گم‌ شدن مرموز دومین دختربچه در بندر انزلی

0

٣‌سال و ٧ ماهش بود که ناپدید شد؛ درست مثل مائده ٧‌ساله. یک‌سال پیش بود که ناپدید شدن دخترکی کوچک در شهر بندر انزلی بر سر زبان‌ها افتاد.

مدتی در کوچه‌های شهر، پشت هر اجتماع کوچک و بزرگ حرف و حدیث‌ها و شایعات بود که خبر را منتشر می‌کرد و در پس همه این حرف‌ها هیچ‌کس تصور نمی‌کرد این سناریو پایانی نداشته باشد. اما این ماجرا باز هم تکرار شد. ۴ خردادماه ٩٣ در خیابان شهید آلوچه‌چی و یک ‌سال و٢ ماه بعد در خیابان قاضیان، بن‌بست سلیمی نژاد؛ این بار اما در ‌سال ٩۴.

۴٢٠ روز از ناپدید شدن مائده کبرایی ٧ساله که پس از تعطیلی مدرسه‌اش به طرز مرموزی ناپدید شد، گذشت و حالا آگهی‌های کاغذی بر در و دیوار شهر بندر انزلی خبر از گمشده‌ای دیگر دارد.

تکرار سناریوی بچه‌دزدی

صبح روز ٢٠ مرداد ماه برای خانواده «دنیا علمی» روز خوبی نبود.دنیا دخترک ٣ ساله در غفلت مادرش از خانه به کوچه رفت و دیگر بازنگشت. هیچ اثری از او نبود؛ کوچه بن‌بست خانه‌شان راه به جایی نداشت که دنیا بتواند از آن بگذرد، آن سرکوچه هم کسی او را ندیده بود. عجیب به نظر می‌رسید! دخترک ٣ ساله؛ تنها؛ آن وقت ظهر؛ مگر می‌شود در شهر کوچکی مثل بندر انزلی مردم دختر بچه‌ای با این مشخصات را ببینند و بی‌تفاوت از کنارش بگذرند؟!

پدر دنیا وقتی دید کسی از دخترش خبری ندارد پلیس را در جریان گذاشت و تیمی از پلیس آگاهی برای بررسی ماجرا وارد عمل شدند و تجسس‌های میدانی خود را آغاز کردند.

تحقیقات شبانه‌روزی کارآگاهان برای یافتن سرنخی از سرنوشت دنیاکوچولو درحالی بی‌نتیجه ماند که خانواده نگران او عکس‌هایش را روی کاغذهای کوچک و بزرگ چاپ کردند و به هر دیوار و شیشه‌ای چسباندند تا شاید ردی از دخترشان پیدا شود.  «رحمان علمی» پدر دنیا که نگرانی در صدایش موج می‌زند درباره گم شدن دخترش به «شهروند» گفت: «وقتی این حادثه رخ داد من سر کار بودم. ساعت ٣٠: ١١ دقیقه صبح بود که دخترم مشغول بازی در حیاط بود. همسرم برای پختن غذا داخل ساختمان می‌رود و در همین زمان دنیا از خانه خارج می‌شود.

زمان زیادی طول نمی‌کشد که همسرم متوجه غیبت دنیا می‌شود. به حیاط و کوچه و خانه همسایه‌ها می‌رود و هرگز تصور نمی‌کرد که دخترمان به همین سادگی ناپدید شود. بعد از آن بود که با من تماس گرفت و مرا هم در جریان ناپدید شدن دخترمان قرار داد. تعجب کرده بودم و به جست‌وجوی دخترم رفتم ولی خبری از او نبود. هیچ‌کس او را ندیده بود و آن‌جا بود که تنم لرزید از این‌که سرنوشت دخترم مشابه دختری باشد که پارسال در شهرمان گم شد و تاکنون هم پیدا نشده است؛ به همین خاطر پلیس را در جریان گذاشتیم و با تهیه عکس‌هایی از دنیا، همه جای انزلی و حتی بیرون شهر نصب کردیم. ولی تلاش‌هایمان هنوز به نتیجه‌ای نرسیده و امیدمان به خداست البته پلیس شبانه‌روز در تلاش است تا ردی از دخترم پیدا کند. از تیم تحقیق و ماموران پلیس کمال تشکر و قدردانی را دارم.»

گفت‌وگو با خانواده مائده کبرایی

یک‌سال است که دخترش را ندیده؛ اما هنوز اسمش را که می‌شنود صدایش به لرزش می‌افتد.«مائده» اسمی بود که او و همسرش برای نوزادشان انتخاب کردند و هرگز نمی‌دانستند ٧‌سال بعد مائده‌شان؛ دختر یکی‌یکدانه‌شان در مسیری مبهم و رازآلود به سرنوشتی غم‌انگیز دچار می‌شود. با صبری که خدا به او و خانواده‌اش داده است حرف می‌زند و روزها را همچنان به امید پیدا شدن دخترش پشت‌سر می‌گذارد.

با همه این رنج و درد بی‌امان، اما درد دیگری دلش را آزرده است؛ مردم کوچه و خیابان دست از شایعات برنمی‌دارند. با این‌که سرنوشت دخترک در ‌هاله‌ای از ابهام قرار دارد برای قضاوت‌ها و شایعات پایانی نیست. کبرایی درباره ۴٢٠ شبانه‌روز زندگی در میان انتظار برای پیدا شدن ردی از دخترش به «شهروند» می‌گوید: «پرونده دخترم در دادسرا باز است، با این حال پلیس و اداره آگاهی هنوز به دنبال سرنخی برای پیداکردن دخترم هستند.

در این مدتی که بدون دخترم گذشت، شرایط ما خیلی سخت بود اما فقط به ائمه پناه بردیم. غم دوری و وحشت از آینده مرموز و نامعلوم دخترم در کنار شایعاتی که مردم کوچه و خیابان برای این ماجرا ساخته بودند، نمک روی زخمم می‌پاشد. من و همسرم همه حرف‌هایشان را نشنیده می‌گیریم و آنها را به خداوند واگذار می‌کنیم، خداوند به خوبی قضاوت خواهد کرد. من امید دارم که یک روز خداوند دخترم را دوباره به ما بر‌گرداند.»

حضور دارودسته وهابی‌ها برای ربودن کودکان، تا سارقان سازمان‌یافته و قاتل سریالی دختربچه‌ها، هجمه شایعاتی است که این روزها مسیر واقعی پرونده‌های این‌چنینی را در سطح جامعه به سمت باورهای غلط می‌کشاند.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ