مصاحبه با امین الله رشیدی +عکس همسرش
امینالله رشیدی در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۴ در روستای راوند کاشان از پدری کشاورز و مادری شاعرزاده (دختر ادیب بیضایی آرانی) و شاعرمنش متولد شد. او نوه ادیب بیضایی آرانی است و ادیب بیضایی آرانی برادر ذکایی بیضایی آرانی است و ذکایی پدر بهرام بیضایی. یعنی رشیدی نوهٔ عموی بهرام بیضایی است. در چهارماهگی او را به کاشان آوردند و تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در آن جا به پایان رساند. بلافاصله پس از پایان تحصیل در یکی از دفاتر اسناد رسمی کاشان مشغول به کار شد و در سال ۱۳۲۵ به تهران نقل مکان کرد. وی در سال ۱۳۴۴، بنا به مقتضیات شغلی از کار در رادیو استعفا داد.
رشیدی در سال ۱۳۳۶ خورشیدی، با دختری اهل کاشان ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند دختر و پسر (افسانه و صبا) است. فرزندان او نیز از ذوق موسیقایی بهرهای بهسزا دارند.
امین الله رشیدی درباره فعالیت های خود در عرصه موسیقی گفت: به دلیل شرایط نابسامانی که در حوزه تولید آثار موسیقایی وجود دارد دیگر دل و جرات اینکه بخواهم آلبومی را تولید کنم ندارم چرا که هم بودجه درستی در این فضا هزینه نمی شود و هم تهیه کنندگانی که در گود هستند تمایل چندانی برای همکاری با خوانندگان قدیمی ندارند.
وی ادامه داد: متاسفانه شرایط فعلی به ویژه در این چند ماهه به شکلی شده که به قول استاد فخرالدینی خلاقیت در آهنگسازی را کشتهاند و اوضاع به قدری بد است که آهنگسازان و خوانندگان پیشکسوت موسیقی را خانه نشین کردهاند. حتی تلویزیون هم در پخش آثار موسیقایی دیگر به این ماجرا توجهی نمی کند.
این خواننده پیشکسوت موسیقی ایرانی بیان کرد: بنده تصور می کنم که مدیریت فعلی رسانه ملی به طور کلی با موسیقی قهر است چرا که همان حمایت های معنوی کوچکی که در سال های قبل وجود داشت در دوره جدید وجود ندارد. به هر حال اوضاع به قدری قمر در عقرب است که دیگر حوصله انتقاد را هم از من گرفته و مجبورم در فضای شخصی خودم به فعالیت در موسیقی ادامه دهم موضوعی که اگر کسی به آن توجه می کرد من هم اکنون کارهایم را در فضای مجازی منتشر می کردم.
رشیدی در بخش پایانی صحبت های خود بیان کرد: امیدوارم شاهد روزی باشم که بتوانم شرایط حضور در یک ارکستر موسیقی را داشته باشم تا با همراهی نوازندگان ارکستر آثار قابل توجهی را به مخاطبان ارائه دهیم.
دانلود مجموعه آثار منتخب استاد امین الله رشیدی
رشیدی که از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۴۴ در رادیو به آهنگسازی و خوانندگی مشغول بوده، بیش از ۱۲۰ اثر اجرا شده دارد. او بعد از آن هم ۴۰ اثر را تصنیف کرده که هنوز از روی کاغذ نت به ترنم در نیامده است.
این آهنگساز و خواننده از سال ۱۳۷۸ تا امروز، تعدادی از کارهایش را در قالب هفت آلبوم با نامهای «عطر گیسو»، «بخت گمشده»، «چشم شب»، «من عشقم»، «افسونگر»، «دلم تنگ است» و «شیرینتر از شیرین» باز نشر کرده که مورد استقبال مخاطبان هم قرار گرفته است.
گفتوگوی ما با امین الله رشیدی در روز تولدش و با حضور همسرش انجام شد.
زندگی حرفهای شما با رادیو گره خورده است و از زمستان ۱۳۲۷ که نخستین بار در رادیو برنامه اجرا کردید، تا حدود ۲۰ سال بعد با آن همکاری داشتید. اما پیش از آنکه به این دوره بپردازیم، میخواهم بدانم به عنوان شنونده و مخاطب، از کی با رادیو مانوس شدید؟
همان طور که میدانید، روز تولد من و رادیو، هر دو چهارم اردیبهشت است. من سال ۱۳۰۴ به دنیا آمدم و رادیو اردیبهشت ۱۳۱۹ پا به عرصه گذاشت. یعنی وقتی رادیو تهران کارش را شروع کرد، من ۱۵ ساله بودم و مثل دیگر نوجوانان خیلی زود جذب آن شدم.
آن زمان در کاشان زندگی میکردید؟
بله. یادم میآید اول از همه دو نفر در کاشان رادیو خریدند که یکیشان محمد دبیر الصنایع، استاد نقاشی من بود که شبها میرفتم پشت در خانهاش برنامههای رادیو را گوش میکردم.
مدتی بعد، شهرداری کاشان که در خیابان پهلوی سابق (۲۲ بهمن فعلی) قرار داشت، یک رادیو در سالن ساختمان خود نصب کرد و تو خیابان بلند گو کار گذاشت تا مردم از آن استفاده کنند. من هم مثل خیلیهای دیگر ساعت شش که میشد، میرفتم جلوی شهرداری مینشستم و به برنامههایش گوش میکردم. یادم میآید چون خیابان خاکی بود، ماموران شهرداری جلوی ساختمان را آب پاشی میکردند تا گرد و خاک نشود.
چه سالی بود؟
بعد از شهریور ۱۳۲۰ و دوران اشغال ایران از سوی متفقین بود. برنامههای رادیو از ساعت شش تا ۹ شب از بلندگوی شهرداری پخش میشد که بیشتر هم موسیقی بود.
اولین رادیو را کی خریدید؟
سال ۱۳۲۹ بود که….
ببخشید حرفتان را قطع میکنم، اما شما از سال ۱۳۲۷ در رادیو که میخواندید.
خب آن دو سال رادیو نداشتم. آن وقت یکی از بستگان ما در خیابان نواب جنوبی، کوچه سالار اعظم یک رادیو داشت که همه فامیل را دعوت میکرد تا رادیو گوش کنیم. حیاط را آب پاشی میکردند، چای میگذاشتند و همه دور هم جمع میشدیم. آن زمان رادیو تهران تنها رسانه همگانی بود.
پس اولین رادیو را سال ۱۳۲۹ خریدید.
بله، البته آن زمان بهش دستگاه گیرنده میگفتند. یک رادیو برق و باتری بود، چرا که خیلی جاهای تهران برق نداشت. جالب است بدانید آن زمان هر کسی میخواست یک گیرنده رادیو داشته باشد، باید مجوز شهربانی میداشت.
واقعاً؟
برای شما باورش سخت است، اما روال این بود که اول باید میرفتیم شهربانی تا پروانه داشتن رادیو به نام ما صادر میشد. بعد میرفتیم خیابان پشت شهرداری تهران و با نشان دادن آن مجوز، یک دستگاه گیرنده میخریدیم. اگر هم میخواستیم آن رادیو را ببریم به شهرستان یا بفروشیم، باید از شهربانی اجازه میگرفتیم.
تا چند سال این جوری بود؟
دو سه سال بعد چون رادیو فراگیر شد، دیگر این قانون را لغو کردند.
چگونه به عنوان خواننده و آهنگساز جذب رادیو شدید؟
وقتی از کاشان به تهران آمدم، در روزنامه اطلاعات دیدم که هنرستان موسیقی هنرجوی رایگان در شب میپذیرد. من تازه آمدم بودم تهران که در آن کلاسها که در ساختمان قدیمی تالار رودکی برگزار میشد، ثبت نام کردم.
در سالهای ۱۳۲۶ تا ۱۳۲۸ خورشیدی نزد استادان موسی خان معروفی و دکتر مهدی فروغ به فراگیری نواختن ساز، نت و آواز پرداختم. البته قبل از آن در کاشان تار نوازی را فرا گرفته و با دستگاههای موسیقی ایرانی آشنا شده بودم.
خلاصه کنم، بعد از دو سال شاگردی موسی خان معروفی، او یک تست آواز از من گرفت و کارم را پسندید. نخستین تصنیفی که خواندم، «رنج جدایی» نام داشت که شعرش از دکتر محمد علی مشایخ و آهنگش از موسی خان معروفی بود. مهدی فروغ هم مرا به خادم میثاق که سرپرستی یک ارکستر را در رادیو داشت معرفی کرد و کارم به صورت حرفهای شروع شد.
امین الله رشیدی و همسرش
ایستگاه رادیو آن زمان در جاده قدیم شمرون (نزدیک پل سید خندان امروز) قرار داشت که هنوز ساختمان قدیمیاش در محوطه وزارت ارتباطات فعلی (پست و مخابرات) سرپا مانده است؟
بله. آن زمان به ایستگاه رادیو میگفتند بیسیم پهلوی. یادم میآید که زمستان ۱۳۲۷ به عنوان خواننده به رادیو تهران راه یافتم و تصنیف «رنج جدایی» را به عنوان نخستین کارخواندم. تا سال ۱۳۳۴ با ارکستر خادم میثاق همکاری کردم و بعدش با دیگران کارم را ادامه دادم.
اگر ایراد ندارد میتوانید بگویید آن سالها اول چقدر دستمزد میگرفتید؟
برای هر جلسه که شامل دو آواز و یک تصنیف بود، ۱۴ تومان به من میدادند.
در کتاب خاطرات خود (عطر گیسو) آوردهاید چون تا سالها امکان ضبط وجود نداشته، کارها زنده اجرا میشده و خودتان شنونده تصنیفهایی که میخواندهاید، نبودهاید. در این باره توضیح میدهید؟
تا سال ۱۳۳۴ امکان ضبط نبود و برای همین من خودم هیچ کدام از آن کارها را نشنیدم. البته استقبال مردم و تشویقهایشان نشان میداد که از صدایم خوششان میآید.
با این حال تعدادی از این آهنگها را سال ۱۳۳۲ در استودیو شهرزاد در خیابان نادری با ارکستر همایون خرم اصلاح و روی صفحه ضبط کردیم که چند تایشان را در آلبومهای سالهای اخیرم آوردهام.
همکاریتان با رادیو تا چه سالی ادامه داشت؟
تا پایان سال ۱۳۴۴ بطور مداوم و مستمر ادامه داشت و بعدش سه سال هم به طور پراکنده و پاره وقت بود.
در آن ۲۰ سال چند آهنگ ساختید؟
در ظرف این مدت بیش از ۱۲۰ آهنگ ساخته و با همکاری نوازندگان هنرمندی از جمله حبیب الله بدیعی، پرویز یاحقی، همایون خرم، عباس شاپوری، انوشیروان روحانی، رضا یاوری و… اجرا نمودم.
چند تای این آهنگها امروز به صورت ضبط شده موجود است؟
حدود نصف آنها.
که خیلیهاشان در هفت آلبومی که سالهای اخیر منشتر کردهاید، گنجانده شدهاند.
بله.
به عنوان خواننده آهنگهای کدام موسیقی دانان دیگر را اجرا کردهاید؟
آهنگهایی از موسی معروفی، حسین یاحقی، علی تجویدی، همایون خرم، شاپور نیاکان، عباس زندی و چند هنرمند دیگر را خواندهام.
با کدام ترانه سرایان همکاری داشتهاید؟
با شاعران و ترانه سرایان مشهوری مثل ابوالقاسم حالت، رهی معیری، فریدون مشیری، مهرداد اوستا، تورج نگهبان، بیژن ترقی، دکتر مهدی حمیدی شیرازی، عبداله الفت، پرویز وکیلی و… کار کردهام.
و آخرش هم به دلیل شغلی مجبور به کناره گیری از رادیو شدید؟
سر دفتر بودم و آن شغل باعث شد استعفا دهم. با این حال کناره گیری از رادیو باعث نشد از کار هنری فاصله بگیرم. سالهای بعد به آهنگسازی ادامه دادم که حاصلش دهها اثر نوشته شده است.
هیچ وقت هوس نکردید به رادیو بازگردید؟
چرا. سال ۱۳۵۸ که از شغل سر دفتری بازنشسته شدم، خواستم دوباره همکاری کنم که به دلیل انقلاب شرایط یک جور دیگر بود و نشد. این وضعیت ادامه داشت تا سال ۷۸ که توانستم آلبوم «عطر گیسو» را منتشر کنم و غوغایی شد و خیلیها پرسیدند این صدا را کجا حبس کرده بودی؟
بعد از انتشار آن آلبوم به تلویزیون آمدید و در این سالها بارها در برنامههای مختلف حاضر شدهاید.
خیلی هم راحت نبود، چرا که وقتی اولین بار تلویزیون مرا نشان داد، یک نفر تو شورای شعر و موسیقی صدا و سیما گفته بود چرا فلانی را که قیافهاش طاغوتی است، نشان میدهید. این مخالفتها تا مدتی ادامه داشت.
اشاره به دهها آهنگ نوشته شده کردید که گویا اجرا نشدهاند. سرنوشت آنها به کجا رسید؟
سالهاست که نتهای این ۴۰ آهنگ که روی سروده شاعران نوپردازی چون اخوان ثالث، نادر نادرپور، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، شفیعی کدکنی و… ساخته شدهاند، در حال خاک خوردن است. اگر ارکستری بزرگ این کارها را بنوازد و خوانندهای بخواند، بار دیگر موسیقی درخشان دو دهه ۳۰ و ۴۰ ایران جانی تازه مییابد و به گوش مردم خواهد رسید.
این آهنگها را کی ساختید؟
۴۰ تا ۴۵ سال پیش.
آن زمان آهنگسازی روی شعر معاصر هنوز جا نیفتاده بود و اجرای این کارها چقدر میتوانست جریانساز شود؟
حالا هم میشود، به شرطی که ارکستری بزرگ و مناسبی در اختیار من قرار دهند. کار بزرگی است که پشتیبان مالی میخواهد.
به جایی مراجعه کردهاید تا از شما حمایت کنند؟
هم ارشاد و هم صدا و سیما رفتهام که پاسخ مناسبی دریافت نکردهام.
آهنگهای شما باید با ارکسترهای بزرگ نواخته شوند که هزینه زیادی بر میدارد؟
مگر ۵۰ سال پیش هزینه نداشت. برای چند دهه رادیو پشتیبان گروهها و هنرمندان موسیقی بود و کارهای فاخر هم مورد استقبال مردم قرار میگرفتند، حالا چرا این طور نباشد؟
البته یک مشکل دیگر هم این است که همکاران ما تنگ نظری دارند و اگر مسوولی بخواهد راه را برای اجرای کارهایم باز کند، آنها مانع میشوند.
در میان شاعران نوپرداز که روی سرودههایشان آهنگ ساختهاید، جای هم شهری شما، سهراب سپهری خالیست. چرا؟
آهنگ گذاشتن روی شعرهای سهراب خیلی سخت است.
همان دهه چهل تعدادی از شعرهای معاصر را به آهنگ کشیده و اجرا کردهاید که تعجب آور است، از جمله «زمستان» اخوان ثالث. آیا از نظر سانسور دچار مشکل نشدید؟
با اینکه شعر سیاسی بود، خیلی اذیت نشدیم. شورای شعر آن زمان رادیو تنها از نظر ادبی چند ایراد کوچک به کار گرفت که با اجازه اخوان ثالث آن را تغییر دادیم. سال ۴۶ آهنگش را ساختم و دو سال بعد اجرا شد.
کدام قسمت را ایراد گرفتند؟
در «مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین»، ترکیب «پیرهن چرکین» را ادبی ندانستند و خواستار تغییرش شدند که انجام دادیم. بعدها از شفیعی کدکنی شنیدم که اخوان و خانمش گفتهاند این بهترین آهنگی است که روی شعر زمستان ساخته شده و گویا خیلی از کار راضی بودهاند.
باید بگویم «چاوشی» اخوان ثالث را هم خودم با ویلن همایون خرم اجرا کردم.
نظرتان در باره موسیقی ردیف دستگاهی چیست؟ این را میپرسم چون کار شما و هم نسلانتان خیلی به ردیفهای موسیقی ایرانی وفادار نبود.
کلاسهای موسی خان معروفی که من دورهاش را گذراندم، به هیچ وجه به روش سنتی نبود. من دستگاههای ایرانی را از روی صفحات ضبط شده کارهای رضا قلی میرزا ضلی، تاج اصفهانی، بدیعزاده و بعدش بنان یاد گرفتم.
اما دیدگاهتان در باره آثار وفادار به ردیفهای موسیقی ایرانی را نگفتید.
نظرم این است اگر بخواهیم ردیفهای قدیمی را بخوانیم، فقط دست به تکرار زدهایم و چیز تازهای را پدید نیاوردهایم. سال ۱۳۴۴ ، ردیفهای موسیقی ایرانی را موسی خان معروفی به نت درآورد، ضبط کرد و به موزه سپرد. آن کار معنیاش این بود که ردیفها، یک میراث موسیقایی هستند که باید برای الهام گرفتن حفظ گردند و نه اینکه تکرار شوند.
با این حال معتقدم کار بیریشه ماندگار نمیشود و باید از سنتها الهام گرفت؛ مثل شاعران نوپرداز ایران که بر ادبیات کهن هم تسلط داشتند.
پس نظرتان در باره بهره گیری از موسیقی محلی هم نباید مثبت باشد.
حرف من به این معنی نیست که موسیقی صرفاً ردیف دستگاهی یا محلی به درد نخور است. منظورم این است که دوره این جور کارها گذاشته و طبع مردم آهنگهای تازه میخواهد. اما میتوان از آن میراث بهره و الهام گرفت و کار نو پدید آورد.
واضحتر میگویید؟
ما قرن بیست و یکمی هستیم و این موسیقی محلی متعلق به دوران گذشته است و ارزش محدودی دارد. آهنگهای محلی در دنیای امروز مقابل کارهای جدید رنگ و بویی ندارند و کسی را جذب نمیکنند.
و نظرتان در باره وضعیت آهنگسازی در موسیقی امروز ایران چیست؟
تا حد زیادی تعطیل شده است. خیلیها دیوانهای شاعران را باز مینمایند و به جای آهنگسازی، ضربی خوانی میکنند. برای همین است که فرهاد فخرالدینی به درستی میگوید خلاقیت در موسیقی ایران مرده است.
زمان ما آهنگسازان ابتدا ملودی را میساختند و شاعران رویش ترانه میگذاشتند. یک اثر موسیقایی این طوری شکل میگرفت، اما امروز چون خلاقیتی به خرج داده نمیشود، آهنگسازان ما بر سر سفره گشاده موسیقی محلی یا سنتی مینشینند، کارهای قدیمی را تنظیم دوباره، هارمونیزه و چند صدایی میسازند و نوا و آوایی تکراری را کوک میکنند. این کار باعث میشود خاصیت اثر اصلی هم خدشه دار گردد.
و در این میان کارها و آهنگهای دهه ۳۰ و ۴۰ خود و همکارانتان در رادیو را چگونه توصیف میکنید؟
شیوه کار ما نوآورانه بود و در مرز سنت و سبک مدرن قرار میگرفت. از طرف دیگر با اینکه آثارمان فاخر بود، از سوی مردم هم استقبال میشد.
شما از جمله موسیقی دانانی هستید که دستی هم در نگارش دارید. با انتشار دو کتاب «از کاشان تا کاناری» و «عطر گیسو» خاطرات خود را بازگو کردهاید که دومی یک جورهایی بخشی از تاریخ موسیقی معاصر ایران را هم در بر میگیرد. با این حال چند سالی میشود که انتشار کتاب سومتان با نام «ایران در رهگذر زمان تا مرزهای بیسرانجامی» به بن بست خورده است. در این باره توضیح دهید.
شش سال است که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در انتظار مجوز انتشار مانده و از بس مرا اذیت کردهاند، دیگر دوست ندارم در دولت فعلی منتشر شود.
چه میگویند؟
۸۸ ایراد به آن گرفتهاند که بسیاری از آنها تعجب آور است. برای مثال میخواهند دو قصیده از ناصر خسرو و سیف فرغانی را حذف کنم.
کدام قصیدهها؟
یک قصیده از ناصر خسرو که در باره حج است و با این بیت شروع میشود: «حاجیان آمدند با تعظیم / چاکر از رحمت خدای رحیم» که در باره حاجیانی است که تنها به ظاهر این فریضه الهی میپردازند.
یک قصیده هم از سیف فرغانی که در زمان حمله مغول سروده شده و سه بیت آن عبارت است:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد / هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوِم محنت از پی آن تا کند خراب / بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایّام ناگهان / بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
جالب اینجاست که این اشعار بارها چاپ و منتشر شدهاند و حالا در کتاب من باید حذف شوند.
اما گویا به بعضی از عکسها و اسناد ارائه شده هم ایراد گرفتهاند.
بله. مثلاً یک عکس از استاد ابوالحسن خان صبا با دخترش است که از آن هم ایراد گرفتهاند. با اطمینان میتوانم بگویم تمام اشکالاتی که وارد کردهاند، از این جنس هستند.
در نامهای که به وزیر سابق ارشاد، آقای صفار هرندی دادم، نوشتم که ایرادهایی که کارمندان ایشان گرفتهاند بیشتر بنی اسرائیلی است.
جواب آن نامه چه شد؟
هیچی، وزیر ارجاع داد به همان قسمتی که کتاب من را رد کرده بود و اتفاقی نیفتاد.
وارد مذاکره نشدید؟
چند بار رفتم با آقایان صحبت کردم، آخرش خیلی راحت گفتند ما از این نوع کتابها نمیخواهیم چاپ کنیم. من هم توضیح دادم این کتاب ادامه «عطر گیسو» است که سال ۸۱ زمان رییس جمهوری خاتمی چاپ شده و مشکل و واکنش منفی هم ایجاد نکرده است. این را که گفتم، خیلی راحت گفتند اگر ما بودیم اجازه انتشار آن را هم نمیدادیم. وقتی از چاپ آن کتاب ۱۱ سال میگذرد و همه واکنشها مثبت و تشویق آمیز بوده است، واقعاً چرا باید این جور برخورد کنند. به خدا ما هم میدانیم خط قرمزها کجا هستند، مشکل ما برخورد سلیقهای مسوولان است که هیچ پایه و اساسی ندارد. میترسم بمیرم و انتشار این کتاب را نبینم.
انشاءالله سالهای سال زنده هستید و کتابتان هم به زودی منتشر میشود.
مرگ که تعارف ندارد. من میخواستم این کتاب را به همکارانم هدیه بدهم که امروز بین ما نیستند. پرویز یاحقی، علی تجویدی، همایون خرم، بیژن ترقی، پرویز مشکاتیان، جلال ذوالفنون، جهانگیر ملک، پرویز یاحقی، علی تجویدی، نوذر پرنگ، عباس شاپوری و… همه در همین شش سال از دنیا رفتند.