طلاق پادشاه سابق مالزی از ملکه زیبایی روس +تصاویر
محمد پنجم، پادشاه سابق مالزی، که سال گذشته در اقدامی جنجالی و به طور پنهانی با ملکه زیبایی روس ازدواج کرده بود، با سه بار گفتن کلمه «طالق»، به زندگی مشترک خود با این ملکه جوان پایان داد.
مراسم عروسی محمد پنجم ۴۹ ساله و اوکسانا ووئوودینا ۲۶ ساله، در روز جمعه ۲۳ نوامبر ۲۰۱۸ در تالار مجلل «بارویخا کنسرت هال» مسکو برگزار شد. ووئوودینا که در سال ۲۰۱۵ به عنوان ملکه زیبایی مسکو انتخاب شده بود، برای ازدواج با پادشاه وقت مالزی، مسلمان شد و پس ازدواج، علاوه بر حفظ لقب ملکه زیبایی سابق مسکو، جایگاه بانوی اول مالزی را هم از آن خود کرد.
اما اندکی پس از تولد اولین فرزند این زوج، اختلافات بین آنها بالا گرفت تا زندگی مشترک شاهانه این زن و شوهر پس از شش ماه به پایان برسد. علت اصلی طلاق، اختلاف بر سر پدر نوزاد است. سلطان محمد گفته نوزاد پسری که در ماه مه گذشته از ووئوودینا متولد شد، فرزند او نیست. اما ووئوودینا، که به اسم ریهانا اوکسانا پترا نیز معروف است، سلطان محمد را به انجام آزمایش پزشکی دعوت کرده است. پیش از این، وکلای سلطان محمد گفته بودند «در رابطه با پدر بیولوژیکی بچه… هیچ سند متقنی وجود ندارد.»
زمانی که سلطان محمد با ووئوودینا ازدواج کرد، هنوز پادشاه بود، ولی برای مدتی از پادشاهی مرخصی استعلاجی گرفته بود. در همین مرخصی بود که او ناگهان از مسکو سر درآورد و با ملکه زیبایی این شهر ازدواج کرد. اما چند ماه بعد از ازدواج، پادشاه در اقدامی غیرمنتظره، از پادشاهی کناره گیری کرد. برخی گزارشهای رسانهای حاکی از آن است که کنارهگیری پادشاه، به خاطر شایعههایی بود که درباره همسر جدیدش مطرح شد. در یکی از این شایعهها که ظاهرا دلیل اصلی جدایی سلطان محمد از ووئوودینا است، ادعا میشود که ووئوودینا در زندگی قبلیاش به عنوان ملکه زیبایی و مدل، روابط نامشروع داشته است.
طلاق سلطان محمد از ووئوودینا در یکم ژوئیه گذشته در سنگاپور ثبت شد. در گواهی جدایی آمده است که طلاق از طریق سه بار گفتن کلمه «طالق» در حضور دو شاهد مسلمان عاقل انجام شده است. با این حال، ووئوودینا این نوع طلاق را زیر سوال برد و گفت: «این یک فتنه انگیزی است. ما هرگز طلاق نگرفتیم.»پس از این ماجرا، ملکه زیبایی سابق، پستهای غمانگیزی درباره خودش و نوزادش در شبکههای اجتماعی منتشر کرد. در یکی از این پستها تصویری از نوزادش منتشر کرد و نوشت: «مینویسم و نمیتوانم جلوی جاری شدن اشکهایم را بگیرم.»