مباهله پیامبر یعنی چی مباهله به چه معناست
مباهله پیامبر یعنی چی | مباهله پیامبر به چه معناست
بیست و چهارم ماه ذىالحجّه، روز مباهله نام دارد؛ مباهله در لغت به معنای نفرین و لعنت کردن به یکدیگر است؛ در سال دهم هجری، گروهی از مسیحیان نجران (منطقهای در جنوب غربی عربستان سعودی) در شهر مدینه، نزد حضرت رسول (ص) آمدند و درباره حضرت عیسی (ع) با او گفتگو کردند؛ پیامبر (ص) فرمود: عیسی بنده خدا و کلمه او بود که آن را بر مریم القاء نمود؛ مسیحیان گفتند چگونه ممکن است انسانی بیپدر به دنیا آید؟
آیهای از قرآن در اینباره نازل شد که مَثَل عیسی، مَثَل آدم است که بدون پدر و مادر و به امر الهی به دنیا آمده است؛ وقتی عقل و استدلال در وجود آنها تأثیر نکرد و بحث به نتیجه نرسید، پیامبر اسلام (ص) به فرمان پروردگار به آنها پییشنهاد مباهله داد، یعنی دو گروه، در محلی جمع شوند و به درگاه خداوند دعا و تضرع کنند و از خدا بخواهند حقیقت را آشکارنموده و دروغگویان را لعنت کند.
«فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَه اللَّهِ عَلى الْکذِبِینَ.» ال عمران (۶۱)
«هرگاه بعد از علمى که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
روز ۲۴ ذی الحجه، رسول خدا (ص) همراه با علی مرتضی، فاطمه زهرا و حسن و حسین (علیهمالسلام) برای مباهله بیرون آمدند، نصارا نیز بیرون آمدند؛ وقتی مسیحیان، شکوه و جلال آن بزرگواران را دیدند، ترسیده و از مباهله منصرف شدند؛ اسقف مسیحیان به پیامبر اسلام (ص) عرض کرد: اى ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمیکنیم بلکه مصالحه میکنیم، پیامبر (ص) با آنان مصالحه کرد و آنان پرداخت جزیه و صلح در سایه حکومت اسلامی را پذیرفتند.
در نقطه مرزى حجاز و یمن منطقهای به نام «نجران» قرارگرفته است؛ در آغاز طلوع اسلام، این نقطه، تنها منطقه مسیحىنشین در حجاز بود که به عللى از بتپرستى دست کشیده و به آئین مسیح گرویده بودند؛ پیامبر اسلام (ص) همزمان با مکاتبه با سران دولتهای بزرگ و مراکز مذهبى جهان، نامهاى به اسقف بزرگ نجران (ابو حارثه) نوشت و طى آن، ساکنان نجران را به آئین اسلام دعوت کرد.
به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب (این نامهاى است) از محمّد پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران، خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش مىکنم و شماها را از پرستش «بندگان» به پرستش «خدا» دعوت مىنمایم، شما را دعوت مىکنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آئید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حکومت اسلامى مالیات (جزیه) بپردازید (که در برابر این مبلغ از جان و مال شما دفاع مىکند) و در غیر این صورت به شما اعلان خطر مىشود.
نمایندگان پیامبر (ص) وارد نجران شده، نامه ایشان را به اسقف دادند؛ وى نامه را با دقّت هرچه تمامتر خواند و براى تصمیم، شورایى مرکّب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیرمذهبى تشکیل داد، یکى از افراد طرف مشورت «شرحبیل» بود که به عقل و درایت و کاردانى معروف بود؛ وى در پاسخ اسقف اظهار نمود که اطلاعات من در مسائل مذهبى بسیار ناچیز است، بنابراین من حق ابراز نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور شوید، مىتوانم راه حلهایى در اختیار شما بگذارم؛ امّا ناچارم مطلبى را تذکر دهم و آن این که ما مکرّر از پیشوایان مذهبى خود شنیدهایم که روزى منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان «اسماعیل» انتقال خواهد یافت، هیچ بعید نیست که محمّد از اولاد اسماعیل بوده و همان پیغمبر موعود باشد.
شورا نظر داد که گروهى به عنوان «هیئت نمایندگان نجران» به مدینه بروند، تا از نزدیک با محمّد (ص) تماس گرفته دلائل نبوت او را مورد بررسى قرار دهند؛ شصت نفر از زبدهترین و داناترین مردم نجران که در رأس آنان سه نفر از پیشوایان مذهبى قرار داشت، برای ملاقات با پیامبر اسلام (ص) به سوی مدینه حرکت کردند؛ هیئت نمایندگان نجران پس از ورود به مدینه به محضر پیامبر (ص) شرفیاب شدند، پیامبر (ص) بااحترام خاص، پاسخ سلام آنان را داد؛ نمایندگان پیش از آنکه وارد مذاکره شوند، اظهار کردند که وقت عبادت آنان رسیده است، پیامبر (ص) اجازه داد عبادت خود را در مسجد مدینه بخوانند و آنان در حالى که رو به مشرق ایستاده بودند، نمازشان را خواندند.
پیامبر اسلام (ص) با نمایندگان مسیحی نجران گفتگو و استدلال درباره نحوه خلقت حضرت عیسی (ع) و اینکه ایشان مخلوق و بنده خداست را آغاز کرد؛ از جمله مسائلى که در این گفتگو مطرح شد، این بود که آنها از پیامبر (ص) پرسیدند: ما را به چه چیز دعوت میکنى؟ پیامبر (ص) فرمود:به سوى خداوند یگانه و اینکه از طرف او رسالت خلق را دارم و مسیح (ع) بندهاى از بندگان اوست و حالات بشرى داشت و مانند دیگران غذا مىخورد؛ آنها این سخن را نپذیرفتند و به ولادت عیسى (ع) بدون پدر اشاره کرده و آن را دلیل بر الوهیت او خواندند.
در این هنگام، آیات قرآن نازل شد و به آنها پاسخ داد:
«إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ» (۵۹ال عمران)
«مَثل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش! او هم فوراً موجود شد.»
خداوند با این استدلال کوتاه و روشن، به ادعاى آنها پاسخ مىگوید که اگر مسیح (ع) بدون پدر به دنیا آمد، جاى تعجب نیست و هرگز دلیل بر الوهیت او یا فرزندى خدا یا عین خدا بودن نیست، زیرا موضوع آفرینش آدم از این هم شگفتانگیزتر بود؛ او بدون پدر و مادر به دنیا آمد.
نمایندگان نجران به پیامبر (ص) گفتند: گفتگوهاى شما ما را قانع نمىکند؛ در این موقع پیک وحى نازل شد و آیه مباهله را آورد و پیامبر (ص) را مأمور ساخت که با آنان مباهله کند، یعنی هر دو گروه بر دروغگو نفرین بفرستند و از خداوند بخواهند که دروغگو را هلاک و نابود کند؛ پس هر نفرینى که بر گروه مقابل تأثیر کرد، معلوم مىشود که راه او حق است.
«فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَه اللَّهِ عَلى الْکذِبِینَ.» ال عمران (۶۱)
«هرگاه بعدازعلمى که (درباره مسیح) به تورسیده، (باز) کسانى با تو به ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما ازنفوس خود دعوت کنیم، شما هم ازنفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بردروغگویان قرار دهیم.»
واژه «نَبتَهل» از ریشه «اِبتهال» به معناى بازکردن دستها و آرنجها براى دعا به سوى آسمان است و این آیه به دلیل این واژه، به آیه مباهله معروف شده است؛ مباهله، یعنى توجّه و تضرّع دو گروه مخالف یکدیگر به درگاه خدا و تقاضاى لعنت و هلاکت براى طرف مقابل که از نظر او اهل باطل است.
طرفین برای مباهله آماده شدند و قرار شد که فرداى آن روز همگى براى مباهله حاضر و آماده شوند؛ وقت مباهله فرا رسید؛ قبلاً پیامبر (ص) و مسیحیان نجران توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطهاى خارج از شهر مدینه در دامنه صحرا انجام شود.
مباهله با مسیحیان نجران کار سادهای نبود که با هر زن و مرد عادی بتوان آن را به اجرا درآورد، بلکه افراد شرکت کننده در مباهله باید به درجهای از ایمان و یقین رسیده باشند که خدای متعادل دعای آنان را پاسخ گوید؛ پیامبر (ص) از میان مسلمانان و بستگان زیاد خود فقط چهار نفر را انتخاب کرد که در این حادثه تاریخى شرکت نمایند، زیرا در میان مسلمانان، نفوسى پاکتر و ایمانى استوارتر از ایمان این چهار نفر وجود نداشت؛ این چهار نفر عبارتند از: امام علىبن ابى طالب (ع)، فاطمه زهرا (س)، دختر پیامبر (ص)، امام حسن و امام حسین (علیهمالسلام).
پیامبر (ص) فاصله منزل و نقطهاى را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گیرد با وضع خاصى طى نمود و در حالى که امام حسین (ع) را در آغوش و دست امام حسن (ع) را در دست داشت و فاطمه زهرا (س) بهدنبال آن حضرت و علیبن ابى طالب (ع) پشت سر وى حرکت مىکردند، گام به میدان مباهله نهاد و پیش از ورود به همراهان خود فرمود: «هر موقع دعا کردم شما دعاى مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.»
سران هیئت نمایندگان نجران به محل مباهله آمده و منتظر پیامبر (ص) بودند؛ اسقف اعظم گفت: اگر فردا محمد (ص) با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد از مباهله بپرهیزید و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد.
ناگهان قیافه نورانى پیامبر (ص) با چهار تن دیگر از اهل بیتش براى مسیحیان نجران نمایان شد و همگى با حالت بهتزده و متحیر به چهره یکدیگر نگاه کردند و از اینکه او عزیزان و فرزندان معصوم و یگانه دختر خود را به صحنه مباهله آورده است، بسیار تعجّب کرده و همگى گفتند که این مرد به دعوت و دعاى خود اعتقاد راسخ دار؛ اسقف
نجران گفت: «من چهرههایى را مىبینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهى بخواهند که بزرگترین کوهها را از جاى بکند، فوراً کنده مىشود و هرگز صحیح نیست ما با این چهرههای نورانى و با این افراد با فضیلت، مباهله نمائیم، زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روى زمین یک مسیحى باقى نماند.»
هیئت نمایندگى با دیدن وضع یاد شده وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند و حاضر شدند هر سال مبلغى به عنوان «جزیه» * بپردازند؛ پیامبر (ص) رضایت خود را اعلام کرد و قرار شد مسیحیان هر سال در مقابل پرداخت مبلغ جزئى، از مزایاى حکومت اسلامى برخوردار شوند.
سپس پیامبر (ص) فرمود: «عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از راه ملاعنه و مباهله وارد مىشدند، صورت انسانى خود را از دست داده و از آتشى که در بیابان بر افروخته مىشد، مىسوختند و دامنه عذاب به سرزمین «نجران» کشیده مىشد.»
هیئت نمایندگى نجران از پیامبر (ص) درخواست کرد که مقدار مالیات سالانه آنان در نامه نوشته و درآن نامه امنیت منطقه نجران از جانب پیامبر (ص) تضمین شود و حضرت علی (ع) به فرمان پیامبر (ص) پیمان صلح را با آنان نوشت که در تاریخ ثبت است.
مباهله از جمله حوادثی است که دارای سند قرآنی بوده و هیچیک از مذاهب اسلامی آن را انکار نکردهاند و از این جهت، از وقایع مسلّم تاریخی به شمار میرود؛ در این بخش به تعدادی از منابع و شخصیتهای اسلامی که این واقعه را نقل نمودهاند، میپردازیم:
از عایشه نقل شده است روز مباهله، پیامبر اسلام (ص) چهار تن از همراهان خود را زیر عباى مشکىرنگى وارد کرد و این قسمت از آیه ۲۳ سوره احزاب را تلاوت نمود: “إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً” «همانا خداوند اراده کرده است که پلیدى (گناه) را از شما اهل بیت (پیامبر) دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
فخرالدین رازی صاحب تفسیر مفاتیحالغیب، هنگامی که به آیه مباهله میرسد حقیقت را چنین اظهار میدارد: رسول (ص) زمانی که به محل مباهله میآمد، عبائی بافته شده از موی سیاه در بر کرده و حسین (ع) را بغل کرده و دست حسن (ع) را گرفته و فاطمه و علی (علیهمالسلام) نیز از پشت سر آن حضرت میآمدند؛ در همان حال پیامبر (ص) به آنها سفارش کرد: «هنگامی که دست به نفرین بلند کردم شما آمین بگوئید» سپس پیامبر در همان نقطه مباهله، حسن و حسین و علی و فاطمه (علیهمالسلام) را در زیر عبای خود گردآورده و آیه تطهیر را قرائت کرد و به این ترتیب اهل بیت خود را نیز معرفی نموده و عظمت و منزلت آنان را شناساند.
فخر رازی بعد از نقل این روایت میگوید: به اتفاق اهل حدیث و تفسیر، این روایت صحیح است و هیچگونه تردیدی در صدور آن وجود ندارد؛ همچنین این آیه دلالت میکند که حسن و حسین (علیهمالسلام) پسران رسول خدا (ص) هستند؛ (تفسیر فخر رازی، ذیل آیه ۶۱ آل عمران)
کتاب «تفسیر حسینی» از متون آموزشی است که از قدیم درحوزههای علمیه کشور چین به عنوان متن درسی تفسیر قرآن کریم تدریس میشود؛ تفسیر حسینی نزد تمام روحانیون، اساتید و مسلمانان چین شناخته شده و از اعتبار بسیار زیادی برخوردار است؛ نام دیگر این کتاب «المواهبالعلیه فی تفسیر کتاب خالقالبریه» بوده است؛ تفسیر «المواهبالعلیه» معروف به «تفسیر حسینى» درسال ۸۹۹ هـ. ق به زبان فارسی نگاشته شده است؛ نویسنده آن حسین بن علی بیهقی سبزواری، مشهور به ملاحسین واعظ کاشفی (تولد ۱۴۹۴ میلادی) اهل سبزوار و یکی از مشهورترین دانشمندان قرن نهم هجری است. دهخدا مینویسد: «حسین بن علی بیهقی، از فحول علمای ایرانی، جامع علوم دینیه و عارف معارف الهیه و کاشف اسرار عرفانیه است.»
«وقتی این آیه نازل شد، حضرت رسالت پناه، وفد نجران را طلبیده، گفت هرچند ما، در حجت میافزائیم شما در عناد و منازعت میافزائید اکنون بیایید تا به مباهلت مشغول شویم تا صادق از کاذب و محق از مبطل ممتاز گردد و نصاری بدان صورت راضی شده زمان و مکان مقرّر ساختند و در روز دیگر، حضرت رسالت پناه حسین را برداشته و دست حسن را گرفت و فاطمه زهرا (رضیالله عنه) از عقب و علی مرتضی (کرمالله وجهه) همراه بعد از آن روان شدند و خواجه عالم به ایشان فرمود که من، چون دعا کنم شما آمین گوئید.
از آن جانب ترسایان بعد از تامّلات فراوان از مباهله پشیمان شده، صلاح کار خود در صلح دیدند و با این همه در برابر پیغمبر (علیهالسلام) صف برکشیدند، چون مهتر ایشان حضرت سید عالم را با اهل بیت بدید فریاد بر کشید و گفت: «ای یاران از مباهله با این بزرگواران بپرهیزید، به خدا که من رویهای ایشان میبینم که اگر از خدا درخواهند، کوهها از موضع آن زائل گردانند و یقین میدانم که اگر با ایشان مباهله کنید، یک ترسا بروی زمین زنده نماند.»
پس صلح کردند بر آنکه هر سال دو هزار حله به دو نوبت بدهند و سی زره، تسلیم مسلمانان نمایند؛ پس بر این منوال صلحنامه نوشتند و به منازل خود بازگشتند و حضرت پیغمبر فرمود: که اگر وفد نجران با من مباهله کردندی خدایتعالی ایشان را مسخ گردانیده، آتش بر ایشان فرو ریختی و جمله نجران تا عصافیر در سقفهای منازل ایشان هلاک شدندی.
«سرگذشت مباهله و مفاد این آیه، بزرگترین گواه بر فضیلت اصحاب کساء بوده و سندى زنده بر حقانیت آئین اسلام است»؛ ابوالقاسم جارالله زمخشری، از مفسرین اهل سنت در تفسیر کشاف پس از ذکر آیه مباهله مینویسد: «و فیه دلیل لاشیء اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء علیهم السلام وفیه برهان واضح علی صحه نبوه النبی صلی الله علیه و آله لانه لم یرو احد من موافق ولا مخالف انهم اجابوا الی ذلک؛ تفسیر کشاف، ج۱، ص۴۳۳
«در این آیه قویترین دلیل بر برتری اصحاب کساء (علیهمالسلام) وجود دارد و در آن دلیل روشنی بر صحت پیامبری پیامبر صلیالله علیه و آله است؛ چون هیچیک از مخالف و موافق روایت نکرده است که مسیحیان نجران مباهله (صلیالله علیه و آله) را پذیرفته باشند.»
«قد دعا النبی صلى الله علیه وسلم وفد نجران لذلک لما حاجُّوه به فقالوا:حتى ننظر فی أمرنا ثم نأتیک فقال ذو رأیهم:لقدعرفتم نبوته وأنه ما بأهل قوم نبیاإلاهلکوا فودعوا الرجل وانصرفوا فأتوا الرسول صلى الله علیه وسلم وقد خرج معه الحسن والحسین وفاطمه وعلی وقال لهم:”إذا دعوت فأمِّنوا” فأبوا أن یلاعنوا، وصالحوه على الجزیه رواه أبو نُعَیْم.
وعن ابن عباس: قال:لو خرج الذین یباهلون لرجعوا لا یجدون مالا ولا أهلا، ورُوی لوخرجوا لاحترقوا.
رواه أبو نُعَیْم، و عن ابن عباس: قال: لوخرج الذین یباهلون لرجعوا لا یجدون مالاولا أهلا، ورُوی: لوخرجوا لاحترقوا.»
«پس پیامبر، هیئت نمایندگی نجران را خواست و پیشنهاد مباهله به آنان را اعلام کرد؛ پس آنان مهلت خواستند تا در اینباره فکر کنند و سپس پاسخ گویند؛ یکی از بزرگان آنان گفت: شما به نبوت او پی بردید و دانستید که او فرستاده خداست؛ پس بدانید که هیچ کس با پیامبری مباهله نکرده مگر این که هلاک گردیده است پس آنان نزد پیامبر بازگشتند در حالی که پیامبر اسلام همراه با حسن، حسین فاطمه و علی برای مباهله خارج شده بود و به آنان (اهل بیت) فرمود: هر وقت من دعا کردم شما آمین بگوئید؛ مسیحیان با مشاهده این صحنه از مباهله و نفرین خودداری کرده و مصالحه با پیامبر و پرداخت جزیه را قبول نمودند.
ابونعیم از ابن عباس نقل میکند که اگر آنان اقدام به مباهله میکردند تمام دارایی و دودمان آنان نابود میشد و روایت شده که اگر برای مباهله خارج میشدند در آتش عذاب میسوختند.»
مسلم نیشابوری در مورد شأن نزول این آیه که فضیلت و منقبتی دیگر را برای اهل بیت (علیهمالسلام) رقم زده است، میگوید: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، رسول خدا (ص) علی و فاطمه و حسنین (علیهمالسلام) را دعوت کرد و فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی؛ پروردگارا! اینان اهل [بیت]من هستند ۱۴) صحیح مسلم، باب فضائل الصحابه.
شیخ مفید این گفته را چنین تکمیل نموده: «مباهله فضیلتی استثنائی برای اهل بیت (علیهمالسلام) میباشد که هیچکس از امت اسلام در این فضیلت با آنان شریک نیست و همانند آنان نمیتواند باشد.