتفاقات عاطفی زیاد داشته، همه ما داشتهایم، هرکس بگوید نه دروغ گفته ولی من احساس میکنم که یکی از اتفاقات عاطفی من همین قضیه بود که بعد از سالها احساس میکردم که لازم نیست دیگرجستوجو کنم و شریک زندگیام را پیدا کردهام و آنچه روبهروی من است همانی است که باید باشد. من همیشه خودم بودم یعنی احساس نکردم باید چیز دیگری باشم که کسی از من خوشش بیاید، من همینم کم یا زیاد، خوب یا بد همین هستم و خدا را شکر که همسر من هم اینطور است. او هم کم یا زیاد، خوب یا بد همانی است که میبینمش و این برای من خیلی ارزش دارد.
وقتی من میخوانم، مردم میگویند باید رفت و این تفکر را دید، باید رفت و شنید. اما همین خوانندهها یکبار، دو بار، سه بار، چهار بار جواب سلام بزرگتر را هم دیگر نمیدهند. من منت سرم بود روزی که افتخار داشتم و به کنسرت آقای اصفهانی رفتم به دلیل اینکه وقتی در کنسرت نشسته بودم مثل یک بچه ذوق میکردم. چرا؟ چون کسی بود که یک روز با آلبومهایش زندگی میکردم و الان روبهروی او نشستهام و اسم من را میآورد. لذت میبرم اتفاقا به جای اینکه در حضور او روی صندلی راحت بنشینم باید جمع و جور بنشینم ولی الان این تفکر با باد به غبغب انداختن آدمها جایگزین شده است. چرا ما برهه برهه خواننده داریم. یک خواننده با یک ملودی میآید و میرود. چه اتفاقی میافتد که عدهای میروند و چه اتفاقی میافتد که یک عده میمانند؟ برای اینکه یک عده از اهل جراید بزرگوار، بیدلیل رضا صادقی و امثال رضا صادقی را بزرگ میکنند. مردم فکر میکنند که تمام هنرمندان همینهایی هستند که درباره آنها نوشته میشود و به اشتباه طرفدار وی میشوند.
داستان ازدواجت چطور بود؟
داستان خاصی نداشت، در سفر به آلمان از طریق دوستانم با خانوادهای آشنا شدم و در مدتی که آنجا بودم احساس کردم باید به این اندیشه باشم که تفکری جز تفکر خودم را بپذیرم، ضمن اینکه همسرم خیلی آدم صادقی است. برخلاف من عصبی نیست، خیلی لبخند میزند، مهربان است، آدمها را دوست دارد و به بچهها عشق میورزد.
جزو طرفداران تو بود؟
بیشتر طرفدار تفکر من بود تا طرفدار آهنگهایم؛ این بیشتر جذبم میکرد. تفکرات و حتی مطالعات و مصاحبههای من. از مصاحبههایم بیشتر از شعرهایم آگاه بود و این برای من جالب بود. همسرم سالها از ایران دور بود، با فرهنگ اروپا آشناتر بود. برای من مهم این است که همسرم در یک خانواده اصیل و با تفکرات ایرانی بزرگ شده است.
اصالت همیشه برای من خیلی مهم بوده است. یک ویژگی مثبت دیگر او سیدزاده بودنش است. پدرخانم من اهل مطالعه و کتاب است، کلکسیون کتاب دارد و از همه مهمتر اینکه احساس میکنم همسرم، مادر خوبی برای بچههای من است. بدون تعارف میگویم همه مردهای جهان بعد از مادرشان از همسرشان توقع مادر بودن دارند.واقعا ممنونم که بچهبازیهایم را طاقت میآورد. درکل احساس خوبی به تمام اتفاقات دوروبرمان دارم و یکی از ستارههای خوب زندگی من همسرم است.یکی از دلایلی که محل زندگیام را به کرج انتقال داده بودم این بود که نمیخواستم ازدواج کنم. دورترین نقطه کرج رفته بودم و با خودم میگفتم اینجا ته دنیاست و داستان تمام میشود اما حالا وضع فرق کرده است.
ازدواج تو باعث شد که سر زبانها بیفتد که میخواهی برای مدتی از ایران بروی.
آن موقع فکر میکردم اگر از ایران هم بروم به تنهایی گرایش پیدا نمیکنم. من سرزمینم را دوست دارم. بارها و بارها به کانادا و استرالیا رفتهام و مدت زیادی ماندهام اما نمیتوانم در غربت زندگی کنم. اینکه از خانه بیرون بیایم و به جای «سلام» بگویم «های» برایم خندهدار است.حاضرم بگویم چند تومان میشود تا بخواهم بگویم چند دلار بدهم. شعار شخصی من این است که خانه کوچک پدرم خیلی امنتر است تا خانه بزرگ پدر همسایه. چون در خانه همسایه باید همیشه بخندم، اگر لبخند نزنم پرتم میکنند بیرون اما در خانه کوچک پدرم میتوانم گریه کنم، بخندم، عصبی شوم، آرام باشم و جای ماندن دارم.
گفتی همسر من، مادر بچههایم است مگر چند فرزند میخواهی؟
تا الان به ۳ بچه فکر کردهایم.
این فرهنگ پذیرش بچه چطور برای همسر شما جا افتاده؛ به خصوص که در خارج از ایران بزرگ شدهاند؟
همسرم عاشق بچههاست. ما حتی اسم بچههایمان را هم انتخاب کردیم؛ قصه، عشق، ایلیا. درواقع دو دختر دلم میخواهد و یک پسر. البته هرچه خدا بخواهد همان است. عشق را به این دلیل انتخاب کردم که در مدرسه به دخترم بگویند «عشق صادقی» خانم «عشق صادقی» بیاید دفتر، دیگر کسی رویش نمیشود به عشق من بگوید بالای چشمت ابروست. «قصه» را هم دوست دارم چون صدایش کنند «قصه صادقی». ایلیا را هم چون ارادت خاصی به امیرمؤمنان دارم انتخاب کردهام. نمیخواهم اسم علی را انتخاب کنم که اگر بچه بدی از آب درآمد، به اسم علی بیحرمتی شود.
مراسم خواستگاری شما مراسمی سنتی بود؟ آیا پدر و مادرتان هم حضور داشتند؟
بله، من خیلی دوست داشتم مراسمم ایرانی و منطقی باشد. پدر و مادرم منت بر سر من گذاشتند و به منزل پدری خانمم در ایران آمدند. از پدر و مادر خانمم خیلی ممنونم چون این رنج را از من گرفتند که بخواهم به آنجا بروم و لطف کردند ما را زمانی که برای دید و بازدید آمده بودیم، پذیرفتند!
سرنوشت تو از بندرعباس با سرنوشت کسی در آلمان رقم خورد، چقدر به قسمت اعتقاد داری؟
یکسری اتفاقات جالب برای من پیش آمد، شاید خیلیها اسم این صحبتها را بگذارند توجیه اما من همیشه برای کارهایم توضیحخواستم. همیشه یکسری نشانه میدیدم، مثلا میگفتم با آدمی که در ایران است ازدواج نخواهم کرد، به این دلیل که آن فرد کاملا دنبال رضا صادقی خواننده دویده و اگر کسی را انتخاب کنم که از ایران دور بوده، من، خودم را میتوانم آنطور که هستم معرفی کنم نه آنگونه که معرفی شدم. یکسری نشانه هم دیدم که فکر کردم اتفاق مبارکی برای من است. از همه مهمتر مهربان بودن اوست، چیزی که از روز اول باعث شد از درون و سراپا زیبا شوم، خنده او بود.
در این مدت شعری برای او خواندهای؟
در این آلبوم آخرم بله، شعری برای او خواندم.
اگر عشقی به وجود بیاید، قاعدتا زایشی هم به همراه خواهد داشت. آیا این عشق تو را در خواندن شعر و آهنگ هیجانزده میکند؟
در آلبوم عاشقتم این موضوع مشخص است. به وضوح عشق را در آلبومم خواهید شنید.
در مراسم ازدواجت هم مشکی پوشیدی. عکسالعمل مهمانها در برابر لباس مشکی تو چطور بود؟
خیلی تعجب کردند، اما برای خودم جالب بود که وقتی وارد مراسم میشوم با چه عکسالعملی مواجه شدم. یکی گفت: «اِ». یکی گفت: «رضا؟؟» یکی گفت: «مشکی؟» اما اگر غیر از مشکی میپوشیدم تماما روی هر آن چیزی که گفته بودم، باید خط میکشیدم. من گفتم «مشکی رنگه عشقه» الان من به عشقی دارم میرسم که عشق شاعرانه، قلبی و احساس من است و اگر با رنگی غیر از این بیایم دروغ گفتهام.
این خواستهات را تحمیل هم میکنی؟ چون دیدهام که دوستانت هم مشکی میپوشند.
خیر، آنها واقعا خواسته خودشان است.
رنگ مشکی شما را دور یک حلقه جمع کرده است؟
خیر، نوع تفکراتمان کنار هم باعث جمع شدنمان دور هم است.
برادرت هم به دلیل تو مشکی میپوشد؟
خیر، شاید شما اتفاقی با تیپ مشکی او را دیدهاید، محمد رنگهای متنوع میپوشد و جالب است که در شبهای کنسرت من حتی یک شبش را هم مشکی نپوشید نامرد! (میخندد)
اگر عشق صادقی بگوید: بابا مشکی نپوش، چه اتفاقی میافتد؟
از عشق خواهش میکنم اجازه بدهد مشکی بپوشم و اگر قبول نکرد التماسش میکنم. فکر نمیکنم دخترم راضی شود اشکهای پدرش را ببیند. درنهایت گریه میکنم تا دلش به رحم بیاید و راضی شود.
آلبومها
رضا صادقی در اصل دارای هفت آلبوم رسمی است
- ۱۹۹۳ / ۱۳۷۲ – راز عشق (غیررسمی)
- ۱۹۹۴ / ۱۳۷۳ – باله پرواز (غیررسمی)
- ۱۹۹۵ / ۱۳۷۴ – کلاغ غارغاری (غیررسمی)
- ۱۹۹۶ / ۱۳۷۵ – گل لاله (غیررسمی)
- ۱۹۹۷ / ۱۳۷۶ – بندر قدیم (غیررسمی)
- ۱۹۹۹ / ۱۳۷۷ – مستانه و دیوانه (غیررسمی)
- ۲۰۰۰ / ۱۳۷۸ – رؤیای شیرین (غیررسمی)
- ۲۰۰۰ / ۱۳۷۹ – ۱۰ ثانیه (غیررسمی)
- ۲۰۰۱ / ۱۳۸۰ – عاشقم من (غیررسمی)
- ۲۰۰۲ / ۱۳۸۱ – حکایت مشکی پوش (غیررسمی)
- ۲۰۰۳ / ۱۳۸۲ – مشکی رنگه عشقه (غیررسمی)
- ۲۰۰۳ / ۱۳۸۲ – کما (غیررسمی)
- ۲۰۰۴ / ۱۳۸۳ – پرچم مشکی (غیررسمی)
- ۲۰۰۵ / ۱۳۸۴ – دلم برات میسوزه (غیررسمی)
- ۲۰۰۶ / ۱۳۸۵ – پیرهن مشکی
- ۲۰۰۷ / ۱۳۸۶ – وایسا دنیا
- ۲۰۰۹ / ۱۳۸۸ – چقدر سخته (غیررسمی)
- ۲۰۰۹ / ۱۳۸۸ – یکی بود یکی نبود
- ۲۰۰۹ / ۱۳۸۸ – سلام آقا (دو قطعه در وصف امام حسین)
- ۲۰۱۰ / ۱۳۸۹ – هشت (یک قطعه در وصف امام رضا)
- ۲۰۱۱ / ۱۳۹۰ – دیگه مشکی نمیپوشم
- ۲۰۱۲ / ۱۳۹۱ – نسیم انتظار (دو قطعه مذهبی)
- ۲۰۱۳ / ۱۳۹۲ – همین…
- ۲۰۱۳ / ۱۳۹۲ – آلبوم گروهی من و ما (یک قطعه بنام فال)
- ۲۰۱۵ / ۱۳۹۳ – فقط گوش کن
- ۲۰۱۵ / ۱۳۹۴ – شب بارونی
وای خودشو همسرش و بچه شون بد چهره ان
تو چرا همش به بقیه میگی بد چهره و زشت؟؟؟….
ببینم. خودت چی هستی ؟؟؟
شاید خودت خیلی بد چهره و زشتی که به دیگران فرافکنی میکنی!!!؟؟؟؟؟
بله ادم اول بایدیه نیگا به قیافه ی خودش بندازه بعددرمورد قیافه ی دیگران اینطوری بی ادبانه نظربده…هرچنداگرخودش زیبابود قیافه ی همه رومسخره نمی کرد…
زشتی اینه که آدم فقط منبع انرژی منفی باشه .
هر کدوم ازخلقت های خداوند زیبایی هایی داره که اگه چشم بصیرت نداشته باشی نمیتونی ببینی
زیبایی یک انسان تو اخلاق خوب و مهربانی و ایمان هست. نه بینی عملی و گونه پروتز و…
توکه اینقدناز داری….یه فرقون جهازداری گندم خانم…..والا به همه میگی زشت
شمابهتره طرز فکر دهاتی تون روعوض کنیدالبته به دهاتی هاتوهین نمی کنم چون الان خودشون خیلی به روزن…امامن نمیدونم طرزفکرشماشبیه کجاس…اماطرزفکرهرجاکه هست خیلی مزخرف وبچه گانه اس…همین جاجاداره که به اقای صادقی برای این انتخاب این بانوی مهربان تبریک گفت…امیدوارم همیشه خوشبخت باشن بهترین ارزوهاروبراشون دارم….
هیچی زشتتر از این نیست که آدم فقط زشتی ببینه.اون از پیج مهدی پاکدل و زنش که پیش پیش طلاقشون دادی اینم از اینجا با این نظرت.فقط خدا میدونه چقدر بدبختی
چقدر سطحی و ابتدایی فکر می کنی گندم عزیز زاویه دیدت رو وسعت بده.
آرزوی خوشبختی و سلامتی دارم برای این خانواده محترم
خوشبخت شن
بسیار جالب بود برام. خوشبخت بشید ……….
اصلا” به هم نمیان ، یه چیزهایی رو نمیشه تو سایت گفت ولی ….
از صمیم قلب براشون آرزوی خوشبختی دارم.
واسه این زوج عاشق و دوست داشتنی و هزار ماشااله دختر نازشون تیارا آرزوی خوشبختی از صمیم قلب دارم….
دوستتون دارم…
آدم نباید در مورد شکل و قیافه مردم نظر بده
اگه اینجوری بود، خدا نظرسنجی میداشت
انشالله که آقای صادقی در پناه حق زندگی خوبی داشته باشند
روستای کریان !. روستاییان خیلی خوب پیشرفت کردن از تهرانی ها هم بهتر راه پیشرفت رو بلدن حالا خودت رو بکوش و چند تا مدرک و سه چهار تا زبان یاد بگیر یکی مثل این ها یک شب ره صدساله رو میرن و پول پارو می کنن و شهرت بهم می زنن و ملت خودشون رو براشون هلاک می کنن شاید مردم عام پسند شدن.
کوچولوش شبیه کره ای هاست تا آلمانی ها . انگار بچه جومونگ.
یک چیز حرفش ارزش داشت اونم صداقت در گفتار و نیت پاکش که ارزش خوندن حرفهاشو رو داره.
هر انسانی حق پیشرفت داره..حسادت چرا..با لحن تحقیر آمیز حرف نزنید..حسادت از تک تک کلماتتون میباره
واقعا چقدر زشته که درمورد دیگران قصاوت میکنید استعداد استعداده تهران و کرج و شیراز و روستاو….هم نداره همه جای ایران سرای من است…نمیدونم چرا شما همه چیز رو به قیافه میبینین البته برای اقای صادقی ارزشی نداره حرفای پوچتون مهم اینه که عاشق هم هستن با همسر زیباشون اگر حسادت رو کم کنی شما هم پیشرفت خواهی کرد دوست عزیز
دوست دارم رضا جون…
به نظر من چهره مهم نیست خیلی چیزای دیگه هست که مهمه مثل عشق ووفاداری نمی دونم چرا اولین چیزی که به چشمتون میاد قیافس این همه از عشقو امید واری گفته بعد میگین زنش زشته یا خوشکله !!؟؟؟
تو که چوک بندری،از همه چوکو تو جون تری،صدای خاشت خاشی اتارد ، بی ادم و ادم صفا اتارد
کاکا رضا منم با شما هم عقیده بودم ، الان که با عشقم اشنا شدم چیزی از زندگی و تجربه میکنم که قبلا شبیه اون ندیدم
به قول خودت ****زنده باد عشق زنده باد هرچه جوون عاشقن **** بعنوان ی داداش میگم دوستت دارم برات بهترین ها رو میخواهم
امضا چوک سیاهو
همسر رضا صادقی واقعا زیباست مثل فرشته هاست خدا حفظشون کنه….
زاررررررررررررت خخ
بی تربیت
عزیزی آقا رضا
برات آرزوی خوشبختی میکنم ، به همراه همسرت ودختر گلت .
اتفاقا همسرش خیلی زیباست.گندم خانم!عیب نقاش می کنی هشدار!!ضمنا سعی کن عظمت در نگاه تو باشد،نه در آنچه که تو به آن می نگری…
هر سه تاشون دوست داشتنی ونازن خدا حفظشون کنه
کسی یه سایت همسریابی خوب نمیشناسه؟
خداحفظ کنه سلطان بی نظیرمشکی پوشمون رو.امیدوارم درکنارخانواده ی دوست داشتنیش خوشبخت وسعادتمندباشه.
مشکی رنگ عشقه.رضاصادقی ام عشقه
شبی نشده آهنگ سر رو شونه هات بذارم رضا رو گوش نداده بخوابم عااااشقتم اصلا صداش خاص هست