برنامه یازدهم ماه عسل؛ روایت مردمی که از رنج به گنج رسیدند +عکس
احسان علیخانی در یازدهمین قسمت «ماه عسل» میزبان اهالی قلعه گنج استان کرمان بود و مجتبی خواستگاری و همسرش به عنوان ساکنان این شهر در این برنامه حضور بافتند.
مجتبی خواستگاری درباره شهرستان قلعه گنج گفت: ما از قلعه گنج یکی از شهرستانهای جنوبی استان کرمان که جزء دورترین و گرمترین شهرستان ایران است، زندگی میکنیم. در حال حاضر دمای هوا ۴۰ درجه است و عنوان تابستان آفریقای ایران به این شهر تعلق گرفته است.
علیخانی گفت: پیشنهاد میکنم اگر وقت دارید امروز برنامه «ماه عسل» را دنبال کنید چراکه شهر این عزیزان ماجرای عجیبی دارد.
این مجری درباره دلیل پخش تیزر در ابتدای برنامه گفت: دوستانی به من میگویند چرا تیزر را پخش میکنید دقیقا درون مایه قصه روز بازگو میشود و به دلیل احترامی که برای مخاطبان «ماه عسل» قائلم دوست داشتم امسال این کار را انجام بدهم. مخاطب با هوش سرشاری که دارد با دیدن تیزر حق انتخاب دارد و اگر تمایل داشته باشد با ما همراه میشود.
خواستگاری در پاسخ به سوال علیخانی درباره زندگی خود گفت: پدرم کارگر بود و در یک خانواده شلوغ به دنیا آمدم، شش برادر و سه خواهر بودیم و دامداری و کشاورزی کار اصلی شهرستان ما بود. اداره یک خانواده بزرگ مثل ما برای پدر سخت بود به خصوص زمان شروع مدارس شرمندگی پدرم بیشتر میشد. خواهر و برادر بزرگترم به دلیل همین مشکلات نتوانستند مدرسه بروند و مدرسه ما در دوران ابتدایی یک و نیم کیلومتر با ما فاصله داشت و ما باید پیاده میرفتیم.
مهمان «ماه عسل» با اشاره به گم شدن پرونده مدرسه خود گفت: تمام خانواده روی زمین شخصی کار میکردیم و محصولی که به دست میآمد یک سوم آن برای پدر من بود. آن سال پر باران بود و ما نیز وسط یک رودخانه بودیم. حتی یکبار در مسیر این روستا پدرم پروندهام را که از مدرسه گرفته بود، گم کرد و این موضوع باعث شروع دردسرهای من شد چرا که سال بعد نتوانستم به مدرسه بروم و آرزوی مادرم مدرسه رفتن من بود به دلیل همین موضوع با پدرم بحث میکرد.
وی ادامه داد: علیرغم میل خودم به کمک پدرم میرفتم چرا که میگفتم جای من اینجا نیست و باید درس می خواندم. دوران دبیرستان پشت وانت همشهری خودمان به مدرسه میرفتیم که ماهیانه باید ۲۳۰۰ تومان پول سرویس میدادیم و من هنوز ۲۵۰۰ تومان به این بنده خدا بدهکار هستم.
مهمان «ماه عسل» با وجود اینکه به درس علاقه داشت، به اجبار کار میکرد. پس از مدتها سختی کار خوب پیدا کرد و به دنبال این بود که سر ماه مادرش را با حقوقش خوشحال کند اما مادرش فوت میکند. پس از مرگ مادر معتقد بود که دیگر خدا از شهر او رفته است. مادرش در هنگام مرگ به او از نگهداری برادران و خواهرانش گفت و بعد از قولی که به مادرش داد حمایت از آنان را به دست گرفت و همه آنها را به دانشگاه فرستاد و آنها شاغل شدند.
علیخانی درباره پرداخت آن ۲۵۰۰ سوال کرد که او گفت: بعد از سالها من معلم فرزند همان شخص شدم و آن مرد گفت که در ازای آن پول در مدرسه آنقدر بر فرزندم سخت بگیر تا درس بخواند و در زندگی پلههای موفقیت را طی کند.
علیخانی شرایط مالی اهالی روستا را پرسید و آنها گفتند: پول دار در قلعه گنج نداریم؛ پولدار از نظر ما کسی بود که پدرش در بندرعباس در یک شرکت کار میکرد و در مهر ماه نگران کیف و کفش خود نبود.
در ادامه مهمانان از علیخانی خواستند که به خوبیهای داستان آنها بپردازد و گفتن بدبختیها کافی است.
علیخانی گفت: از مخاطبان خواهش می کنم برنامه امروز را کامل ببینید؛ ما به این متهم هستیم که روایت گر درد ها هستیم که من به بخشی از آن افتخار میکنم چرا که به جای ساخت برنامه های آبکی اتفاقا باید درباره درد مردم حرف بزنیم و دوست دارم از گوشه گوشه ایران میزبان آنها باشم. امروز فقط روایت گر یک درد نیستیم امروز قلعه گنج را با هم تماشا میکنیم چراکه یک حماسه در آن اتفاق افتاده است.
علیخانی بعد از پخش تصاویر قلعه گنج گفت: ای کاش اختلاس گران عزیز این آیتم را میدیدند دوستانی که تا لوزالمعده در بیت المال هستند کاش این تصاویر را میدیدند.
خواستگاری عنوان کرد: ما نه در چاه افتادیم که موضوعی برای «ماه عسل» باشد، نه در صحرا گم شدهایم، نه کسی از ما گم شده و بعد برگشته باشد بلکه یک اتفاق برای ما افتاده ما مثل ققنوس از زیر خاکستر سر در آوردهایم و دست به دست هم دادیم و یک هالهای از تاریکی را پس زدیم تا فکر هجرت را برگردانیم.
در بخش دوم گفتگو سه خانم از روستاهای شهرستان قلعه گنج به استودیو آمدند و از وضعیت امروز این شهر صحبت کردند.
یکی از خانمها گفت: خداروشکر مردم قلعه گنج در مسیری پا گذاشتهاند که انتهایی ندارد. توقع مردم پایین بود و امروز با توانایی که پیدا کردند و با همبستگی و امید خیلی زندگی امروز تغییر کرده است.
مجتبی خواستگاری گفت:گنج قلعه گنج مردم آن است که از زیر خرابهها سر در آوردیم و هجرت کردیم؛ به نظرم هجرت باید از خودت شروع شود و از درون خودت هجرت کنی، قلعه گنج فراموش شده بود ما کلمه نمیتوانیم را چال کردیم و با آن خداحافظی کردیم.
یکی دیگر از اهالی قلعه گنج از سختیهای زندگی در قلعه گنج گفت؛ که در دوران مدرسه کیف او از کیسه برنج بود که خواهرش دوخته بود. بچهها در مدرسه او را مسخره میکردند و او خواست به مدرسه نرود اما با اصرار مادرش برگشت. معلم مدرسه برای هر کتاب دفتری خواست که بچه ها در آن بنویسند اما او و خانوادهاش برای خرید دفتر پولی نداشتند، بنابراین ترک تحصیل کرد. او ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. به حرم امام رضا(ع) رفت و دوست داشت اذن دخول بخواند اما نمیتوانست. بنابراین درس خواند تا با سواد عامل پیشرفت فرزندانش هم باشد.
قلعه گنج با همکاری یکایک مردم جلو رفته است و با فکر مردم این منطقه تکامل یافته تا مردمان این شهر از دیپلم به دکترا برسند.
در بخش پایانی برنامه «ماه عسل»؛ افرادی که در حال حاضر صنعتی در قلعه گنج راه انداخته اند و این شهرستان را به منطقهای صنعتی تبدیل کرده بودند، در استودیو حاضر شدند و از فعالیت امروز خود گفتند.
احسان علیخانی پس از پخش آیتم از دو مقطع زمانی قلعه گنج و تفاوت عجیب آن گفت که این مردم را تشویق کنند.
مجتبی در پایان گفت: حکمت خداوند در سختیهایی است که در قلعه گنج در گذشته وجود داشت این که خدا در قلعه گنج حضور دارد.
منبع : باشگاه خبرنگاران
گزارش از الهام قبادی