فرهاد اصلانی و همسرش مژده دانش پژوه
عکس و تصویر فرهاد اصلانی و همسرش مژده دانش پژوه
فرهاد اصلانی با همسرش خانم مژده دانش پژوه (طراح و عروسک ساز) ازدواج کرده است که ثمره این زندگی تنها یک فرزند دختر بنام هانا اصلانی می باشد
بیوگرافی و زندگینامه مژده دانش پژوه
مژده دانش پژوه همسر فرهاد اصلانی متولد ۲۹ خرداد ۱۳۴۹ نقاش ، کاریکاتوریست و مجسمه ساز ایرانی است.او فعالیتش را از سال ۱۳۷۲ آغاز کرده و مدرک تحصیلی اش کارشناس چاپ از دانشگاه الزهرا است.
مژده دانش پژوه چند سال سن دارد
۵۲ سال سن دارد
مژده دانشپژوه به همراه دوستاناش بر روی عروسکهای افسانهای اقوام مختلف کار میکنند، عروسکهای «چهارشنبه خاتون» افسانهای از گیلان و آذربایجان، که به نوعی قسمتی از آداب و رسوم آنان شده، باجیهای معطر، ننه سرما که با خود بقچهای پُر از نخود و کشمش دارد، چله زری و عمو چله قصهای قدیمی از لرستان، عروسک کمالالملک، مجموعه عروسکهای خراسان همانند محمدرضا شجریان، اخوان ثالت و… عروسک اخیر آنان هم به نام شاماران افسانهای مربوط به مناطق کردنشین است. دانشپژوه عروسکسازی است که با دنبال کردن آرزوهای کودکیاش، رویایی دلنشین برای کودکان به ارمغان میآورد. دنیایی که پُر است از رویای افسانهها، رنگها، قصهها… همان دنیایی که سرشار از عروسکهایی است که میخواهیم در جهان کودکان جای بگیرید تا دنیایی از خوبی، شجاعت، سرزندهگی، آزادی را برای خود بسازند نه دنیایی مصنوعی از غیرواقعیات.
«دانشپژوه» با وارد شدن در دنیای عروسکها روحیه شاداب و جذابی دارد، با حرف زدن درباره هر یک از عروسکها گویی درباره یکی از بهترین دوستانش صحبت میکند، دوست دارم بدانم که چطور شد به سمت عروسکسازی رفت، از او درباره شروع فعالیت و گرایشش به عروسکسازی میپرسم که چگونه با شخصیت افسانههایی قدیمی اقوام مختلف، عروسک میسازد و برای هر کدام قصهای جداگانه با آداب و رسوم مخصوصشان را تعریف میکند، او میگوید: «بگذارید در ابتدا بگویم که من در دوران تحصیل نقاشی خواندهام و به کار تصویرگری کودک مشغول بودم که در سالهای اخیر، با رفتن به موزه عروسکها، تصمیم گرفتم عروسک بسازم. اولین عروسکهای من پیرزنهای «سیبی» و «اسفنجی» بود. البته اصل ماجرا در شروع عروسکسازی من مربوط به یکی از آرزوهایم در دوران کودکی است که علاقه زیادی به ساخت عروسک آدمها داشتم. در دورانی، بیماری سختی گرفتم و ترس از مردن باعث شد به سمت آرزوهایم حرکت کنم. در برخی دورانها عروسکهایی را ساختم اما زمانیکه به موزه عروسک رفتم عروسک «شکوه جون» را به آنها نشان دادم و عروسک را پسندیدند. در ادامه ریسک کردند و مجموعه مروجینشان را به من پیشنهاد دادند.»
ساتین