بهرام بیضایی، سبیلوی فمنیست! + بیوگرافی و عکس

2

ابهت چهره اش با فیلم ها و تئاترهایی که می ساخت، نمی خواند. مردی که چه آن زمان که با سبیل بود و چه الان که سبیل های پرپشتش را می زند، دغدغه حقوق زنان کشورش را دارد که معتقد است جهان از نگاه آن ها زیباتر و قابل تحمل تر است. او در طول بیش از پنجاه سال فعالیت هنر اش، یک خط ثابت را پی گرفته که زنان داستان هایش نقش محوری آن را به عهده دارند. فارغ از شعارهای فمینیستی و به دور از هیاهوی زن سالاران غرب گرا، او دردها و رنج ها زنان سرزمین خودش را بر پرده سینما و صحنه تئاتر می آورد.

همسر مژده شمسایی همسر بهرام بیضایی همسر بازیگران بیوگرافی مژده شمسایی بیوگرافی بهرام بیضایی

اما دو ویژگی دیگر است که او را از دیگران ممتاز می کند؛ نخست آنکه، او از سویی هم جامعه اش را خوب می شناسد و هم تاریخ سرزمین اش را و همین علایق و دغدغه هایش هست که مطالعات اش را به عمق تاریخ و اسطوره های ایرانی رسانده و از این رو او از معدود فیلم سازان و کارگردانان تئاتر است که پشتوانه تئوریک کارهایش کم از جذابیت های سینمایی و تئاتری اش ندارد. دیگر آنکه معمولا کارگردانان سینما، تجربه چندان موفقی در تئاتر نداشتند و یا لااقل آن طور که در سینما خوش درخشیدند، در هنر تئاتر، سرآمد نبودند و بالعکس؛ اما او استثناء است. هم در سینما چیره دست است و هم در تئاتر استاد.

همسر مژده شمسایی همسر بهرام بیضایی همسر بازیگران بیوگرافی مژده شمسایی بیوگرافی بهرام بیضایی

مرگ یزدگرد

در بین تئاترهای مختلفی که بیضایی روی صحنه برده است، مرگ یزدگرد چیز دیگری است. این کار سال ۵۸ روی صحنه رفت که علاوه بر متن غنی اش، با بازی هنرمندانی چون سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، امین تارخ و علیرضا خمسه، ماندگار شد. در این نمایشنامه بهرام بیضایی، فرار یزدگرد پادشاه ایران، به دلیل حمله اعراب به مرو را روایت می کند.

همسر مژده شمسایی همسر بهرام بیضایی همسر بازیگران بیوگرافی مژده شمسایی بیوگرافی بهرام بیضایی

داستان از آنجایی آغاز می شود که یزدگرد در خانه آسیابانی پناه می گیرد و در آنجا به دست آسیابان به طمع مال کشته می شود و باز اینجا بیشتر زن آسیابان است که سردار ایرانی و گروه همراهش را در مورد قضاوت خود برای کشتن آن ها دچار تردید می کند. در آخر داستان نیز زمانی که سپاهیان اسلام در حال تصرف آنجا هستند و همه در انتظار مرگ، کلام آخر را زن آسیابان که در اصل ناجی و مغز متفکر خانواده است می زند که همه بار معنادار و زیبای نمایش است. «آری، اینک داوران اصلی از راه می رسند. شما را که درفش سپید بود، این بود داوری. تا رای درفش سیاه آنان چه باشد!»

کلاغ

بیضایی فعالیت سینمایی اش را با فیلم برداری یک فیلم هشت میلیمتری چهار دقیقه ای سیاه و سفید در سال ۱۳۴۱ آغاز کرد. پس از ساخت فیلم کوتاه عمو سبیلو در سال ۱۳۴۹، اولین فیلم بلندش رگبار را در سال ۱۳۵۰ ساخت. او به همراه کارگردانان جوان و بنام دیگری همچون مهرجویی، کیمیایی و تقوایی، موج سینمای ایران را پایه گذاری کردند که در آن وانفسای فیلم فارسی، تنها راه تنفس سینمای مستقل و غیربازاری بود. کلاغ بیضایی را باید در این جریان دید و قدرش را دانست، داستان مردی که در جستجوی موضوعی برای ساخت یک برنامه تلویزیونی است و با آگهی گمشده دختری، در روزنامه روبرو می شود…

همسر مژده شمسایی همسر بهرام بیضایی همسر بازیگران بیوگرافی مژده شمسایی بیوگرافی بهرام بیضایی

سگ کشی

در اینجا باز داستان یک بانوی نویسنده ایرانی به نام گلرخ کمالی است که شوهرش، ناصر معاصر را به حال قهر و به گمان رابطه ای میان او و منشی شرکتش ترک کرده است. با پایان جنگ به تهران بر می گردد. شوهرش که ورشکست شده و در حال رفتن به زندان است. گلرخ متوجه می شود که شریک شوهرش با صحنه سازی، تمام سرمایه شرکت را برداشته و به طور غیرقانونی از مرز خارج شده و شوهرش مانده با تمامی بدهی های شرکت و فشارهای طلبکاران.

همسر مژده شمسایی همسر بهرام بیضایی همسر بازیگران بیوگرافی مژده شمسایی بیوگرافی بهرام بیضایی

گلرخ وظیفه خود می داند در جبران سوءظن های بیجای خود، حالا به نجات شوهرش بشتابد و با تلاش برای پرداخت خرید طلب ها و اثبات بی گناهی او،ل و گرفتن رضایت شاکیان از شوهرش، برای آزادی اش از زندان بکوشد. او در این مسیر مشکلات زیادی را تحمل می کند، از تحقیر و توهین تا آزار و تجاوز، و در پایان شوهرش را آزاد می کند و شوهرش به عنوان تشکر طلاقنامه اش را به او می دهد.

باشو غریبه کوچک

وقتی فیلم را می دیدی، حتی اگر گویش گیلکی هم بلد نبودی، باز دیالوگ های فیلم باشو، غریبه کوچک را یاد می گرفتی وب ه خاطر می سپردی و هرازچند گاهی آن را برای خودت تکرار می کردی. داستان پسرکی به نام «باشو» که در جریان ویرانی های جنگ ایران و عراق از جنوبی ترن استان کشور به شمالی ترین استان کشور می آید و چون زبان پسرک جنوبی است و سیه چرده، زبان و چهره اش، برای میزبانان اش، ناآشنا است و از این رو کودک داستان هم می پرسد: نه خیر سیفیده نیبه که نیبه.

دکفه پسیخان یا سپیدرود آب درون آب سیا کنه، تو چرا سفید نیبی زای (جایی که با صابون باشور رو می سایید تا سفیدش کنه: نه خیر سفید نمی شه که نمی شه. بیفته تو سفیدرود، رودخانه رو سیاه می کنه، تو چرا سفید نمی شی بچه؟)

همسر مژده شمسایی همسر بهرام بیضایی همسر بازیگران بیوگرافی مژده شمسایی بیوگرافی بهرام بیضایی

با تلاش هایی که برای همزبان شدن کودکان فیلم که می گوید، آما گیمی بج، شوما چی گیدی؟… انه گیدی مرغانه (ما به این می گیم برنج شما چی می گید؟ به این می گن تخم مرغ) احتمالا این را هم شنیده اید که «عدنان عفراویان» همان «باشو»ی خاطره ما، امروز جوان ۳۶ ساله ای است که در اهواز سیگار می فروشد.

این روزهای بیضایی

کارگردان خاطره ساز نیم قرن اخیر، چند سالی است که جلای وطن کرده و بجای آنکه در ایران مشغول به تدریس باشد، در دانشگاه استنفورد مشغول تدریس و تحقیق است. در سال ۲۰۱۲ جایزه میراث فرهنگی دانشگاه استنفورد به او اهدا شد و در سال ۲۰۱۳ نیز دانشگاه هاروارد جایزه سینا را به بیضایی اهدا کرد.

 

بهرام بیضایی (متولد ۵ دی ۱۳۱۷ در تهران) کارگردان سینما و تئاتر و نمایش‌نامه نویس و فیلمنامه نویس و پژوهشگر ایرانی است.

بیضایی علاوه بر کارگردانی و نمایش‌نامه نویسی، در سینما عرصه‌های دیگری چون تدوین، ساخت عنوان بندی و تهیه کنندگی را هم تجربه کرده‌است. رگبار، چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، مسافران و سگ کشی از مهم‌ترین آثار وی هستند. مژده شمسایی چهره پرداز و بازیگر، همسر اوست. بیضایی از کارگردان های صاحب سبک و معتبر سینمای ایران بوده است.

برخی از نمایشنامه های او به انگلیسی و فرانسوی و آلمانی درآمده و در اروپا و امریکای شمالی چاپ شده است.

همسر مژده شمسایی همسر بهرام بیضایی همسر بازیگران بیوگرافی مژده شمسایی بیوگرافی بهرام بیضایی

بهرام بیضایی در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. خانواده‌اش اهل آران و بیدگل بوده‌اند. پدر وی تعزیه‌خوان بوده‌است و عمو و پدربزرگش دست‌اندرکار تعزیه و تنظیم متن برای تعزیه بوده‌اند.

در سال‌های آخر دبیرستان دو نمایشنامه با زبان تاریخی نوشت. او تحصیلات دانشگاهیش را در رشتهٔ ادبیات ناتمام گذاشت و در سال ۱۳۳۸ به استخدام ادارهٔ کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد. در سال ۱۳۴۱ به ادارهٔ هنرهای دراماتیک که بعدها به ادارهٔ برنامه‌های تئاتر تغییر نام داد منتقل شد.

در این سال پژوهش‌های نمایش در ایران را در مجلهٔ موسیقی چاپ کرد. در سال ۱۳۴۴ با منیراعظم رامین فر ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند به نام‌های نیلوفر متولد ۱۳۴۵، ارژنگ متولد ۱۳۴۶ (فوت شده در صد روزگی) و نگار متولد ۱۳۵۱ می‌باشد.

او یکی از پایه‌گذاران و اعضای اصلی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود که درسال ۱۳۵۷ از آن کانون کناره‌گیری کرد. در سال ۱۳۴۸ به عنوان استاد مدعو با دانشگاه تهران همکاری کرد. در سال ۱۳۵۲ از ادارهٔ برنامه‌های تئاتر به دانشگاه تهران به عنوان استادیار تمام وقت نمایش دانشکدهٔ هنرهای زیبا و مدیریت رشتهٔ هنرهای نمایشی انتقال یافت. در سال ۱۳۶۰ پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران اخراج شد.

در سال‌های ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ خانواده‌اش از ایران مهاجرت کردند. در سال ۱۳۶۵ پدرش استاد نعمت‌الله (ذکایی) بیضایی مرحوم شد.

همسر مژده شمسایی همسر بهرام بیضایی همسر بازیگران بیوگرافی مژده شمسایی بیوگرافی بهرام بیضایی

او در سال ۱۳۷۱ با مژده شمسایی (متولد ۱۳۴۷) ازدواج کرد. فرزند آخرش نیاسان در سال ۱۳۷۴ متولد شد.

در سال ۱۳۷۵ به دعوت پارلمان بین‌المللی نویسندگان در استراسبورگ اقامت نمود. در سال ۱۳۷۶ به ایران بازگشت و کار بر روی نمایش بانو آئویی نوشتهٔ میشیما یوکیو را پس از هجده سال دوری از صحنه آغاز کرد. مادرش نیره موافق در سال ۱۳۸۰ بدرود حیات گفت.[نیازمند منبع] وی هم‌اکنون در ایالات متحده اقامت دارد و در دانشگاه استنفورد مشغول تدریس و تحقیق است. در سال ۲۰۱۲ جایزه میراث فرهنگ دانشگاه استنفورد به او اهدا شد و در سال ۲۰۱۳ نیز دانشگاه هاروارد جایزه‌ی سینا را به بیضایی اهدا کرد. وی، چنان که خود گفته است، در سال‌های پس از انقلاب فرهنگی اجازه‌ی تدریس در دانشگاه‌های ایران را ندارد.

ممکن است شما دوست داشته باشید

نظرات شما ( 2 )
  1. سیمین می گوید

    زن سالاری هیچ جای دنیا نداریم. من اینو فهمیدم بعضی مردها که در مورد ظلم به زنها حساسیت نشون میدن فقط تا وقتی اینطوری هستند که زن بدبخت و بیچاره باشه انگار اصلا میخوان همیشه اینطور باشه و اینها هم نقش آدمهای روشنفکر و خیلی با انصاف رو بازی کنند اما اگه روزی همون زنها به جایی برابر با خود اینها یا حتی بالاتر برسند دیگه از این رو به اون رو میشن.
    منظور من نویسنده این مطلب بود نه آقای بیضایی.

  2. maryam می گوید

    جای امثال آقای بیضایی در ایران واقعا خالیست