داستان کوتاه عشق چیست ؟

0

دیروز به همراه دوستانم رفته بودیم بیرون تا هوا بخوریم و کمی از حال و هوای درس و مشق بیرون بیاییم.

یکی از دوستانم بسیار شوخ طب بود و هر موضوعی را به شوخی میگرفت حتی موضوع های خیلی غمگین را نیز همینطور.

همانطور که در پارک قدم می زدیم و صحبت میکردیم، پیرمردی از کنار ما می گذشت که دوستم رو به پیرمرد کرد وگفت: « هی پیرمرد!!!» و پیرمرد هم رو به دوستم کرد.

دوستم گفت یک سوالی میپرسم اگه جوابشو دادی مردی.

عشق چند حرفیه؟ پیرمرد گفت:«چهارحرفی»

همه خندیدند ولی به پیرمرد نگاه کردم که زیر لب میگفت(جانم فدای حسین) که همه ساکت ماندند و دوست من نیز شرمگین….

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ