پدر علم پزشکی کیست ؟ +عکس

0

پدر علم پزشکی کیست چه کسی است الان کجاست که بود

بقراط یا هیپوکراتیس (به فرانسوی: Hippocrate) حکیم و طبیب بزرگ یونان باستان بود.

بقراط، بزرگترین طبیب و حکیم یونانی است که در سال ۴۶۰ قبل از میلاد بدنیا آمد. او به پدر علم پزشکی مشهور است که شاگرد “فیثاغورث” بود.

نام او “هیپوکراتس کوسی” است که به صورت معرب بقراط و در مأخذ اسلامی بنام های ابقراط، ابوقراطیس، بقراطیس و چیزهای دیگر هم آمده است. نام پدرش “هراکلیدس” و نام مادرش “فنارته” است.

زندگینامه بقراط دانستنی های جالب پزشکی بقراط کیست

بقراط بنا بر روایات زیادی که در منابع مکرر آمده، از خانواده “اسکلیپیادس” بود که شغل پزشکی، شغل خانوادگی آنها بود. او بعد از اینکه مدتی نزد پدرش علم آموخت، نزد “دیمقراطیس” (دموکریت) فیلسوف بزرگ، ادامه تحصیل داد و مدتی به عنوان پزشک دوره گرد، در آسیای صغیر و سرزمین یونان به سیاحت و طبابت پرداخت تا اینکه در آن زمان، احاطه کامل بر علم طب و پزشکی علمی و تجربی پیدا کرد و به لحاظ تشریح و نقد علمی شناخت بیماری ها، سرآمد همه شد و به عنوان وحید زمان خود و کامل و فاضل و معلم همه اشیاء، ضرب المثل بود….  کارش به جائی کشید که مردم او را چون خدایی می پرستیدند.

او اطلاعاتی را که در مصر و در مدارس “کنیدوس و کوس” گرد آوری کرده بود، تنظیم و تدوین کرد و در صناعت “قیاس و تجربت” قوتی عجیب داشت که هیچکس به پای او نمی رسید. وی مدت ۷۶ سال عالم و معلم بود و اولین کسی بود که به بیگانگان طب را آموخت و آنان را مانند فرزندان خود می دید و در کتاب “عهد خویش” به اطباء بیگانه گفت: که مبادا علم طب از بین برود و اولین نفر بود که برای استمرار علم پزشکی، آثاری در این باره نوشت. ظهور بقراط، در سال ۹۶ بتاریخ “بخت النصر” و مطابق با چهاردهمین سال سلطنت “بهمن دراز دست” پادشاه ایران بود.

درباره اخلاق نیکو و پسندیده او، سخن زیاد گفته اند. و مشهور است که از دربار شاهان، دوری می کرد و فقط دو مرتبه برای درمان شاه یونانی، نزد آنها رفت و بعد از درمان، سریعا به شهر خودش برگشت ولی برای درمان پادشاه وقت ایران، نرفت زیرا ایرانیها را دشمن یونانیان می دانست.

خانواده و فرزندان بقراط

او دو پسر بنام های “تاسلوس یا تسالوس” و “دراقن یا دراکون” و یک دختر بنام “مایاارسیا” و دامادش “پلیبوس” داشت که ظاهرا دختر او از دو برادرش عالم تر بود.

درگذشت بقراط

او ۳۷۵ سال قبل از میلاد مسیح در شهر “لاریسا” از دنیا رفت. او در آن موقع ۹۰ تا ۹۵ سال بود. آثار آثار و رساله های او (که صحت بعضی از آنها جای تردید است) به چندین زبان از جمله عربی ترجمه شده. تالیفات زیادی به بقراط، نسبت داده اند ولی آثار او در میان مسلمانان بیشتر به واسطه شرح ها یا تفسیرهای جالینوس شناخته شده اند، زیرا پزشکان مسلمان بر این عقیده بودند که گرچه بقراط پزشکی را به اوج خود رسانده ولی “جالینوس” سخن او را ویراسته تر و روشن تر بیان کرده و به معنای واضح تر و دقیق تر، مسلمانان تنها با آن دسته از آثار او که توسط “جالینوس” تفسیر شده، آشنا هستند.

تنها عده کمی از پزشکان دوران اسلامی کوشش کردند تا مستقیما از شیوه بقراط پیروی کنند.

برخی از آثار او عبارتست از:

۱- الامراض الحاده یا کتاب (ماءالشعیر)

۲- الامراض الوافده یا (ابیندیمیا)

۳- تقدمه المعرفه

۴- اخلاط یا (کتاب الطبایع)

۵- الارکان یا (طبیعه الانسان)

۶- العهد یا (الایمان)

۷- الفصول یا (آفوریسم) مشهورترین اثر بقراط که همواره با تفسیر جالینوس بر آن، مطرح بوده است.

۸- الاهویه و الازمنه و المیاه و البلدان، درباره آنچه که پزشک باید از شرایط اقلیمی، آب و هوا، مسائل قوم شناسی و غیره باید در نظر گیرد.

سوگند نامه بقراط که هنوز هم محصلین طب در موقع گرفتن عنوان دکتری یاد می کنند، از اهمیت به سزایی برخوردار است. بقراط که به عنوان پدر علم طب جدید شناخته شده است نخستین کسی بود که پزشکی را از خرافات جدا کرد.

وی که در جزیره یونانی توس به دنیا آمد پسر یک طبیب بود .بقراط اعتقاد معاصرین خود را که بر اساس آن بیماری توسط خدایان انتقام جو به وجود می آید رد کرد و به جای آن اعلام کرد که هر بیماری یک علت طبیعی دارد. او گفت که اگر علت را بیابید می توانید آن را درمان کنید.

بقراط می گفت با مشاهده نشانه های یک بیماری و در نظر گرفتن شدت آن پزشک می تواند چشم انداز این بیماری را برای یک بیمار خاص با مقایسه آن با مراحل طبیعی همان بیماری پیش بینی کند. بقراط بر اساس چنین اندیشه های منطقی یک مدرسه طب را بنیان نهاد.

عقیده پزشکی دیگری که بقراط قبول داشت آن بود که روش درمان یک بیمار ممکن است برای بیمار دیگر موثر نباشد وی اعلام کرد که آنچه برای یک غذاست ممکن است برای دیگری زهر باشد.

بقراط همچنین دیگر پزشکان را تشویق می کرد که از درمانهای ساده مانند یک رژیم غذایی سالم استراحت زیاد و محیط تمیز استفاده کنند. او می گفت زمانی که پژشکان نمی توانند بیماری را درمان کنند طبیعت اغلب این کار را می کند.

در بیماران رو به مرگ نباید از روشهای ساده درمان استفاده کرد و پیشنهاد کرد که بیماریهای بحرانی معالجه های بحرانی هم می خواهد.از دیگر توصیه های بقراط چیزی که امروزه رفتار خوب بالینی نامیده می شود با این گزاره ها که بیماری زمانی سخت تر است که ذهن مضطرب باشد و بعضی بیماران زمانی که از رفتار خوب پزشک رضایت داشته باشند بهبودی خود را باز می یابند.

وی معتقد بود که پزشکان باید خادم بیماران خود باشند و معیارهای سلوک شرافتمندانه را رعایت کنند. در زمان وی گاهی پزشکان برای از بین بردن بعضی از بیماران خود تطمیع می شدند و امکان داشت که یک حاکم به پزشکی دستور دهد که برای کشتن دشمن خود از سم استفاده کند.

بقراط گفت: پزشک در مورد بیمار مسئول است.بقراط تعهد نامه ای را که امروزه هم دانشجویان پزشکی موقع اخذ درجه دکتری اظهار می کنند تهیه کرده است. سوگند است. در بخشی از این سوگند نامه امده است که من عمیقا تعهد می کنم که خود را وقف خدمت به انسانیت بنمایم من حرفه خود را با وجدان و شرافت انجام خواهم داد و سلامتی بیماران نخستین وظیفه من خواهد بود.

اگر چه بقراط سهم بسیاری در هنر شفای بیماران داشته ولی اطلاعات کمی از زندگی شخصی او در دست است تاریخ نویسان بر این باورند که او به مصر رفته و در آنجا پزشکی را آموخته است سپس در بسیاری از جاها از جمله آتم تحصیل کرده و سر انجام به زادگاه خود را بنا نهاده است یک مجسمه بدون پوشش در جزیره توس موجود است که ظاهرا مربوط به بقراط بوده و او را مردی کوتاه قد با ریشهای مجعد نشان می دهد.سخنان بقراط تا کنون باقی مانده است زیرا دانشجویان او نکته هایی از درسهایش را جمع آوری کرده و با انتشار کتابهایی آنها را شرح داده اند. بیش از پنجاه کتاب با نام بقراط وجود دارد و نوشته هایش برای توجیه آنکه او را پدر علم طب بنامیم کافی است.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ