صفتی شایع بین مردم که امام سجاد (ع) از آن بیزار است!

0
همچنین در قطعه سوم از دعای سی ام حضرت به صفتی اشاره می نمایند که امروز به شدت در بین مردم کشورمان در حال گسترش است و امام از خدا می خواهند از این صفت به دور باشند…

 صحیفه سجادیه کتاب ارزشمندی است که دعاهای امام سجاد (ع) را در بر دارد و به اخت القرآن و زبور آل محمد (ص) معروف است. امام سجاد (ع) در قالب دعا سیره و سبک زندگی را به شیعیان و همه مردم عالم می آموزد. در بین این ادعیه به مسائل اقتصادی نیز اشاره شده است. از جمله مطالب اقتصادی موجود در صحیفه می توان به دعا به هنگام درخواست حاجت ها؛ دعا به هنگامی که روزی بر امام تنگ می شد؛ دعا برای کمک گرفتن برای پرداخت دین؛ دعا برای طلب باران؛ رازق بودن خداوند؛ اسراف؛ فقر؛ دِین؛ قحطی؛ زکات و قیمت کالاها اشاره نمود.
از آنجا که اقتصاد، تعامل فعالیت روزانه انسان هاست، موضوع مناسبی برای اجرای اهداف تربیتی و آموزه های اخلاقی به شمار می رود. از دیدگاه صحیفه سجادیه، نظام اقتصادی مناسب، نظامی نیست که تنها درصدد رفع نیازهای بشر باشد و با فراهم شدن آنها، کار خود را تمام شده انگارد، بلکه رفع نیازها در جهت بندگی و عبادت خداست.
حضرت در دعاهای مختلف این کتاب به موضوع پرهیز از اسراف اشاره می نمایند که نشان می دهد چقدر این مساله حائز اهمیت است و متاسفانه در بین ما کمتر به آن توجه می شود.
در قطعه هفتم از دعای هشتم صحیفه سجادیه می خوانیم:
«(اللهم) و نعوذ بک من تناول الاسراف، و من فقدان الکفاف.»
«(بار خدایا) به تو پناه می آورم از اسراف کردن و نداشتن معاش به مقدار نیاز.»
                                                                                                                  ***
سه نکته:
* صفتی شایع در بین مردم که امام سجاد (ع) از آن بیزار است!

همچنین در قطعه سوم از دعای سی ام حضرت به صفتی اشاره می نمایند که امروز به شدت در بین مردم کشورمان در حال گسترش است و امام از خدا می خواهند از این صفت به دور باشند:
«… و به لطفت از ولخرجی بازم دار، و روزیم را از راه های حلال روان ساز، وخرج کردنم را در کارهای خیر قرار ده…»

** برادر این نان را می شود خورد!؟
محل استقرار بهداری و درمانگاه لشکر در سمت راست ورودی پادگان، نزدیک چادر فرماندهی بود. در چادر بودم که از بیرون چادر کسی مرا به اسم صدا کرد. بیرون که آمدم آقا مهدی را جلو چادر تدارکات بهداری دیدم. سر گونی را با یک دست گرفته بود و با دست دیگرش لای نان خورده ها را می گشت. تا آخر قضیه را خواندم. سلام کردم، جواب سلامم را داد و تکه نانی را از گونی بیرون آورد و به من نشان داد و گفت:
– برادر رحمان! این نان را می شود خورد؟!
– بله، آقا مهدی می شود.
دوباره دست در گونی کرد و تکه نان دیگری را از داخل گونی بیرون آورد.
– این را چطور؟ آیا این را هم می شود استفاده کرد؟
من سرم را پایین انداختم. چه جوابی می توانستم بدهم؟ آقا مهدی ادامه داد:
– الله بنده سی(۱)… پس چرا کفران نعمت می کنید؟ آیا هیچ می دانید که این نانها با چه مصیبتی از پشت جبهه به اینجا می رسد؟ هیچ می دانید که هزینه رسیدن هر نان از پشت جبهه به اینجا حداقل ده تومان است؟ چه جوابی دارید که به خدا بدهید؟
بدون آنکه چیز دیگری بگوید سرش را به زیر انداخت و از چادر تدارکات دور شد و مرا با وجدان بیدار شده ام تنها گذاشت. (کتاب «خداحافظ سردار»، صفحه ۲۵)
(۱) تکیه کلام شهید باکری به معنی «بنده خدا»

*** دوگانگی عجیب رفتاری در بین اغلب شیعیان!
مساله اسراف غیر از شرعی بودن یک موضوع عقلی نیز به شمار می رود. و تعجب اینجاست که ما با وجود حجت عقلی و شرعی و تاکید فراوان قرآن و روایات بسیار باز هم نسبت به اسراف در همه امور بی تفاوت هستیم! در ادارات به راحتی اقلام اداری اسراف می شود، در منازل آب را بدون دلیل یا به بهانه غلط پاکی و نجسی هدر می دهیم، در پوشاک و خوراک و غیره اسراف و ولخرجی بی داد می کند… و بعد ادعای شیعه بودن داریم! به راستی این دوگانگی چگونه قابل هضم است!؟

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ