کارنامه رتبه یک کنکور تجربی ۱۴۰۲ / پرهام مصطفوی کیست
مصاحبه با رتبه یک کنکور تجربی ۱۴۰۲ ، نفر اول کنکور تجربی ۱۴۰۲ کیست ، کارنامه پرهام مصطفوی رتبه یک کنکور ۱۴۰۲ تجربی ، پرهام مصطفوی درصد های کنکور ، پرهام مصطفوی متولد چه سالی است ، پرهام مصطفوی چند سال دارد
کارنامه نفر اول کنکور تجربی ۱۴۰۲
فهرست مطالب
کارنامه پرهام مصطفوی (رتبه ۱ کشور) در کنکور تیرماه ۱۴۰۲
دقت کنید به احتمال زیاد تراز کل، مربوط به کنکور دی ۱۴۰۱ هست
درصد های بهتری از آقای مصطفوی هم در کنکور تیر ماه وجود داشته و این طور که به نظر میرسه ، تراز ۱۴۰۷۱ ایشون به خاطر کنکور دی ماه هستش
تراز کل هم ۱۲۸۸۳
تراز رتبه یک کنکور ۱۴۰۱ ، خانم فرناز حسن زاده ۱۳۶۶۶ و کاهش ۸۰۰ واحدی تراز رتبه یک در کنکور ۱۴۰۲
بر عکس چیزی که بعضی گروه ها دارن میگن، دلیل بهتر بودن تراز کل پرهام مصطفوی (رتبه یک تجربی) از محمد قانع (رتبه دو تجربی) تراز کنکورشه !
تراز کنکور محمد ۶۹ تا بیشتره و درسته که تراز سوابق پرهام ۱۶۲ تا بیشتره، اما نگاهتون رو جلب میکنم به تفاوت درصد های این دو نفر تو کنکور تیر 🙂
محمد در کنکور تیر تو همه درس ها عملکرد بهتری نسبت به پرهام داشته؛ ۳ درصد زیست، ۸ درصد فیزیک، ۹ درصد شیمی، ۱۵ درصد ریاضی!!! و ۷ درصد هم زمین شناسی رو بهتر زده.
تراز تیر این دو نفر فکر میکنم حداقل ۵۰۰ تا تفاوت داشته باشه و اگه تراز تیر جفتشون حساب میشد، محمد رتبه یک بود
ولی پرهام تو کنکور دی هم عملکرد خیلی خوبی داشته و همین باعث شد که تراز دی ماهش بیاد تو کار و ضعف تیرماهش نسبت به محمد رو پوشش بده و ازش جلو بزنه
پس پرهام مزد قوی و زود بستن همه مطالب و آمادگی کامل برای کنکور دی ماهش رو تو این رقابت گرفت، نه نهایی ها
بیوگرافی و زندگینامه پرهام مصطفوی
پایه:دوازدهم تجربی
شهر: اصفهان
شغل پدر: کارشناس مراقبت پرواز
مصاحبه با رتبه ۱ کنکور تجربی ۱۴۰۲
پرهام مصطفوی از اصفهان : خودم برنامه ریزی میکردم و به طور محدود و خیلی کم از پکیج ها استفاده میکردم
پرهام مصطفوی: یکی از اقوام که در صداوسیما کار میکرد به بنده اطلاع داد که رتبۀ اول کنکور تجربی شدم. پیشبینی میکردم تکرقمی شوم اما به رتبه ۱ فکر نمیکردم.
رمز موفقیتم اراده و تلاشهای روز افزونم بود اما نمیتوانم حمایت خانواده و دوستانم را نادیده بگیرم. ۱۱ تا ۱۲ ساعت در روز درس میخواندم و تست فراوان میزدم.
خودش میگه کلاس و موسسه ای نرفته اما از صبح تا الان ۷ تا موسسه ایشونو گردن گرفتن دست مریزاد
وقتی نتیجه کنکور آمد و رتبه ۱ کشور شدی، مغرور نشدی؟
هر کسی که من را میشناسد میداند که این طوری نیستم.
اینکه الان توجهها به سمت تو هست، باعث نشد عوض شوی. این خیلی خوب است. اما خیلی کار سختی است. این ویژگی را چگونه کسب کردی؟
ما باید همیشه یادمان باشد که کجا بودیم و الان کجا هستیم. گذشته را که نمیتوانیم فراموش کنیم. روزهای سختی که داشتیم و اینکه چه کسانی همراه ما بودند و به ما کمک کردند. این مسائل را نباید هیچوقت فراموش کنیم؛ اینکه از کجا به کجا رسیدهایم. برای من هم همین اتفاق افتاد.
آیا پدر و مادرت این موضوع را به تو میگفتند که پرهام بیشتر از هر چیزی باید به فکر شخصیت خودت باشی؟
بله، مخصوصاً پدرم اینقدر میگفتند که من میگفتم خیالتان راحت باشد و حواسم هست. بعد از هر آزمون که رتبهام خوب میشد میگفتند که اعتماد به نفس کاذب نگیری یا مغرور نشوی.
شغل پدرت چیست و چرا این حرف را به شما میزدند؟
پدرم معاونت فرودگاه اصفهان هستند. خودشان میگویند اگر در موقعیتی که هستند غرور بر ایشان غالب شود، کیفیت کارشان پایین میآید.
باور بعضی از مردم این است که فکر میکنند رتبههای برتر مغرور هستند، تکرو هستند، دوستی ندارند و شادابی ندارند و روابط اجتماعی ندارند. شما چگونه هستید؟
من این جوری نیستم و کسانی هم که من را میشناسند میدانند. من آدم بهقول معروف رباتی نیستم. ارتباطاتم را دارم. حتی در سال کنکور هم با کسانی که به آنها اعتماد داشتم ارتباطات خودم را داشتم. مثلاً با همین آقای آرمین امامی که رتبه ۵ شدند، صحبتهایی با هم داشتیم. یا علی مقدم که فکر میکنم دو رقمی بشوند.
آیا به دوستانت کمک میکردی یا آنها به تو کمک میکردند؟
بله. رابطه دو طرفهای با دوستانم به صورت مداوم داشتم. من به آنها کمک میکردم و آنها هم گاهی به من کمک میکردند. وقتی من به دوستانم کمک میکردم به سود خودم بود. میگویند بخشی از یادگیری زمانی تثبیت میشود که به کسی یاد بدهی. مثلاً در مورد مبحثی یا سؤالی اگر میگفتند من برایشان توضیح میدادم یا در مورد روش مطالعه درسی میپرسیدند و به آنها میگفتم.
امسال درس ریاضی سخت شد. برای تو چه اتفاقی افتاد؟ توانستی خودت را مدیریت کنی؟
من خودم را برای هر شرایطی آماده میکردم. آزمونهای کانون امسال درس ریاضی را سخت میگرفت و واقعاً این موضوع کار مفیدی بود. به همین دلیل سعی کردم منابع سطح بالاتری را کار کنم. اینطوری نبود که سر جلسه هول کنم. من اینقدر تستهای مختلف حل کرده بودم که با تیپ تستها آشنا بودم. وقتی به سؤالی میرسیدم و آن را میخواندم، تقریباً با دقت ۹۰ درصد درست حدس میزدم که آن سؤال سخت است یا قابل حل است. میتوانستم تصمیم بگیرم که آن سؤال را حل کنم یا برای آخر بگذارم. روش ضربدر و منها را در واقع اجرا میکردم.
در کنکور تیر و درس درس ریاضی در بار اول نصف سؤالها یعنی ۱۵ سؤال را جواب دادم و در آخر هم برگشتم و توانستم ۶ تا ۷ سؤال دیگر را جواب بدهم.
در کنکور دی سؤالات سختش قابل حل کردن بود، اما باز هم سؤالاتی داشت که باید رد میکردم. در دور اول ۲۰ تا ۲۲ سؤال را جواب دادم و بعد دوباره برگشتم و ۴ تا ۵ سؤال دیگر را هم حل کردم.
نمره ریاضیات در کنکور دی و تیر چند شد؟
درس ریاضی را در دیماه ۸۶ درصد زدم و در تیرماه هم ۵۳ درصد پاسخ دادم.
جالب است که با رتبه ۱ ریاضی کشور هم نمره ریاضیتان شبیه هم شده است. در جلسه کنکور استرس هم داشتی؟
استرس که نداشتم. چون در کنکور دی نتیجه خوبی گرفتم، با اعتماد به نفس سر جلسه کنکور تیر رفتم.
هدفگذاریات برای آینده چیست؟
هدفم پزشکی دانشگاه تهران است. برای تخصص هم یک سری تحقیقاتی داشتم اما هنوز تصمیم قطعی نگرفتم. شاید مغز و اعصاب را برای تخصص ادامه بدهم.
پس میخواهی مثل رستگار رحمانی تنها، رتبه ۱ تجربی کشور در سال ۸۸ بشوی که الان جراح مغز و اعصاب است.
فکر میکنی وقتی به دانشگاه تهران بیایی، برای ترم اول و سال اول چه وضعیتی خواهی داشت؟
چون در دانشگاه سختترین ترم ترم اول هست.
سعی میکنم از همان ابتدا با یک برنامهریزی درست جلو بروم و درسها را خوب بخوانم. امیدوارم ورود خوبی داشته باشم و این رتبه خوبی را آوردم در دانشگاه هم حفظ کنم. حفظ موفقیت سختتر از کسب موفقیت هست.
پدر و مادرت قبل از اینکه به دبستان بروی، برایت کتاب میگرفتند؟ قبل از رفتن به دبستان چه چیزی بلد بودی؟
من قبل از دبستان میتوانستم پلاک ماشینها را بخوانم. اسم مغازهها را هم میتوانستم بخوانم و حروف الفبا را کامل بلد بودم. پدر و مادرم اینها را به من یاد داده بودند. کتابهای ساده داستانی را هم میتوانستم بخوانم. مثلاً کتابهای اسپایدرمن و اینگونه کتابها را میخواندم. جمع و تفریق را هم قبل از دبستان بلد بودم. پدر و مادرم قبل از دبستان برایم قصه تعریف میکردند و کتاب هم برای میخریدند.
پدر و مادرت به مدرسه تو هم میآمدند؟
بله همیشه پیگیر بودند. از اول دبستان روی درس من حساس بودند و به مدرسه آمدند و پیگیری میکردند.
اگر افت میکردی چه واکنشی داشتند؟
هیچوقت من را سرزنش نکردند و همیشه میگفتند که ما به توانایی تو باور داریم. اگر در آزمونی نتیجهام خوب نمیشد شاید فقط ۲ ساعت حالم خوب نبود و با پدر و مادرم سریع سراغ پیدا کردن راهحل میرفتیم. یعنی نهتنها از نظر روحی بلکه حتی از نظر درسی هم من را راهنمایی میکردند.
پس شما با پدر و مادرتان یک تیم بودید که در جلسه کنکور شرکت کردید؟
بله، واقعاً همینطور است و این موفقیت هم یک موفقیت تیمی است.
در حوزههای دیگر غیر از درس خواندن چه فعالیتی داری؟
فعالیتهایم در سال کنکور یک مقدار کم شد. اما در سالهای والیبال کار میکردم. همینطور شنا و بدنسازی هم همیشه در برنامهام بود. کلاس زبان انگیسی هم میرفتم. در موسیقی هم گیتار کار میکردم و بلد هستم. سعی کردم یکبعدی نباشم.
چقدر جنبه علمی پزشکی برایت مهم است و چقدر جنبه درآمدیاش برایت مهم است؟
اگر جنبه درآمدی مهم باشد که رشته دندانپزشکی زودتر به درآمد میرسد. اینطوری نبوده که من فقط به درآمد رشته پزشکی فکر کنم. رشتهای هست که واقعاً به آن علاقه داشتم و دوست دارم در آن پیشرفت کنم.
اینطور که متوجه شدم با پدر و مادرت میتوانی خیلی راحت حرف بزنی؟
بله واقعاً همینطور است و ما سه نفر نیستیم، بلکه یک نفر هستیم.
پدر پرهام مصطفوی
شما چرا به پرهام تأکید میکردید که خودش را گم نکند و شخصیت متعالی خودش را حفظ کند؟
من رشته اصلیام مراقبت پرواز بود و مدت ۱۵ سال در قسمت رادار بخش مراقبت پرواز فرودگاه کار میکردم و همیشه به هواپیما دستور میدادیم. همیشه به همکارانی که آموزش میدادم میگفتم که اینجا تا شما به هواپیما نگویید بنشیند، نمینشیند و تا نگویید بلند شود، بلند نمیشود. اما شما باید همیشه غرورتان را بشکنید. مهمترین نگرانی که من همیشه در مورد پرهام داشتم این بود که دچار غرور کاذب نشود و اعتماد به نفس کاذب نگیرد. من خودم همیشه وقتی در برج مراقبت مینشستم، اول خودم را میشکستم و بعد میکروفون را دستم میگرفتم. من همیشه این ویژگی را داشتم و به همکارانم هم انتقال میدادم.
این ویژگی را از جوانی داشتید یا به مرور کسب کردید؟
من از همان جوانی همیشه سعی کردم که این غرور را نداشته باشم و همیشه دلواپسی من برای پرهام هم همین بود. وقتی در آزمونهای کانون رتبه یک میشد میگفتم که نباید مغرور شوی و باید همیشه بهبود مستمر داشته باشی. یک شدن تو در آزمون به معنی یک شدن در کنکور نیست. امروز یک شدی و باید این روند را حفظ کنی. پرهام هم همیشه پسر حرف گوشکنی بود و همیشه دنبال رشد کردن بود.
خیلی وقتها میآمد کنار ما مینشست و میگفت من امروز نیاز دارم که با من حرف بزنید. من و مادرش برایش جلسه میگذاشتیم و بر اساس داشتههایمان و چیزی که در ذهنمان بود به او کمک میکردیم. ولی غرور کاذب و اعتماد به نفس کاذب همیشه در حرفهایمان بود و امیدواریم همیشه انسان متواضعی باشد.
مادر پرهام مصطفوی
شما چه کارهایی برای پرهام قبل از دبستان انجام دادید؟
پرهام در کودکی خیلی علاقهمند به خواندن شده بود. من سعی کردم برایش زیاد کتاب بگیرم. انواع داستانها که تصویری بود برایش میگرفتم و پرهام تصویرها را برایم توضیح میداد. کتابهایی هم که نوشته داشت، من برایش میخواندم و کمکم خودش هم تلاش کرد که آنها را بخواند. بعد شروع کرد به خواندن تابلوهای مغازهها و پلاک ماشینها، چون به ماشین خیلی علاقه داشت. این باعث شد وقتی به کلاس اول رفت، نوشتن را بلد نبود اما خواندن را بلد بود. در کلاس اول دبستان من همیشه یک صندلی کنار پرهام میگذاشتم و وقتی مشقش را مینوشت همیشه کنارش بودم.
من فکر میکنم مهمترین عامل موفقیت پرهام، پشتکارش بود. پرهام بسیار بچه جنگجویی است. یعنی هر چقدر که به مشکل میخورد، دوباره بلند میشد و میجنگید. ناامیدی هیچوقت در پرهام وجود نداشت. هر وقت که رتبهاش بد میشد نهایتاً یکی دو ساعت حالش بد بود و بعد به سراغ ما میآمد که بیایید با من صحبت کنید و همانطوری که پدرش گفت یک جلسه میگذاشتیم و با او صحبت میکردیم و بعد از جلسه دوباره همان پرهام قبلی بود؛ با همان ویژگیها.
ساتین
چه پدرو مادر خوبی دست مریزاد با این بچه تربیت کردن پزشکی هم نوش جونت پرهام خان
موفق باشه انشالله که تو همین ایران برا مردمش مفید باشه
شخصیت بزرگترین موهبت برای هر فرد موفقی است ، امیدوارم سکوهای رشد و ترقی را پله به پله طی کنید. همه ایران به داشتن چون شمایی افتخار میکند. افتخار ایران باشید.
مبارک باشه پسرم تو هم سن دختر من هستی
رشته دختر من انسانی هست
انشا الله خوشبخت و عاقبت بخیر بشید