بیوگرافی مسعود ده نمکی +عکس دخترانش ،فیلمها و اینستاگرام
مسعود دهنمکی Masoud Dehnamaki متولد (۱۳۴۸ در اهر) روزنامهنگار و کارگردان اهل ایران است. وی با ساختن اخراجی ها (سه گانه) به شهرت رسید.
وی دانشآموختهٔ رشتهٔ علوم سیاسی از دانشگاه آزاد میباشد.
وی سردبیری هفتهنامه «شلمچه» و «جبهه» و ماهنامه «صبح دوکوهه» را برعهده داشت. او در دوران قدرت اصلاحات از منتقدین دولت خاتمی بود. او همچنین پیشتر از منتقدین دولت هاشمی رفسنجانی بود و با لحنی گزنده و تند به انتقاد از این دولتها میپرداخت.
مسعود ده نمکی کارگردان کشورمان تصویری از دخترش در کنار خودش را در صفحه شخصی اینستاگرامش منتشر کرد. تصویر مربوط به مردادماه سال ۱۳۸۵ است
عکس مسعود ده نمکی و دخترش فاطمه
instagram dehnamakimasoud
مسعود دهنمکی با هر معیاری آدم خاصی است، سه فیلم از پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران را ساخته، سالها پرفروشترین مجله کشور را اداره کرده و حتی وقتی سراغ فیلم مستند رفته دیدهشدهترین مستندهای ایران را ساخته است. او به خوبی نبض مردم را در دست دارد و میداند چه میخواهند. وقتی با او در دفتر عجیبش که نقشهاش بیشتر شبیه یک پازل بود، به گفتوگو نشستیم، متوجه شدیم حتی سررسیدها و پوسترهایی که سالها قبل درباره جبهه و جنگ هم داشته اینقدر پرفروش بودهاند که مردم برای خرید آنها صبحها جلوی دفتر وی صف میبستهاند. با مسعود دهنمکی به بهانه اکران «رسوایی» در اردیبهشت ۹۲ حرف زدیم ولی این دفعه سعی کردیم از شکل زندگیاش بعد از فروش میلیاردی اخراجیها، سطح امروز زندگیاش، روابطش با آدمهای دور و برش و حتی خانواده و دختر ۱۴ سالهاش بپرسیم.
همیشه سطح زندگی ام متوسط بود
برخلاف آن چیزی که همه فکر میکنند من پولدار نیستم چون فیلم مثل یک ساختمان یا یک شرکت سهامی است و سودی که عاید آن میشود در جیب کارگردان یا تهیهکننده نمیرود و بین تمام سرمایهگذاران و عواملی که در تهیه فیلم نقش داشتهاند تقسیم میشود مثلا من در «اخراجیها۱» سهمی در فروش نداشتم و فقط دستمزد کارگردانی و نویسندگیام را گرفتم و در «اخراجیها ۲ و ۳» هم فقط ۲۰ درصد سهم داشتم. حتی اگر فیلمی داشته باشید که میلیاردی هم بفروشد فقط ۳۰ درصد از فروش به تهیهکننده میرسد که با هزینههایی که ما برای فیلمها کردیم رقم عجیب و غریبی بهعنوان سود از اخراجیها نصیب ما نشد. من چه آن زمان که در مطبوعات بودم و پرفروشترین نشریه ایران را داشتم و چه حالا که فیلمهایم میلیاردی میفروشد، سطح زندگیام متوسط بوده است.
از اول هم پولدار بودم
اینکه من نسبت به ۱۰ سال پیش تغییر کردهام یا نه را مردم و اطرافیانم باید بگویند اما من معتقدم تغییری نکردهام و همان آدم سابق هستم، ۱۰ سال قبل هم که نشریه داشتم بیپول نبودم و از سود مجلهام که اتفاقا خیلی زیاد بود میلیونها پوستر و سررسید چاپ میکردم. آن موقع اگر من سوار یک ماشین مثل هیوندا میشدم همه میگفتند از کجا آوردهای؟ البته آن موقع هم وضعم خوب بود و یک موتور ۱۰۰۰، یک موتور ۲۵۰ تریل و یک ماشین داشتم ولی الان که مثلا با اتومبیلم بیرون میروم همه میگویند بنزت را کجا قایم کردی؟ حتی دوستان سابقم که قبلا نشریه من را میخواندند فکر میکنند من عوض شدهام چون به سینما رفتهام و فیلمهایم فروش داشته و با بازیگران معاشرت میکنم ولی باید همین جا به همه مخاطبان جدید و قدیمیام بگویم که من همان آدم سابق هستم. از همان ابتدا هم در حوالی شریعتی و سیدخندان زندگی میکردم و الان هم همان جا ساکن هستم و اتومبیلم هم که بر خلاف چیزی که در برخی سایتها آمده، لکسوس شاسی بلند نیست و هیوندا است. احتمالا چون شاسی بلند است این اشتباه را کردهاند در حالی که فرق این دو ماشین چند صد میلیون تومان است!
شریفینیا پدرخوانده نیست
اینکه میگویند شریفینیا مافیا و پدرخوانده سینمای ایران است را قبول ندارم. در ایران ما سالی ۱۰۰ فیلم تولید میکنیم ولی شریفینیا حداکثر در ۱۰ فیلم بازی میکند در ۹۰ فیلم دیگر که نقشی ندارد ولی این آدم متهم به باندبازی و مافیا میشود. من در «اخراجیها ۱» حاجی گیرینف را براساس شخصیت او نوشتم وقتی هم که او را برای بازی دعوت کردم فکر نمیکردم قبول کند در فیلم بازی کند، وقتی فیلمنامه را خواند به او گفتم این راهی است که قرار است ادامه داشته باشد و همین یک فیلم نیست و خلاصه کم نیاوری. ایشان هم خدا وکیلی آمد و پای کار ایستاد تا آن سهگانه تمام شد. در «رسوایی» بنا داشتم با بازیگران اخراجیها کار نکنم ولی هر چقدر فکر کردم دیدم هیچکس بهتر از شریفینیا نمیتواند از پس این نقش بر بیاید هرچند خودش این نقش را دوست نداشت و اصلا به چنین آدمی اعتقاد نداشت ولی به خاطر من قبول کرد در فیلم بازی کند. اصولا رابطه دوستی من و شریفینیا بر روابط کاریمان میچربد.
اکبر عبدی را خیلی دوست دارم
با هیچ یک از اهالی سینما رفتوآمد خانوادگی ندارم اما با خیلیها دوست هستم. اکبر عبدی را خیلی دوست دارم که آن هم ربطی به سینما و فیلمسازیام ندارد و از قدیم او را میشناختم و از همان اول هم نسبت به او و کارهایش یک حس نوستالژیک داشتم. یادم هست در بچگی و نوجوانی برنامه «بازم مدرسهام دیر شد» را خیلی دوست داشتم و با خودم میگفتم اگر به جبهه بروم نمیتوانم فیلمهای او را ببینم. اصولا او را دوست دارم و بایرام لودر اخراجیها به دلیل وجود او خلق شد. به نظرم این آدم را باید از نزدیک شناخت، برخلاف ظاهرش بسیار آدم مطلع و دقیقی است و جزو استثناها در سینمای ما است. هیچ وقت از دستش نه دلخور شدهام نه با هم مشکلی داشتهایم چون میشناسمش و میدانم چه اخلاقی دارد. حالا اگر جایی حرفی علیه من زده میدانم که تقصیر خبرنگارها بوده نه اکبر عبدی.
خانوادهام منتقد جدی کارهایم هستند
۲ دختر دارم فاطمه و حنانه؛ اولی ۱۴ سال دارد و دومی ۲ ماهه است. دختر بزرگم بسیار به روز و خیلی اهل اینترنت است. همه میگویند شبیه خودت است. تجربه قدیمیها میگوید با بچهها در عین حفظ حرمتها رفیق باشید. من هم سعی میکنم با دخترم رفیق باشم. دخترم آدم معتقدی است در ضمن شخصیت منتقدی دارد و اصولا به همه چیز با دید انتقادی نگاه میکند و یکی از منتقدان جدی من و آثارم است. کار آخرم را هم دیده است و دوست داشته حتی یکسری از دوستان و معلمانش را هم برای اکران خصوصی آورده بود. با هم خیلی فیلم میبینیم حتی اغلب فیلمهای ایرانی را در سینما و روی پرده میبینیم. فیلمهای ایرانی را دوست دارد و در «اخراجیهای ۱» هم نقش بچهای که در کمد بود و امین حیایی نجاتش میدهد را بازی کرد البته نه به خاطر اینکه بازیگر شود بلکه برای یادگاری یک نقش به او دادم.
فیمهای مستند مسعود ده نمکی
- فقر و فحشا (۱۳۸۲)
- کدام استقلال؟ کدام پیروزی؟ (۱۳۸۵–۱۳۸۳)
فیلم سینمایی مسعود ده نمکی
- اخراجی ها۱ (۱۳۸۶)
- اخراجیها ۲ (۱۳۸۷)
- اخراجیها ۳ (۱۳۸۹)
- رسوایی (۱۳۹۱)
- معراجیها (۱۳۹۲)
- رسوایی ۲ (۱۳۹۴)
سریالهای مسعود ده نمکی
- دارا و ندار (۱۳۸۸)
- معراجیها (۱۳۹۳)