۱۸ سال زندگی با شوهر جعلی
سالها پیش یک زن جوان سعودی که در مقابل دادگاه به همراه مادرش منتظر تاکسی بودند تا آنها را به خانه برساند، هرگز فکر نمیکرد که این راننده تاکسی مسیر زندگی اش را عوض کند.
ام مشعری، ۱۸ سال پیش همراه مادرش سوار یک تاکسی شد که راننده آن جوانی خوش سیما، خوش صحبت و مودب بود و در طول مسیر، سفره دلش را برای این مادر و دختر باز می کند و می گوید در کمال ناامیدی به دنبال یافتن یک همسر مناسب است. مادر دختر که جذب شخصیت راننده تاکسی شده بود بلادرنگ دخترش را برای همسری به این مرد پیشنهاد می کند. راننده جوان که گویا آماده این پیشنهاد بود، با تشکر از پیشنهاد با ارزش مادر با آن موافقت کرد و مادر «ام» نیز از او دعوت کرد تا فردا به منزل آنها برود.
«ام» می گوید: این مرد جوان فردای آن روز همراه با دو شاهد مرد و مسن به خانه ما آمد و در حضور آنها به عقد هم درآمدیم. از آنجا که در خانه ما مردی زندگی نمی کرد، مادرم از او خواست که در خانه ما زندگی کند و او نیز پذیرفت.
مشعری افزود: با گذشت دو سال از ازدواجمان نخستین دخترم متولد شد. همسرم، دخترم را به بیمارستان برد و با نام خانوادگی خود برایش شناسنامه گرفت. سال ها گذشت و مادرم از دنیا رفت. ما در آن زمان صاحب سه فرزند پسر نیز شده بودیم که همگی با نام خانوادگی همسرم شناسنامه گرفتند. همه چیز خوب پیش می رفت که ناگهان یک خبر زندگی ما را ویران کرد.
این زن گفت: یک روز مردی در خانه ما را زد و وقتی از وی خواستم خودش را معرفی کند، وی گفت: من به تازگی متوجه شدم که دختر شما با شماره ملی من به جای شماره ملی همسرتان خود را ثبت نام کرده است و در واقع الان دختر من محسوب می شود.
وی گفت: این خبر به حدی تکان دهنده بود که نمی دانستم به آن مرد یا همان همسرم چه باید بگویم اما در نهایت با همسرم تماس گرفتم و درباره تهمت های این مرد با وی صحبت کردم و همسرم بالاخره اعتراف کرد که شهروندی سعودی نیست بلکه یک خارجی است که به طور غیرقانونی و با هویت جعلی در عربستان زندگی می کند. او از من خواست دیگر با او تماس نگیرم و از آن روز تاکنون از زندگی من به طور کامل محو شده و هیچ خبری از او ندارم.
ام مشعری گفت: پس از ۱۸ سال زندگی عاشقانه متوجه شدم که همسرم با یک هویت جعلی با من ازدواج کرده و با همان کارت ملی برای فرزندانم شناسنامه گرفته است.
این مسئله مشعری و فرزندانش را دچار مشکلات عدیده ای کرد به خصوص اینکه مسئولان مدرسه بارها از فرزندانش خواسته اند که پدرشان را به مدرسه بیاورند.
وی گفت: تاکنون به ادارات و سازمان های مختلف دولتی رفته ام اما هیچ کس هیچ کاری برایم نکرده و نمی کند.(ایسنا)
سلام
حالا جدا از اینکه مطالب بی محتوا زیاد می گذارید…
چرا عکس این زوج خوشبخت و دوست داشتنی (که همه میشناسن) رو برای این مطلب گذاشتید؟ واقعا تاسف داره…