مرد تهرانی: آقای قاضی!زنم را نمی خواهم؛برایش خانه می خرم،پول جهیزیه دخترانم راهم نقد می دهم؛خلاصم…
دو دختر جوان روبهروی قاضی شعبه ۲۶۸ ایستاده بودند و زن و مردی میانسال که مشخص بود پدر و مادرشان هستند با فاصله نشسته بودند. دخترها یکی ۲۰ و دیگری ۲۲ ساله بودند، محجبه و دانشجو. صدای آنها بود که در اتاق میپیچید، هر دو بغضشان ترکیده و اشک…