قتل فجیع دختر جوان در تهران + گفتگو با قاتل سنگدل
کشف جسد تکه تکه شده دختری با نام سهیلا در خیابان یوسف آباد تهران تیتر صفحه حوادث روزنامههای کشور را رقم زد!
با حضور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران در محل کشف جسد مشخص شد جسد قطعه قطعه شده حاوی ۲ دست و ۲ پای یک انسان است که توسط کارگران شهرداری کشف شد؛ با بررسیهای بیشتر مشخص شد این جسد متعلق به دختر جوانی است که در مکان دیگری به قتل رسیده و قطعات بدنش در یوسف آباد رها شده است.
در ادامه مراحل تحقیق، کارآگاهان پلیس به مرد ۴۴ سالهای که با این دختر پیش از قتل رابطه داشته، مظنون شدند.
سخنگوی پلیس تهران گزارش داد صبح دیروز منتظر ورود “مجید” به عنوان قاتل دختر قطعه قطعه شده به شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران بودیم، شعبهای که قاضی ایلخانی بازپرس آن است و این پرونده نیز در کشیک قتل وی اتفاق افتاده است، عقربههای ساعت از ۱۰ صبح گذشته بود که در آسانسور باز شد و صدای برخورد “پابند” به موزاییکهای سرد و خشن ساختمان، فضا را در سکوتی مبهم فرو بُرد؛ کسی که در حال ورود به شعبه قاضی ایلخانی بود، مجید بود که پس از ۱۸ سال رابطه دوستی با سهیلا، به طرز فجیعی او را به قتل رسانده و دست و پاهایش را بریده و اندامهای داخلی بدنش را در آورده بود! گفتگوی بازرس پلیس جنایی با این مرد را در این پست خبری میخوانید:
ـ چند سال داری؟
ـ ۴۴ سال.
ـ چقدر سواد داری؟
ـ دیپلم دارم، دانشگاه هم رفتم اما چون قصد داشتم به خارج از کشور بروم، ادامه تحصیل ندادم.
ـ شغلت چیه؟
ـ نمایشگاه ماشین دارم.
ـ درآمدت چطوره؟
ـ وضع مالی نسبتاً خوبی دارم.
ـ چگونه با دختر قربانی قتل آشنا شدی؟
ـ ۱۸ سال پیش زمانیکه مسافرکش بودم، سهیلا را در خیابان ولیعصر به عنوان مسافر سوار کردم و از آنجا بود که ارتباط ما شکل گرفت؛ در ۲-۳ سال اول ارتباطم با سهیلا خانواده وی را نمیشناختم اما کم کم رفت و آمدم با خانواده او هم شکل گرفت البته در طول این ۱۸ سال، دوستیم با سهیلا پیوسته نبود و بعضی اوقات دیر به دیر او را میدیدم.
ـ در مدت این ۱۸ سال چرا با سهیلا ازدواج نکردی؟
ـ به خاطر مسائل مختلفی آمادگی ازدواج با سهیلا را نداشتم البته هم من سهیلا را دوست داشتم و وی نیز به من علاقمند بود.
ـ رابطهات با خانواده سهیلا چگونه بود؟
ـ به تکتک اعضای خانواده سهیلا علاقه داشتم حتی چند سال پیش من راننده ماشین عروس یکی از آشنایان آنها شدم.
ـ سابقه کیفری داری؟
ـ نه، حتی ۱۳ سال است که یک سابقه تخلف در رانندگی هم ندارم.
ـ چرا سهیلا را به قتل رساندی؟
ـ صبح روز قتل با وی قرار ملاقات گذاشتم و پس از خوردن صبحانه برای خرید قرار شد به بیرون برویم، زمانی که سوار ماشین شدیم، با سهیلا درباره مسائل مختلفی در حال صحبت بودم، در یک لحظه نمیدانم چه اتفاقی افتاد که سهیلا به مادرم فحاشی کرد، من نیز خودرو را کنار خیابان پارک کردم و چون بسیار عصبانی بودم، یک دستم را به روی بینی و دهن سهیلا گذاشتم و با دست دیگر گلویش را فشار دادم، کمتر از یک دقیقه وی را خفه کردم؛ زمانی به خودم آمدم که متوجه شدم صورت سهیلا کبود شده است.
ـ چرا بعد از خفه کردن مقتول، او را به بیمارستان نرساندی؟
ـ چون ترسیده بودم و صورت سهیلا کبود شده بود، به همین خاطر نمیدانستم چه کاری باید انجام دهم.
ـ چرا جسدش را قطعه قطعه کردی؟
ـ مجید بالاخره بغض گلویش میترکد و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر شده، میگوید: در آن لحظات، خودم نبودم و دچار جنون شده بودم یعنی از ابتدای قتل سهیلا تا بعد از مثله کردنش متوجه نبودم چه میکنم.
ـ بعد از کشف دست و پای مقتول، بقیه جسدش کشف نشده، مابقی جسد سهیلا را کجا گذاشتی؟
ـ هر دو نایلون که حاوی اجساد بود را داخل سطل آشغالی در خیابان یوسفآباد انداختم.
ـ چطور دستگیر شدی؟
ـ چون خانواده مقتول اعلام مفقودی کرده بودند، چندین بار همراه آنها به اداره آگاهی رفتم اما چون مأموران به من مضنون شده بودند، من مجبور به اعتراف شدم.
ـ بعد از دستگیر شدن، خانواده سهیلا را دیدهای؟
ـ نه اما اول از خدا، بعد از خانواده سهیلا و از پدرم و مادرم میخواهم که مرا ببخشند.
ـ بعد از قتل سهیلا چه احساسی داری؟
ـ دلم برایش تنگ شده و هر شب در خواب، خاطراتم با او را مرور میکنم!