دومین فرزند شاهرخ استخری بدنیا آمد +عکس نبات استخری
شاهرخ استخری بازیگر سینما و تلویزیون عکسی را در اینستاگرام منتشر کرد.
در سمت چپ من “پناه” ملقب به قندِ بابا و روى شونه راست “نبات” که فعلا لقب نداره، این دو تا ، شیرینى هاى زندگى من و همسرم هستن… قدر خانواده هاتون رو بدونید و از در کنارشون بودن نهایت لذت رو ببرین. این هم اسم جدید پیجشون اگه دوست داشتین فالو کنید 🙏
الهى شکر 🙏 ممنونم همسرم 🙏
همسر شاهرخ استخری نوشت:
اینم عکس نبات خانوم ما با چشمانى نیمه باااااااز 😅 قربون مظلومیتش بشم … دلم میره براى کوچولوییاش ، براى اینکه فقط باید بهش برسیم و بهش محبت کنیم تا جون بگیره و بزرگ شه و روزى مثل دلبرم خانوم بشه ( ایشالا به امید خدا ) 🙏.
الان که دارم فکر میکنم میبینم ولى واقعا بچه دوم مثل اینکه راحتتر از اولیه ! اینکه حالا بچه با بچه فرق داره و اینا هست ،ولى پناه هم خیلى بچه ارومى بود و منم مامان استرسى یا خیلى حساسى نبودم اصلا ،ولى بازم تجربه کار ادم و براى دومى واقعا راحتتر میکنه 😊 این و گفتم براى مامانایى که ازم میپرسیدن بچه دوم چقدر سخته … فعلا که اوکى شکر خدا ولى حتما دو تا بچه داشتن در کل کار سختتریه و دقت و انرژى و دوندگی بیشترى میطلبه دیگ 😅 .
پناه خیلى وقت بود دلش یه خواهر کوچولو میخواست که خدا ارزوش رو براورده کرد … وقتى نبات به دنیا اومد همون روز اول اومد بیمارستان و با کلى ذوق و شوق وارد اتاق شد و رسید بالا سر نبات … ( ما گفتیم وقتى پناه میاد تو ،نبات تو بغل هیچکدوممون نباشه ، براى همین گذاشتیمش سر جاى خودش ) تا چشمش بهش افتاد گفت وااااى چقد خوشکل ، کوچولو ، من عاشقش شدم !!! میشه بغلش کنم ؟؟ 😇گفتم معلومه که میشه عزیزدلم ، خواهرته … چقدر خوشحال میشه اگه بیاد بغل تو ، خوش به حال نبات که تو خواهرشى ، چقدر ما خوشبختیم که تورو داریم ، خدارو هزار مرتبه شکر 😌 بعد هم اومد تو تخت من و نبات و گذاشتن تو بغلش … از دیدنشون اشک تو چشمهام جمع شده بود . اخه چقدر بچه ها معصوم و پاکن … خلاصه نگم براتون که نبات و حسابى ناز و نوازش کرد و دستاش و معاینه کرد و رو پاش هم گذاشتش و … یه دل سیر نگاش کرد و باهاش بازى کرد مثل عروسکش ، ماهم سعى کردیم اصلا دخالت نکنیم ، مگه اینکه کمکى لازم داشته باشه که بتونه بى خطر با نبات بازى کنه . بعد هم کادوهایى که براش گرفته بودیم و دادیم بهش و گفتیم اینها کادوهاى تبریکه که شما از امروز دیگه خواهر شدى 🤗 .
از اون روز به بعد خدارو هزار مرتبه شکر همه چى خوب پیش میره … فقط یه کم ناراحته چرا نبات داره دیر بزرگ میشه و نمیتونه باهاش بره بازى کنه 😅 که البته من جاى نبات مثلا باهاش حرف میزنم و اینا با هم میتونن یه کم وقت بگذرونن و حرف بزنن 😂 .
.
الان هم دو روز صبحها که میخواد بره مهد میاد نبات و بوس میکنه و ازش خداحافظى میکنه و میره 🙌😁.
.
داریم تمام سعیمون و میکنیم همه چى خیلى نرمال مثل قبل باشه و چیزى براى پناه تغییر نکنه و فقط حس خوب اضافه بشه … ولى ناگفته نمونه که پناه واقعا خانوم ، گل ، عشق …