زندگینامه رسول تقی گنجی ؛ مرد ۲ میلیارد دلاری بورس ایران
پس از خروج رسول تقی گنجی مرد ویژه بورس از ایران که عملکردش همواره مورد توجه و انتقاد فعالان بازار سرمایه بود، اکنون خانواده او – پسرش امیر محمد- که سالها مدیریت شرکت مهرام را بر عهده داشت از این شرکت می رود تا خروج این خانواده بسیار ثروتمند از بورس رنگ واقعی تر به خود بگیرد.
در پی تحولات اخیر در شرکت مهرام، محمدرضا و امیرمحمد تقی گنجی از ترکیب هیئت مدیره و مدیرعاملی این شرکت بورسی رفتند و جای خود را به دو نفر دیگر دادند.
در پی تصمیمات (دوم دی ۱۳۹۱) هیئت مدیره شرکت بورسی مهرام، دو عضو هئیت مدیره و مدیرعامل آن تغییر کردند و طی آن غلامحسین احمدی و نصرت اله منزوی از طرف دو شرکت دنیای علم پویا و سرمایه گذاری کامیار جانشین امیر محمد تقی گنجی و محمدرضا تقی گنجی در هئیت مدیره شدند . با این تغییر، منزوی به عنوان مدیرعامل جدید مهرام و به جای امیر محمد تقی گنجی معرفی شد.
براساس این گزارش، شرکت مهرام در اسفند ۱۳۴۹ توسط شاهرخ ظهیری بصورت شرکت سهامی خاص تاسیس و یک سال بعد راه اندازی و از سال ۷۵ وارد بورس اوراق بهادار شد،اما در پی تحولاتی ،ظهیری در سال ۷۵ اقدام به فروش مهرام به رسول تقی گنجی (پدر امیرمحمد تقی گنجی) کرد که با حرف و حدیث ها و حاشیه هایی همراه بود.در ادامه هم به دلیل تخلف های رسول تقی گنجی در سرمایه گذاری ملت، با شکایت سازمان بورس وی به تحمل چهار ماه حبس تعزیری محکوم ولی وی از کشور متواری شد.
گنجی درحال حاضر در ایران نیست و برخلاف آنچه گفته میشود که او بیمار است و به بدبختی افتاده، به شکل بیسابقهای در «بورلی هیلز» زندگی میکند. دولت بخش عمدهای از داراییهایش را ضبط کرده است. بطور مثال چیزی حدود ۱۵ میلیون دلار از داراییهای گنجی که به صورت وثیقه در گروی بانک توسعه اسلامی بود، با حکم محاکم قضایی ضبط شده و در اختیار این بانک بینالمللی قرار گرفته است حتی گفته میشود زمانی که در ایران بوده، با حکم قاضی، او را روی تخت بیمارستان مجبور به پرداخت حقوق کارگران یکی از شرکتهای زیرمجموعهاش کردهاند.
اما رسول تقی گنجی کیست؟
نام اصلی اش «رسول تقی گنجی » است. آن گونه که خود مدعی است در تهران و در خانواده یی «با نام و نشان» به دنیا آمده است. در ۱۷ سالگی موفق می شود مدرک دیپلم بگیرد و اندکی پس از آن، وارد دانشگاه می شود. ۱۷ سال بیشتر ندارد که وارد «دانشگاه پلی تکنیک» می شود و در رشته مهندسی شیمی با گرایش پتروشیمی تحصیل می کند. در ۲۱ سالگی موفق می شود درسش را تمام کند. بعد از درس و با توجه به اینکه معافیت اعزام به سربازی دارد، به صف مهندسان پتروشیمی کشور می پیوندد و کارش را در قسمت تجهیز نیروی انسانی سازمان پتروشیمی در شیراز آغاز می کند. یک سال و نیم در شیراز می ماند و پس از آن به نقاط جنوبی کشور منتقل می شود.
این بار «پتروشیمی ایران- ژاپن» میزبان جوانی است که رویاهای زیادی در سر دارد. در همین شرکت است که بنای اولیه الگوی مدیریتی رسول گنجی «در مکتب ژاپنی» شکل می گیرد. آقای «نی شی یو» که مدیر او در شرکت ایران- ژاپن است، در طول سه سالی که رسول تقی گنجی در جنوب کشور است چیزهای زیادی به او یاد می دهد. گنجی در مورد استادش گفته است: «آقای « نی شی یو» که بیشتر از ۶۰ سال سن داشت، خیلی به من علاقه پیدا کرده بود. نگران من بود و همه چیز را به من منتقل می کرد. روزی که خواستم از او جدا شوم، به من چیزی گفت که باعث شد من بیشتر خودم را بشناسم. او گفت من تو را کشف کرده ام. بنابراین اخبار رشد و ترقی ات را به من برسان. گنجی آن گونه که خود گفته است بعد از مدتی مجدداً به تهران برمی گردد و در رشته مهندسی صنایع در «دانشگاه صنعتی شریف» به ادامه تحصیل می پردازد. در همین روزها مدتی به امریکا سفر می کند و باز آن گونه که خودش گفته است در «هاروارد» موفق می شود مدرک فوق لیسانس مدیریت استراتژیک بگیرد و در ادامه تحصیل موفق می شود در «دانشگاه پنسیلوانیا» مدرک دکترای پلیمر بگیرد.
آغاز تجارت
کار اقتصادی خیلی از میلیاردرها با یک جرقه یا یک اتفاق کوچک آغاز شده است. بعضی ها با پیدا کردن یک سکه یا فروش ارث خانوادگی و بعضی ها با خوش شانسی در ازدواج اما رسول گنجی می گوید: «هیچ کدام. خیلی از موفقیت های من در بستر خانواده شکل گرفت. من آنقدرها که به برنامه ریزی و تلاش اعتقاد دارم، به شانس اعتقاد ندارم.»
با این حال وضع خانوادگی رسول گنجی چندان بد نبوده است چه آنکه خودش می گوید: «خانواده من خیلی ثروتمند نبود اما وضع آنها خوب بود. خانواده ما پیش از انقلاب جزء طبقه مالکین بود. جد من هم به «صمصام السلطنه بختیاری» برمی گردد.» فردی که رسول گنجی از او یاد می کند، زمانی رئیس ایل بختیار بوده و حتی بعد از «مشیر الدوله»، ۱۰۰ روزی بر کرسی نخست وزیر ایران تکیه زده است.
گنجی می گوید: «من با دست خالی کارم را شروع کردم. دست خالی نه به این دلیل که نداشتیم، به این دلیل که نمی خواستم. کار اقتصادی من با استقلال کامل آغاز شد.»
پرسش این است: چگونه؟ و گنجی در پاسخ می گوید: «برای نخستین بار کارت بازرگانی ام را در سال ۱۳۵۵ گرفتم. در همان روزها به محضر پدرم رفتم و گفتم اگر اجازه می فرمایید می خواهم کار تجارت ام را آغاز کنم. از پدرم خواهش کردم ۵۰ هزار تومان به من قرض بدهد. با توجه به اینکه حقوق و مزایای حضورم در شرکت «پتروشیمی ایران- ژاپن» قابل توجه بود، به پدرم قول دادم ۵۰ هزار تومان را چندماهه برگردانم. پدرم گفت، می خواهی با ۵۰ هزار تومان چه کار کنی؟ گفتم اگر اجازه بدهید می خواهم گشایش اعتبار کنم. ایشان هم قبول کردند و من معادل یک میلیون تومان گشایش اعتبار (LC) کردم. از این گشایش اعتبار یک میلیون تومان که با ۵۰ هزار تومان پول قرضی از پدرم صورت گرفت، چیزی حدود ۲۰۰ هزار تومان سود کردم.» و گنجی آن گونه که در گفت وگوی طولانی اش مدعی شده، این گونه تجارت را آغاز کرده است.
تداوم سودآوری
گنجی با یک میلیون تومان گشایش اعتبار، مواد شیمیایی وارد می کند. دو ماه بعد این کالای شیمیایی را می فروشد و حدود ۲۰۰ هزار تومان سود می کند. مدتی بعد بدهی اش را به پدرش پرداخت می کند و با سودی که به دست آورده، دفعه های بعد دو میلیون تومان، چهار میلیون تومان و بیشتر، کالاوارد می کند. کارش به همین شکل ادامه می یابد تا اینکه پدرش از دنیا می رود و ارثی که از او به جای می ماند، باعث می شود رسول با قدرت بیشتری به کارش ادامه دهد. در ۲۸ آبان سال ۱۳۵۵ ازدواج می کند و همزمان کار در شرکت «ایران- ژاپن» را ادامه می دهد تا اینکه به اتفاق برادرانش شرکتی را در سال ۱۳۵۶ تاسیس می کند. نام شرکت خانوادگی آنها «چیمیکو پریلننگ» است که بعدها به «شرکت شیمیایی رازی» تغییر نام می دهد.
چسب رازی
«چیمیکو پریلننگ» همان شرکت معروف تولیدکننده «چسب رازی» است. بنای اولیه این شرکت در قزوین گذاشته می شود. در این کارخانه قرار است چسب و صمغ و رزین تولید شود. این کارخانه در حال حاضر بزرگ ترین و معروف ترین کارخانه تولید چسب در ایران است. نزدیک به ۶۰ درصد مصرف چسب کشور را کارخانه رازی تولید می کند. گنجی در مورد راه اندازی این کارخانه گفته است: «یکی از دلایلی که فکر می کنم باعث شد بنای کارخانه رازی، استاندارد و محکم گذاشته شود، تخصص من و برادرانم بود.» آنها پنج برادر هستند. رسول دکترای شیمی دارد. برادر بعد از او هم دکترای شیمی دارد. برادر بعدی اش حقوق خوانده. برادر بعدی اش مدیریت صنعتی خوانده و در نهایت برادر کوچک آنها هم بازرگانی خوانده است. او و برادرانش شرکت «شیمیایی رازی» را با سرمایه ثبتی ۱۰ میلیون تومان ایجاد می کنند. گنجی می گوید: «همه ما به داشتن پسر خوبی مثل شرکت شیمیایی رازی افتخار می کنیم.» البته این شرکت حرف وحدیث های بسیاری دارد. می گویند یک بار آتش می گیرد و گنجی پس از آن شرکت بزرگ خود را تاسیس می کند.
گلدستون
گنجی و برادرانش بعد از شرکت شیمیایی رازی، «شرکت کیمیارزین» را راه اندازی می کنند و بعد بنای شرکت «کیان شیمی» گذاشته می شود. بعد به گفته خودش کار بسیار بزرگی را در قالب شرکت «آرتاویل تایر» شکل می گیرد که مردم محصولات آن را به نام «گلدستون» می شناسند. گنجی در مورد این شرکت گفته است: «بعد از انقلاب یکی از بزرگ ترین پروژه های بخش خصوصی، راه اندازی کارخانه «آرتا ویل تایر» یا «لاستیک اردبیل» بوده است. ما کارخانه «لاستیک سازی اردبیل» را ظرف مدت دو سال ساختیم و تحویل دادیم که هنوز هم یک رکورد محسوب می شود. بعدها قسمتی از سهام این شرکت در بورس عرضه شد اما نزدیک به ۹۰ درصد سهام این شرکت هنوز به خانواده گنجی تعلق دارد.»
مهرام
نام گنجی از ابتدای ورودش به بورس، همراه با حاشیه و حرف و حدیث می شود. او شرکت مهرام را در میانه های دهه ۷۰ از شاهرخ ظهیری بنیانگذار شرکت می خرد و بابت تسویه حساب، چند فقره چک بانکی با ارقام درشت به او می دهد.
لاستیک دنا
خیلی ها تبلیغات گسترده شرکت دنا را در تلویزیون به یاد دارند. نمونه آنچه در شرکت مهرام به وقوع پیوست، به شکلی دیگر در شرکت دنا تکرار می شود. با این تفاوت که لاستیک دنا هم زمان خرید برای رسول گنجی حاشیه ایجاد می کند و هم زمان فروش. برادران گنجی ۲۰ درصد سهام دنا را از «بنیاد فاطمی» در بورس تهران می خرند. گنجی مدعی است سهام دنا را در رقابت ماشینی و گران تر از تابلو خریده. یعنی مثلاً در تابلو هر سهم ۳۰۰ تومان بود، اما او ۸۰۰ تومان خریده است. گنجی گفته «باقیمانده سهام، تا ۶۳ درصد را هم در بورس از مردم خریدم. به عنوان یک سهامدار عمده قیمت این سهام را بسیار بالابردم همان طور که در مهرام این کار را انجام دادم. تا زمانی که از رفتارهای یک گروه در کارخانه خسته نشده بودم به فکر فروش آن نبودم. زمانی که آنجا را فروختم به ثمن بخس فروختم. نسیه هم فروختم. هنوز هم ۳۸ میلیارد تومان از آن پول را دریافت نکرده ام. من ۶۳ میلیارد تومان آن سهام را فروختم و هنوز ۳۸ میلیارد تومان از این مقدار را طلبکارم. به شما اطمینان می دهم هیچ اتفاق ناگواری برای سهامدار نیفتاده است. زمانی که آنجا بودم ۴۰ میلیون دلار ماشین آلات جدید وارد کردم، خط لاستیک سنگین را توسعه دادم که خوشبختانه الان فعال شده و یکی از بزرگ ترین کارخانه های لاستیک سازی کشور است. همین الان هم با من مذاکره می کنند که دوباره آنجا را بخرم. البته من تمایلی به این کار ندارم چون ساختار تغییر نکرده است. البته روایت فروشندگان لاستیک دنا با آنچه گنجی گفته متفاوت است. گنجی می گوید: «دنا جریان های عجیبی دارد. من در «لاستیک دنا» ترمز بریدم. فکرش را بکنید، من همیشه گاز می دادم اما در «دنا» متوجه شدم لاستیک هایم صاف شده است. ماشین را نگه داشتم و پیاده شدم. من سهم «دنا» را به این دلیل فروختم که از حاشیه خسته شده بودم. البته همین حالا، من سهامدار ۱۷درصد شرکت لاستیک دنا هستم. من هنوز «دنا» را دوست دارم.»
ماجرای مینو
شرکت مینو یکی از بزرگ ترین و معروف ترین شرکت های صنایع غذایی ایران است که اعتبار خوبی هم میان مردم دارد. گنجی مالک بخش عمده یی از سهام این شرکت است اما هرگز نتوانسته یا اجازه نداده اند این شرکت را هم به بلای دیگر شرکت هایش گرفتار کند. گنجی در مورد شرکت مینو گفته است: «ما ۴۹ درصد «گروه صنعتی مینو» را داریم. ۴۹ درصد «پارس مینو» را هم داریم. با وجود اینکه در اداره این شرکت، هیچ دخالتی نداریم، اما همچنان در آن مانده ایم. می دانید که ۵۰ درصد «مینو» به ستاد آزادگان عزیز تعلق دارد و ما فقط دو عضو هیات مدیره در این شرکت داریم. کار ما این است که در جلسه های این شرکت حضور پیدا کنیم، احوالی از دوستان بپرسیم و بعد هم خداحافظی کنیم. اگر افتخاری در اداره این شرکت سراغ دارید، آن را به نام هیات مدیره «مینو» ثبت کنید و اگر انتقادی دارید، به خانواده گنجی نسبت ندهید. ما در این شرکت نقش نداریم. اما با همه این مسائل، «مینو» را هم خیلی دوست دارم. البته یادآوری یک نکته هم اهمیت دارد که تا حالاما از شرکت مینو چیزی دریافت نکرده ایم. شاید منتظر سود ناشی از افزایش قیمت سهام آن هستیم، اما برای سود سهام شرکت، دندان تیز نکرده ایم.»
ملت پرحاشیه
گنجی زمانی که شرکت سرمایه گذاری ملت را در اوایل دهه ۸۰ می خرد، با حاشیه زیادی مواجه می شود. زمانی سر و صدا و هیاهوی زیادی راجع به «بنیاد …» برپا می شود. خرید شرکت سرمایه گذاری توسط رسول گنجی در سال ۱۳۸۱ حواشی زیادی برای او به دنبال دارد. گنجی این شرکت را ۴۲ میلیارد تومان می خرد که آن روزها رقم زیادی محسوب می شود. روزنامه اصلاح طلب بهار، نام گنجی را به بنیاد … پیوند می زند و در این میان اسمی از چند چهره سیاسی صاحب نفوذ برده می شود. چند روز بعد، روزنامه بهار توقیف می شود و این شائبه به وجود می آید که جریان قدرتمندی پشت بنیاد … بهار را توقیف کرده است. گنجی در مورد آن روزها گفته است: «اصلاً من چیزی به نام «بنیاد…» نمی شناسم. ما چنین چیزی نداریم. من هیچ وقت هیچ معامله یی با «بنیاد …» نداشتم. تمام اینها نشات گرفته از مصاحبه یک نفر با «رادیو…» در خارج از کشور است. آقایی که به «…» معروف است، پنج سال قبل، با رادیو … مصاحبه کرد و گفت یک «الیگارشی» پنج خانواده یی در ایران شکل گرفته است که خانواده گنجی هم در آن عضویت دارد. همچنین ایشان گفت در معامله یی که برای خرید«دنا» صورت گرفته است فساد وجود داشته است. تلویزیون های لس آنجلسی این موضوع را تعقیب کردند و من آن زمان به رادیو… زنگ زدم و از آنها سوال کردم چه کسی این سرنخ ها را به شما داده است؟ آنها هم اسم چند نفر را بردند و گفتند شما هم مصاحبه کنید و گفته های آنها را رد کنید. من گفتم حاضر به مصاحبه نیستم و مصاحبه نکردم. این قضیه باعث به وجود آمدن یک ذهنیت شد. سایت سیاسی «…» هم که توسط چپ های شکست خورده اداره می شود، این قضیه را تکرار کرد. یک بار هم به امریکا رفتم. شخصی به نام «ش.هـ» از یک کانال سیاسی بارها با هتل من تماس گرفت و گفت من راجع به شما حرف های غلط و نادرست به مردم می گویم. شما ۱۰هزار دلار به «تلویزیون کانال یک» کمک کنید، من تمام آنها را تکذیب و از شما در تلویزیون تعریف می کنم. من حتی حاضر به صحبت با او نشدم. ایشان در تلویزیون می گفت گنجی رفته و بانک ملت را خریده است. به مردم پیشنهاد می داد که بروید شیشه های بانک ملت را بشکنید چون گنجی آن را خریده است. خیلی خنده داراست.»
امپراتور بدهی
گنجی امپراتور بدهکاران بود. او با یک بار هزینه،۱۰بار سرمایهگذاری میکرد. اکنون به یاد جمله معروف رسول گنجی میافتم که گفته بود «ما نزدیک ۷۵درصد آن چیزی را که شما دارایی تصور میکنید، بدهی داریم.» رسول گنجی در گفتوگوی مفصلی که در اردیبهشت سال ۱۳۸۶ با روزنامه توقیف شده «هممیهن» داشت گفته بود که او و خانوادهاش سهام بیش از ۸۴ شرکت را در پرتفوی دارند. این پرتفوی، به گفته گنجی دو میلیارد دلار ارزش داشته است. رسول گنجی روزگاری قبله آمال خیلی از سهامدارن بورس تهران بود. رسیدن به دارایی افسانهای او،برای خیلیها آرزویی دستنیافتنی بشمار میرفت. اوآن روزها مالک شرکتهایی همچون «آرتاویل تایر»، «مهرام»، «شیمیایی رازی (تولیدکننده چسب رازی)»، «مینو» سرمایهگذاری ملت» و دهها شرکت کوچک و بزرگ دیگر بود.
گذار از کارآفرینی به سفته بازی
گنجی دراواخر دهه ۷۰ به صورت جدی وارد بورس میشود. خیلیها معتقدند در این دوره، جایگاه رسول گنجی از کارآفرینی به سفتهبازی و سهامبازی افول میکند. آن روزها همه شرکتهایی که رسول گنجی در پرتفوی خود داشته،به نوعی اسیرحاشیههای فراوان شدهاند. مهرام،دنا،مینو،ایرانیت و سرمایهگذاری ملت ازاین دست شرکتها بشمار میروند. خواندن سرگذشت این شرکتها برای همه میتواند عبرتآموز باشد. نام گنجی از ابتدای ورودش به بورس، همراه با حاشیه و حرف و حدیث میشود. او شرکت مهرام را در میانههای دهه ۷۰ از شاهرخ ظهیری بنیانگذار شرکت میخرد و بابت تسویه حساب،چندفقره چک بانکی با ارقام درشت به او میدهد اما آنگونه که گفته میشود با کمک دوستانی که در برخی نهادها دارد یا شاید فقط ادعا میکند که دارد، شاهرخ ظهیری را به زحمت میاندارد. ظهیری بنا به دلایلی که احتمالا نوعی پاپوش بوده است، چند روز گرفتار زندان میشود.
جریان ازاین قرار بوده که رسول گنجی،شاهرخ ظهیری مدیرقبلی شرکت را به دادن رشوه به مدیران بانکی متهم میکند و ظهیری با فشار برخی دوستان گنجی،مدتی را به زندان میافتد. بعدها رسول گنجی درحالی که مبلغی بابت فروش شرکت به ظهیری پرداخته است، از دادن بخش عمدهای از ثمن معامله سر باز میزند و چیزی حدود یک میلیارد تومان از بدهیاش را نمیپردازد. شاهرخ ظهیری، هنوز داغ مهرام را در سینه دارد.
لاستیکسایی گنجی درسرمایهگذاری ملت
«لاستیک دنا» یکی از شرکتهای پرحاشیه گنجی بود. خیلیها تبلیغات گسترده شرکت دنا را در تلویزیون به یاد دارند. برادران گنجی ۲۰درصد سهام دنا را از «بنیاد فاطمی» در بورس تهران خریدند اما این شرکت با حاشیههای فراوانی برای آنها مواجه بود. گنجی زمانی که این شرکت را فروخت به حسابسازی متهم شد و این که داراییهای این شرکت را به نام خود کرده است. شرکت مینو هم که یکی از بزرگترین و معروفترین شرکتهای صنایع غذایی ایران است برای گنجی به شکل دیگری حاشیه ایجاد کرده. گنجی مالک بخش عمدهای از سهام این شرکت است اما هرگز نتوانسته یا اجازه ندادهاند تا این شرکت را هم به بلای دیگر شرکتهایش گرفتار کند. گنجی و خانوادهاش ۴۹درصد «گروه صنعتی مینو» را دراختیار دارند.
آنها ۴۹درصد «پارس مینو» را هم در پرتفوی دارند. ۵۰درصد «مینو» به ستاد آزادگان تعلق دارد و خانواده گنجی فقط دو عضو هیاتمدیره در این شرکت دارند. به قول گنجی، کار آنها این است که در جلسههای این شرکت حضور پیدا کنند، احوالی از دوستان بپرسند و بعد هم خداحافظی کنند. اما سرمایهگذاری ملت بیشترین حاشیه را برای رسول گنجی داشته است. او زمانی که شرکت سرمایهگذاری ملت را در اوایل دهه ۸۰ خرید، با حاشیه زیادی مواجه شد. خرید این شرکت همزمان شد با ایجاد سر و صدا و هیاهوی زیادی در مورد «بنیاد الزهرا». گنجی این شرکت را ۴۲ میلیارد تومان میخرد که آن روزها رقم زیادی محسوب میشود. روزنامه اصلاحطلب بهار، نام گنجی را به بنیاد الزهرا پیوند میزند و در این میان اسمی از چند چهره سیاسی صاحب نفوذ برده میشود. چند روز بعد، روزنامه بهار توقیف میشود و این شائبه بوجود میآید که جریان قدرتمندی پشت بنیاد الزهرا بهار را توقیف کرده است.
ماجرای گنجی وخاموشی
علینقی خاموشی زمانی که مجبور به ترک کرسی اتاق بازرگانی شد،به اتفاق افرادی هم چون رسول گنجی یک شرکت سرمایه گذاری تاسیس کرد تا با اعتباری که دارد،هم چون تجربه کشورمالزی،بزرگ ترین شرکت واسطه گری بخش خصوصی را ایجاد کند.گفته می شود رسول گنجی مقدارزیادی از دارایی های این شرکت تازه تاسیس را بابت بدهی هایی که داشته به طلبکاران خود داده ودرمقابل،به علینقی خاموشی چک مدت دار داده است.گفته می شود خاموشی به شدت ازاین جریان برآشفته شده است.
آیا این پایان قصه گنجی هاست؟
اکنون و با خروج پسر رسول تقی گنجی -کسی که پدرش خیلی به او امید داشت- از مدیریت شرکت مهرام، این پرسش درمیان سهام داران و فعالان بازار سرمایه ایجاد شده که آیا خانوداه گنجی ها قصد خروج کامل از بورس ایران را دارند و می خواهند در کنار پدر در ینگه دنیا-بورلی هیلز – خوش باشند یا نه این اقدام صرفا حرکتی تاکتیکی برای تجدید قوا و کاهش حاشیه های این خانواده بورسی است؟
عده ای معتقدند با فرار رسول تقی گنجی عملا اعتبار این خانواده در بازار سرمایه ایران از دست رفته و یقینا این خانواده دیگر نمی تواند به سالهای رویایی خود بازگردد لذا ترجیح داده اند تا با خروج بی سرو صدا از بازار سرمایه بخت خود را در جای دیگری بیازمایند.
می گویند بورس تهران خوش استقبال و بدبدرقه است. مصداق این بی وفایی ظهور سهامداران زیادی در یک محدوده زمانی بلندمدت و سقوط آنها به فاصله ناچیز است. یکی از مصادیق بارز این ظهور و سقوط ها، رسول تقی گنجی است. رسول گنجی که زاییده و دست پرورده بورس بیمار ایران در سال های اخیر است، نمونه خوبی از سرمایه گذاران بدخیم ایرانی است که گاهی در سریال های تلویزیونی ایران می بینیم: مردی که در پایان فیلم اسیر کارهای بدش می شود و به دام قانون می افتد. با این تفاوت که در پایان سریال های ایرانی، پلیس متهم را به دام می اندازد اما در مورد رسول گنجی زمانی حکم صادر می شود که او در ایران نیست. سهامداران قدیمی بورس و افرادی که در سال های آغازین دهه ۸۰ اقدام به خرید و فروش سهام می کردند، به طور قطع با نام رسول تقی گنجی آشنا هستند: مردی که زمانی ادعا کرده بود «یک درصد GDP ایران» است. مردی که اعتراف کرده بود در بورس تهران دو میلیارد دلار دارایی دارد. گنجی روزگاری قبله آمال سهامداران بود. شخصی که خرید سهام یک شرکت وی صف های خرید و رشد قیمت باورنکردنی را برای سهام مزبور در پی داشت. این جو روانی به گونه یی بود که حتی شایعه خرید سهام توسط گنجی اثری مشابه خرید واقعی داشت و سهامداران را به ایجاد صف ترغیب می کرد. اما اکنون دادگستری تهران رسول گنجی را به زندان و پرداخت جریمه محکوم کرده است. این درحالی است که اکثر شرکت های گنجی یا مدت هاست به دلیل عدم شفافیت در اطلاع رسانی با توقف طولانی مدت نماد مواجه هستند یا دچار زیان عملیاتی شده اند که در نهایت متضرر اصلی سهامداران خرد هستند و در میان صاحبان صنایع ایران با هر کس صحبت کردیم به نوعی صابون گنجی به تن او خورده و دل خونی از او داشت. گنجی در حال حاضر در ایران نیست و در امریکا به سر می برد.رسول گنجی در گفت وگوی مفصلی که در اردیبهشت سال ۱۳۸۶ با روزنامه توقیف شده «هم میهن» داشت، گفته بود او و خانواده اش سهام بیش از۸۴ شرکت را در پرتفوی دارند. این پرتفوی به گفته گنجی دومیلیارد دلار ارزش داشته است. او آن روزها مالک شرکت هایی همچون«آرتاویل تایر»، «مهرام»، شیمیایی رازی (تولید کننده چسب رازی)، «مینو»، سرمایه گذاری ملت و ده ها شرکت کوچک و بزرگ دیگر بود. چند سال پیش، او با خرید سهام شرکت سرمایه گذاری بانک ملت، در میان رادیو و تلویزیون های لس آنجلسی شهرتی به هم زد. مدیر شبکه سیاسی کانال یک، چندین برنامه علیه گنجی پخش کرد و سعی کرد القا کند او (گنجی) یکی از میلیاردرهایی است که مشاور سرمایه گذاری چند چهره معروف سیاسی کشور است. یکی دو نام تجارتی نام او را به چند چهره معروف جمهوری اسلامی پیوند زد و باعث شد نام «رسول تقی گنجی» خیلی بیشتر از ارزش پرتفویی که داشت، درگیر حاشیه میلیاردرها شود.
بنیاد فاطمیه نه الزهرا
آن روزها تلویزیون های لس آنجلسی، گنجی و سرمایه گذاری ملت را به چهره های مطرحی از جمله … نسبت می دادند اما گنجی در گفت وگو با روزنامه هم میهن به شدت آن را تکذیب کرده و گفته است: «من صد درصد این حرف ها را تکذیب می کنم، گرچه کاری ندارم که جایی به نام «بنیاد …» وجود دارد یا نه. فعالیت دارد یا خیر. «بنیاد…» زمانی وجود داشت که بعد ورشکسته شد و از بین رفت. من با بنیاد … هم از طریق «…» که مشاور وزیر اقتصاد بود آشنا شدم. بعد به بورس رفتم و سهام آنجا را خریدم و بعد از آن هم ارتباطی با آنجا نداشتم. من صرفاً بخش خصوصی هستم. من همانی هستم که برای شما معرفی کردم. وامدار کسی هم نیستم. فقط مقداری به بانک ها بدهکارم، هر چه دارم متعلق به خودم و خانواده ام است. با کسی هم شریک نیستم. درصدهای ما در خانواده هم الان دیگر مساوی نیست.»
این صحبت ها مال سال ۱۳۸۵ است و مشخص نیست برادران و فرزندان رسول گنجی که سال ها پیش راه خود را از امپراتور جدا کرده اند اکنون که کار پدرخوانده گره خورده است، چه حسی دارند. نقل فقط حکم دادگاه و زندان و جریمه برای رسول گنجی نیست که او دارد آبرویش را نیز بر باد رفته می بیند. او اکنون در محله بورلی هیلز امریکا در ویلایی رویایی زندگی می کند. هیچ کس نمی داند گنجی از چه زمانی به پرتگاه نزدیک شد اما از میان نزدیکانش هستند کسانی که با ایما و اشاره می گویند «تاریخ مصرف پدرخوانده برای بعضی ها به پایان رسیده». واقعاً این گونه است؟ باید ایستاد و نظاره کرد.
بیمه رازی تا ۲۹ اسفند ماه ۱۳۹۲ تحت مدیریت برادران محمد رضا تقی گنجی، کریم مسعود تقی گنجی، مهدی سعید تقی گنجی و شرکتهای تحت مالکیت ایشان با نامهای لیزینگ رازی، شیمیایی رازی، کیمیا رزین و آرتاویل تایر بوده است
واقعا برای ایران متأسفم که شخصی مثل گنجی تمام شرکتهای ایران را … کرده نمیدونم از کجا این همه ثروت آورده -من شرکت لوازم خانگی آردل کار میکردم سال ٨٧بود که ۴ماه حقوق معوقه داشتیم دیگه خیلی شاکی بودیم که رفتیم خیابون توانیر دفتر مرکزی و اونجا شعار دادم بر علیه گنجی اونم ما رو اسفند ٨٧اخراج کرد
گنجی با زیر خاکی هایی که از اردبیلو زمین های شرکت ارتاویل تایر به یغما برد تونسته تو این جایگاه باشه اگر مردم کشکر نمیدونن پیشکسوت های روستاهای اطراف آرتاویل تایر میدونن گنجی این پول هارو از کجا آورده
اقای گنجی اومدی توزمین کشاورزی روستای من کار خانه گلدستون زدید چرا باید امسال بیکار باشه این چه قانویه گذاشتی استخدام شده پارتی رشوه از هر خانواده پنج نفر اونجا کار میکن گناه من چیه واسه کار کردن همه تلاش اخرکه هیچی اقای مهندس صادق نژاد مگه شما ایرانی نیستی اومدی تو روستای من کار چرا به ما اهمیت نمیدی رفتم مصاحبه منو مسخره کردن اقای گنجی خودت بالا نشستی مدیر های گذاشتی فقط به منافه خودشون کار میکنن اقای اسماعیلی .محبی صادق نژاد
تمام زندگیم و همین رسول گنجی با خرید شرکت سرمایه گذاری ملت پودر کرد . به خاک سیاه نشستم این پول منو امثال من که الان تو امریکا حال میکنی تاهمین الان زندگیم تباه شده . امیدوارم هر ثانیه پول دارو و دکتر بدی هم خودت هم بچهات ؛ مرگ تک تک بچهاتو ببینی بعد جنازت بو بگیره بیان لاشتو ببرن … منو ببینی خوب یادت میاد ؛ جلسات مالی ملت و ایرانیت
سلام اقای گنجی .ما جوانی بیکار و تحصیل کرده و دنبال کار هستیم خودم مهندسی مکانیک خواندم سربازیم تموم شده وپدرم هم مریضی نا علاج گرفته .چی میشه خدا بهت اون همه ثروت داده توهم دست چونهای مانند منو بگیری تا ماتم بتوتیم سرپابیایستیم …مهندسی خوندم تمام دورههای کامپیوتری راگواهیئ دارم بلدم