تحلیل تکنیکال بورس و سهام! نقشه راه یا سرسره چاه؟!

0
این روزها در گروههای بورسی و شبکه های اجتماعی مانند تلگرام و سایت های مختلف بورس، پر شده است از نمودارهای تکنیکال، مملو از خط، کانال، انواع ابر، سطوح، موج و اندیکاتورهای جور وا جور! تکنیکالیست ها هم شبانه روز در حال بالا و پایین کردن کندل ها و خط ها و موج ها و اندیکاتورها هستند تا شاید از ورای این همه کف خوانی، آینده را پیشگویی کرده و جاده خوشبختی را پیدا کنند.

با این وصف، هم اکنون باید بیشتر ما در اتوبان خوشبختی در حال رانندگی بوده و از مناظر زیبا لذت ببریم. پس چرا هر روز اشک و آه مان به آسمان است و با این همه نقشه و راهنما، همواره از این چاله به آن چاه می افتیم؟!

به ساده ترین شکل ممکن دیدگاه خودم را بیان می کنم:

علم تکنیکال چگونه شکل گرفته است؟ مجموعه پیچیده ای از واقعیت ها، انتظارات، پیش بینی ها، محاسبات، روانشناسی و… موجب رفتارهایی در معامله گران بازار می شود که برآیند آن را می توان به شکل ترکیبی از خطوط، اندیکاتور و… رسم نموده و سپس تکرار (ناخودآگاه) رفتار مشابه را به آینده این معامله گران تعمیم داد.

فرض کنید، یک تیم کارشناسی، سهمی (شرکتی) را از جنبه های مختلف (بنیاد، برنامه های پیش رو، نحوه مدیریت، منابع انسانی و مالی، درآمد، هزینه و…) مورد بررسی قرار می دهند و در نهایت با جمع بندی تمام یافته ها، به این نتیجه می رسند که سهام این شرکت در قیمت A برای خرید مناسب است و می تواند در یک بازه زمانی مشخص به قیمت B رسیده و سود ناخالص B-A را نصیب خریدار نماید.

باز فرض کنید چند تیم کارشناسی دیگر، بدون آنکه با هم و یا با تیم کارشناسی بالا ارتباطی داشته باشند، از دیدگاههای مختلف و با داده ها و منابع اطلاعاتی و خبری متفاوت، به نتیجه ای مشابه رسیده و محدوده قیمتی A (کمی بالا یا پایین) را برای خرید همان سهم مناسب تشخیص دهند.

نتیجه کار بررسی این تیم های کارشناسی، دست آخر و بصورت «محرمانه» به معامله گران شرکت هایشان منتقل شده و سبب می شود آنها خرید های خود را به آرامی و مستمر در آن محدوده قیمتی انجام دهند. حال چون گروه های دیگری نیز این محدوده را برای خرید مناسب دیده اند، همزمان آنها هم خریدهایشان را در همان محدوده انجام می دهند و همین سبب می شود، بدلیل وجود تقاضا در سمت خریدار، قیمت از آن حدود پایین تر نرفته و یک خط «حمایت» در آن مرز قیمتی شکل بگیرد.

همین گروهها پس از خرید سهم، همواره داده ها و پارامترهای موثر بر سوددهی شرکت مورد نظر را بررسی می کنند و اگر تغییر محسوسی در داده ها مشاهده نشود، با نزدیک شدن به محدوده قیمتی B کم کم شروع به فروش سهم، برای شناسایی سود پیش بینی شده کرده و بدلیل وجود عرضه در سمت فروشنده، مانع بالا رفتن بیشتر قیمت شده و یک خط «مقاومت» را تشکیل می دهند.

البته همه چیز به همین سادگی که گفته شد نیست، ولی همین توضیحات برای رساندن منظور مورد نظر من کافی است.

حال مقایسه کنید در نزدیک ما چه اتفاقی می افتد. یک نفر، با یک نگاه، مثلا خط حمایت و مقاومت سهم را تشخیص می دهد، کریمانه آنرا با استفاده از تمامی ابزارهای موجود، در سطح جامعه بورسی نشر داده و به اطلاع همگان می رساند که همه بدانند! همین عمل ساده، یکی از مهمترین اصول علم تکنیکال را نقض می کند! افراد مختلف با منابع و دیدگاهها و داده های متفاوت به یک نتیجه واحد نرسیده اند. بلکه یک نفر با منابع و داده ها و نگرش خودش به این نتیجه رسیده و با نشر آن، می کوشد دیگران را نیز به همان نتیجه برساند!!

از طرف دیگر، بازار بورس، میدان نبردی تمام عیار برای تصاحب اموال است! اگر شما تمامی پلان عملیاتی خود را در کوی و برزن جار بزنید، انتظار چه نتیجه ای را دارید؟!

فرض کنید می خواهید قلعه ای را فتح کنید. بررسی کرده و می بینید دیوار شرقی قلعه مشرف به تپه ای است که سربازان شما می توانند از فراز تپه با ابزارهایی به روی دیوار پریده و وارد قلعه شوند. حال این نقشه خود را به اطلاع همه در کوی برزن برسانید و سپس همان را به اجرا بگذارید! اگر هنگام پایین پریدن از دیوار کذایی به درون قلعه، دیدید در پشت همان دیوار برایتان حفره های پر از قیر داغ تدارک دیده اند، باید تعجب کنید؟!!

وقتی فلان تحلیلگر اعلام می کند این سهم اگر ۱۰۵ تومان را رد کند، تا ۱۳۰ تومان بالا خواهد رفت و تعداد زیادی هم این را مبنای معامله خود قرار میدهند، گنده های بازار، برایشان سهم را تا ۱۰۷ تومان هم بالا می کشند. خریدارهای خوش خیال که «مقاومت» را فتح شده می بینند، زمانی رویای ۱۳۰ تومانی از سرشان می رود که در حال سوختن در قیر داغ و قیمت های ۷۰ تومانی و پایین تر هستند!

احساس نمی کنید، چند وقتی است که مقاومت ها و حمایت های سهام، چندان مقاومت و حمایت قابل اتکایی نبوده و بارها و بارها و به سادگی به بالا و یا پایین می شکنند؟ کافی است همه جا پر شود فلان سهم دیگر زیر ۱۰۰ تومان نمی آید. تا کنون چند بار به چشم خود خلاف این گونه پیش بینی ها را دیده اید؟

همین پیش بینی های آینده، آفت بازار ما شده است. یکی می گوید اگه شاخص فلان عدد رو بشکند، تا بهمان عدد افت خواهد کرد، ولی اگه فلان عدد را رد کند، بی وقفه تا بهمان عدد بالا خواهد رفت!! شاید شما هم شنیده باشید که می گفتند، اگر نمی خواهید ریسک کنید، بعد از توافق (لوزان) وارد شوید. شاید ۱۵ یا ۲۰ درصد بالاتر سهم را بخرید، ولی وقتی قرار است ۱۰۰ یا ۱۵۰ درصد سود کنید، این ۱۵ یا ۲۰ درصد بالاتر خریدن چه اهمیتی دارد؟!

اگر قرار باشد در بازار بورس اینطور برای همه پول پخش کنند (که البته در بازه ای از زمان همین کار را کردند، به قیمت یک سوم شدن ارزش پول)، آیا کسی دنبال کار دیگری می رود؟ البته یادمان باشد، عده ای از همین تلو تلو خوردن مستانه که نه! گیج گیج خوردن دیگران، با پشتوانه رانت و نقدینگی و غیره و غیره، خوب که چه عرض کنم، خیلی خوب پول پارو می کنند.

سخن آخر اینکه به هیچ روی قصد نداشته و ندارم ارزش کار بزرگانی که زحمت نمودارهای تکنیکال را می کشند و سخاوتمندانه آنرا به اشتراک می گذارند را کم کنم. علم تکنیکال، شاخه ای بلامنازع از علوم روانشناختی برای پیش بینی روندها در بازار سرمایه بوده و من یا هیچ کس دیگری نمی تواند آنرا زیر سوال ببرد. ولی آنچه می بینیم، این است که بسیاری از ابزارها در بازار بورس ما، دچار دگرگونی شده، کاربرد واقعی خود را از کف داده و تبدیل به دست آویزی برای ویژه خواری عده ای کم تعداد، ولی پر زور شده است. گروهی فرصت طلب که همواره در حال رصد کردن ما و انتظارات و پیش بینی هایمان هستند و با روانشناسی رفتارها و شاید با کمک گرفتن از همین نمودارهای خودمان، همواره سر راهمان چاله حفر می کنند.

شما عزیزی که این خطوط را می خوانید، می توانید از ابتدا تا انتها و از صدر تا ذیل با این نگرش مخالف بوده و آنرا نادرست بدانید. با احترام به عقیده شما، ممکن است چند وقت دیگر، من هم با شما هم رای شوم، ولی آنچه که در بازه زمانی کنونی می بینم، همان بود که عرض کردم

علیرضا عسکرپور

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ