داستان عشق ناصرالدین شاه و جیران

4

داستان عشق ناصرالدین شاه و جیران

«فروغ‌السلطنه» اهل تجریش بود؛ روستایی در شمال تهران که در دوره قاجار ییلاق محبوب دارالخلافه‌ بود و وصف باغ‌های زیبا و هوای خنکش، حتی جهانگردان را هم به این روستا می‌کشاند.

جیران که نام اصلی او خدیجه خانم تجریشی است ملقب به فروغ السلطنه (درگذشته ۱۲۷۶ قمری)، یکی از همسران محبوب و اولین سوگلی ناصرالدین‌شاه قاجار، پادشاه ایران بود.

نام جیران «خدیجه» و دختر باغبان و نجاری به نام محمدعلی از اهالی قریه تجریش در نزدیکی تهران بود. او پس از آنکه به ازدواج ناصرالدین شاه درآمد، به سبب چشمان بزرگش، توسط شاه جیران نامیده شد.جیران واژه‌ای ترکی و به معنای غزال است. جیران علاوه بر یک خواهر، صاحب برادری به نام «اسدالله» بود که پس از ازدواج او با شاه، در زمره فراشان خلوت درآمد و پس از آن پیشخدمت خاصه ناصرالدین شاه شد.

آشنایی جیران با ناصرالدین شاه

در مورد نحوه آشنایی ناصرالدین‌شاه و جیران عقاید متفاوتی وجود دارد. به نوشته عباس امانت، جیران ابتدا به جهت فراگرفتن رقص آواز به حرم شاهی آورده شد و اولین بار ناصرالدین‌شاه او را در جمع ملازمان مهدعلیا دید و به او دلبست.

تقی دانشور (اعلم‌السلطان) در خاطرات خود، آشنایی آن دو را مربوط به یکی از سفرهای شکاری شاه به شمال تهران دانسته است. او نخستین ملاقات آن‌ها را چنین شرح می‌دهد:

شاه روزی در اطراف شمیران و تجریش سواره به شکار بلدرچین رفته بود. غفلتاً چند بلدرچین روی درخت توتی پریدند و شاه برای زدن آن‌ها زیر درخت توت رفت. دختری دهاتی بالای درخت رفته و مشغول خوردن توت بود. دخترک اعتنایی به شاه نکرد. ولی شاه فریفته جمال دختر دهاتی شد و بر سبیل مزاح خطاب به وی گفت: دختر، زن من می‌شی؟ دخترک شانه‌هایش را بالا انداخت و بدون آنکه بداند طرف صحبتش شاه مملکت است، گفت: تو که داخل آدم نیستی. من زن شاه می‌شم!

مونس‌الدوله (ندیمه انیس‌الدوله) در کتاب خاطراتش، مانند دانشور، آشنایی شاه و جیران را مربوط به یکی از سفرهای شاه می‌داند و به نقل داستان مشابهی می‌پردازد. به گفته او شاه که در حین تفرج، زیر درخت توتی به جمعی از دختران که جیران نیز میان آن‌ها بود برخورده بود، فریفته چشمان سیاه او شد و خواجه‌های خود را فرستاد تا از نام و نشانش سؤال کنند و پدرش را بیابند. او سپس ادامه می‌دهد:

ناصرالدین شاه آنقدر آنجا ایستاد تا خواجه‌ها و پیشخدمت‌ها آمدند و خبر آوردند که اسم او جیران است و اسم پدرش هم «میرزا محمدعلی». دیگر کار تمام بود. به حکم قبله عالم، جیران را از درخت پائین آوردند و پیش خانم‌های اندرون بردند. رختش را عوض کردند، حمامش بردند و ملاباشی او را نود و نه سال برای ناصرالدین شاه صیغه کرد.

عادات و خصائل جیران

جیران زیبا، صریح‌اللهجه و شیفته شکار و اسب سواری بود. او به هنگام سواری چکمه و لباس مردانه می‌پوشید و روبندش را به گرد سر می‌پیچید و چالاکانه اسب می‌تاخت. در شکارگاه، قوش مخصوص خود را که «غزال» نام نهاده بود به دست می‌گرفت و پشت اسب قزلی گلگون به نام «آهو» به قله کوه می‌رفت و شهبازش را در پی کبک می‌افکند. در این هنگام گروه انبوهی از تفگدار و قوشبان و نوکر به دور او گرد می‌آمدند، چنان که اگر کسی این منظره را می‌دید گمان کرد که کبکبه شاهانه است.

شیفتگی جیران به شکار و رفتار جسورانه‌اش که برخلاف حجب معمول زنان حرمسرا بود، او را بیش از پیش مورد توجه شاه قرار می‌داد.به اعتقاد عباس امانت «دل‌بستگی شاه به جیران به روال عشق‌های عادی عصر نوین و برعکس زندگی جمعی حرمسرا فردی و خصوصی بود» مهر او برای شاه «تجسم نوع دیگری از خانواده، همسر و فرزند بود که در پس ظاهر شاهانه، قرینه ای از زندگی عادی به او عرضه می‌داشت.»

در اندرون شاه

جیران احتمالاً در سال در ۱۲۶۷ قمری به ازدواج ناصرالدین شاه درآمد. او در سال ۱۲۶۸ قمری دومین پسرش، محمدقاسم میرزا را به دنیا آورد و بیش از پیش مورد توجه ناصرالدین شاه قرار گرفت. زمانی که محمدقاسم میرزا پنج سال داشت، شاه به او لقب امیرنظام داد و به فرماندهی کل قشون ایران منصوبش ساخت.

پس از آنکه در صفر ۱۲۷۳ دومین ولیعهد ناصرالدین شاه، سلطان معین‌الدین که از خجسته خانم تاج‌الدوله دختر شاهزاده سیف‌الله میرزا بود، درگذشت، ناصرالدین شاه تمایل یافت محمدقاسم را به ولیعهدی برگزیند. اما نسب غیرقاجار جیران و اینکه او همسر عقدی شاه نبود مانع عملی شدن این تصمیم بود. جیران که از موقعیت خود آگاه بود، سعی کرد میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه را تحت فشار قرار دهد. او به زودی با برخی از رجال مخالف نوری، از جمله مستوفی‌الممالک و عزیز خان مکری همدست شد. آنان در شوال ۱۲۷۳ فهرستی از جرایم صدراعظم تهیه کردند و جیران مأموریت یافت فهرست جرایم را به نظر شاه رساند. اما او تنها بخشی از موارد را نزد شاه افشا کرد و باقی را تا رسیدن به توافق نهایی با صدراعظم در خصوص ولیعهدی پسرش آشکار نکرد.[پس از این واقعه نوری جیران را به باغ خود، نظامیه دعوت کرد و به او قول داد تمام تلاشش را برای ولیعهدی امیرنظام بکند. با حمایت نوری از جیران، مهدعلیا که از مخالفین جدی جیران و ولیعهدی امیرنظام، بود از او روگرداند.

به زودی میرزا آقاخان برای جلب نظر دولت‌های روسیه و بریتانیا در خصوص ولیعهدی امیرنظام، با نمایندگان آن دول وارد مذاکره شد. او همچنین از یاکوب پولاک، پزشک دربار، خواست تا تایید کند مظفرالدین میرزا که به دلیل داشتن نسب قاجار از جانب مادر گزینه قانونی برای ولیعهدی محسوب می‌شد، از نظر جسمی و عقلی ضعیف است و شایستگی رسیدن به سلطنت را ندارد. تهیه تباری جعلی که نسب جیران را به ایلخانان مغول و شاهان ساسانی متصل می‌کرد، قدمی دیگر در راه مشروعیت بخشیدن به ولیعهدی امیرنظام بود. سرانجام نیز ناصرالدین شاه با طلاق دادن ستاره خانم تبریزی، یکی از چهار همسر عقدی خود و عقد کردن جیران، آخرین قدم را در این راه برداشت. در مراسمی که به مناسبت این ازدواج ترتیب داده شد، برخلاف رسم معمول که می‌بایست دعوت از طرف مهدعلیا، مادر شاه و رئیس اندرونی صورت گیرد، عزت‌الدوله خواهر شاه از مهمانان دعوت کرده بود که این خود به نشانه مخالفت عمیق مهدعلیا با رویدادهای جاری بود.

سرانجام در محرم ۱۲۷۴، ولیعهدی امیرنظام رسماً اعلام شد.چندی بعد امیرنظام بیمار شد و مخالفان چنین شهرت دادند که نوری ولیعهد را مسموم کرده‌است و جیران و شاه را بار دیگر به نوری بدگمان ساختند. جیران نگران از توطئه‌های مخالفان خود از پذیرش اطبا بر بالین پسرش سر باز زد و امیرنظام تنها یک هفته پس از ولیعهدی جان سپرد. ناصرالدین شاه و جیران به شدت از این پیشامد متاثر شدند، تا جایی که به گزارش پولاک «شاه از شدت اندوه از خود بی خود شده سر به دیوار می‌کوفت و چند روز لب به غذا نزد».شایعات پیرامون دست داشتن میرزا آقاخان در مرگ ولیعهد چنان شدت گرفت که شاه به ناچار اعلام کرد هرکه به تکرار به این سخنان بپردازد، دستگیر و مجازات می‌شود.با مرگ ولیعهد، مخالفت جیران با نوری پایان نگرفت و حتی زمانی که او در ۱۲۷۵ از صدارت عزل شد، به خواست جیران بود که تمام بچه‌ها، برادرها و عموهای نوری از دربار رانده شدند.

همسر ناصرالدین شاه عکس فروغ السلطنه زندگینامه ناصرالدین شاه زنان ناصرالدین شاه حرمسرا ناصرالدین شاه جیران همسر ناصرالدین شاه

مرگ جیران

جیران پس از آنکه هر چهار فرزند خود را که در سنین کودکی بودند، یکی پس از دیگری از دست داد، خود مبتلا به بیماری سل شد. در این حال، ناصرالدین شاه روزی چندبار و هربار چند ساعت بر بستر او حاضر می‌شد و داروها را به دست خود به او می‌خوراند، اما حال او رفته رفته وخیم تر می‌شد و معالجات اطبا سودی نمی‌بخشید. او در یکی از روزهای ماه جمادی‌الثانی سال ۱۲۷۶ در حالی که ناصرالدین شاه در کنار بسترش نشسته بود، از دنیا رفت. مرگ او، که به فاصله اندکی از درگذشت امیرقاسم روی داد، اندوه عمیقی در دل ناصرالدین شاه پدید آورد.

چنین شایع بود که او دو طلسم برای مهر و محبت همیشه به همراه داشت که بعد از فوتش توسط دو تن از خدمه، انیس‌الدوله و امین اقدس به سرقت رفت تا مهر و محبت شاه متوجه آنان شود.

ناصرالدین شاه پس از جیران

ناصرالدین شاه سی سال پس از درگذشت جیران زنده بود و به گزارش بسیاری از منابع، تا پایان عمر او را از یاد نبرد. به نوشته دوستعلی خان معیرالممالک، شاه هرگز لقب جیران و اجازه سکونت در عمارت او را به کسی نداد. او گاه خود به تنهایی به سکونتگاه سابق همسرش می‌رفت و زمانی را به فکر روزگار گذشته و دیدن یادگارهای جیران می‌گذراند.روزی که ناصرالدین شاه در شاه عبدالعظیم هدف گلوله میرزا رضا کرمانی قرار گرفت، خود را به آرامگاه جیران رساند و در کنارش جان داد.جسد ناصرالدین شاه را در همان مقبره به خاک سپردند.

به گفته مونس‌الدوله، ناصرالدین شاه سیاه قلمی از صورت جیران کشیده بود و پس از مرگ او مداوم به تماشای آن می‌رفت. او یک بار نیز در حین شکار با دیدن چشمان آهوهایی که در جرگه شکارچی‌ها به دام افتاده بودند، به یاد معشوقه از دست رفته خود افتاد و از ادامه شکار صرف نظر کرد. به دستور او جرگه را شکستند و همه شکارها را آزاد کردند.

شاه در اواخر عمر، «خانم باشی» دختر باغبانباشی باغ اقدسیه را به زنی گرفت و می‌گفت این دختر را از آن رو دوست دارم که چشمانش شباهتی به چشمان جیران دارد. خانم باشی بارها از ناصرالدین شاه لقب جیران را درخواست کرد، ولی هربار با مخالفت شاه روبه‌رو شد. او هنگامی که با نیم‌تنه‌ای ملیله دوزی شده که بر آن لقب «فروغ‌السلطنه» نقش بسته بود، نزد شاه رفت، به شدت مورد توبیخ وی قرار گرفت و مجبور شد شرمسارانه اتاق را ترک کند.

اشعار ناصرالدین شاه در وصف او

ناصرالدین شاه که استعداد ادبی و علاقه به سرایش شعر داشت، گاهی هنگام بازدید از عمارت جیران اشعاری می‌سرود و به زمزمه می‌خواند. این ابیات را اهل حرم یادداشت می‌کردند و سوادهایی از آن استنساخ می‌شد و دست به دست می‌گشت. ابیات آغازین یکی از مشهورترین این مراثی چنین است:

روزی دلم گرفت ز اندوه هجر یار آمد به یادم آن رخ و آن لعل آبدار
آن چشم همچو آهو و آن قد همچو سرو آن ابروی کمان و دوزلفی تابدار
مکتوم درد وزلفش صد قلب غرق خون در لعل آبدارش سی دُرِّ شاهوار
در زیر ابروانش صد تیر از مژه آراسته به قصد دل عاشقان زار
چون کردم این خیال زجا جستمی بشوق لیکن نکرده وصفش یک دو از هزار
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

نظرات شما ( 4 )
  1. شکوه ودادی می گوید

    جالب بود
    این پادشاهان عشق پاک نداشتن
    همه کاراشون از روی هوس بوده
    حالا بعضی مورخین می خوان لقب عاشق بدن که این ها ر تا حدودی تطهیر کنند از جنایاتی که مرتکب شدند خدا می دونه چه زن های بد بختی که بردن تو دربار وبد بختشون کردن

  2. آزمایش آن تایم می گوید

    جیران حسن فتحی بازگو کننده این عشق است

  3. ساناز می گوید

    خوشحالم که به خاطر سریال جیران مردم به فکر خوندن تاریخ کشورشون افتادن البته تاریخی در غالب عشق و عاشقی

    1. لنا می گوید

      غالب اشتباست، قالب درسته. غالب یعنی اکثر مواقع ولی قالب یعنی شکل