بلاگر قاتل کیست | بلاگری که همسرش را کشت
پرونده زن بلاگری که همسرش را کشت از سال گذشته و وقتی گشوده شد که شوهر ۳۷ ساله او به نام بهنام ناپدید شد. پلیس که با گزارش مادر بهنام از این ماجرا مطلع شده بود، تحقیقاتی را در این خصوص انجام داد و معلوم شد این مرد ۱۴ سال قبل ازدواج کرده و حالا همسرش مدعی است او به امارات مهاجرت کرده است. نکته قابل توجه در این پرونده پیامکهایی بود که بهنام با یک خط موبایل خارجی برای مادرش ارسال کرده اما جواب آن خط را نمیداد.
بلاگری که همسرش را کشت
فهرست مطالب
در این میان همسر ۲۹ ساله بهنام به نام سمیرا مورد ظن پلیس قرار گرفت اما در بازجوییها همان حرفهایی را زد که به مادرشوهرش گفته بود.
راز این معما زمانی گشوده شد که دختر ۶ ساله بهنام واقعیت را به زبان آورد و گفت مادرش با همدستی مردی دیگر پدرش را کشته و جسدش را آتش زده است.
اینگونه بود که سمیرا مجبور به اعتراف شد و گفت: شوهرم ورزشکار بود اما به قرصترامادول اعتیاد داشت و همیشه من و دخترم را اذیت میکرد. من از طریق اینستاگرام درآمد زیادی داشتم تا اینکه یک روز با یک بلاگر که خودش را به نام سحر معرفی کرده بود، آشنا شدم و با او درددل کردم. بعد از مدتی رابطه ما صمیمیتر شد و در قرار حضوری فهمیدم سحر در واقع مردی به نام آریا است که با هویت جعلی در اینستاگرام فعالیت میکرد. من از این مرد خواستم کمک کند شوهرم را تنبیه کنیم. او هم با طرح نقشهای با بهنام دوست شد و یک روز که به بهانهای به خانهمان آمده بود، به او قرصهای خوابآور داد. وقتی شوهرم خوابید، من و آریا دست و پای او را بستیم. نقشهمان این بود که بهنام را آرایش کنیم و از او فیلم بگیریم و تهدید کنیم که اگر من و دخترم را اذیت کند فیلم را منتشر میکنیم؛ اما بهنام یکدفعه بیدار شد و آریا او را با چاقو زد و فرار کرد.
اعتراف همدست بلاگر
ماموران در گام بعدی آریا را که مردی سابقهدار است، دستگیر کردند. او به قتل اعتراف کرد و گفت جسد مقتول را همراه سمیرا به سایت زباله در اطراف تهران بردند و آتش زدند.
آریا که مدعی بود به دستور سمیرا شوهر او را کشته در مراحل بعدی تحقیقات ادعا کرد این زن بیگناه است و اصلا قراری برای قتل گذاشته نشده بود.
در نهایت پرونده تکمیل و به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. در جلسه دادگاه اولیای دم مقتول خواستار قصاص قاتلان شدند و دختر متوفی نیز مشاهداتش را شرح داد. سپس آریا در جایگاه قرار گرفت و این بار گفت سمیرا قاتل اصلی است.
آریا گفت: من قبلا به خاطر سمیرا قتل را گردن گرفته بودم اما او شوهرش را کشت. سمیرا وقتی شوهرش بیدار شد با چاقو به او ضربه زد.
سمیرا نیز قتل را گردن آریا انداخت. به این ترتیب ادامه رسیدگی به این پرونده به بعد موکول شد تا اینکه بالاخره دو متهم برای دومین بار به دادگاه منتقل شدند.
بهنام بار دیگر تاکید کرد: من در قتل دستی نداشتم و به خاطر سمیرا قتل را گردن گرفتم. این زن به تنهایی شوهرش را کشت و این موضوع را حتی دختر خردسال او هم تایید میکند. من فقط در حمل جنازه به سمیرا کمک کردم.
سمیرا نیز گفت: من قاتل شوهرم نیستم. دستور کشتن او را هم ندادم. این آریا بود که بهنام را به قتل رساند.
در نهایت هیات قضات وارد شور شدند تا رای پرونده را صادر کنند.
یک زن بلاگر دیگر شوهرش را کشت
تابستان سال ۱۴۰۰ زن میانسالی با مراجعه به پلیس از ناپدید شدن پسر جوانش خبر داد و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: پسرم ۳۵ ساله است. او حدود ۱۰ سال قبل با دختری ازدواج کرد و یک دختر هم دارند. او و همسرش ۴ سالی است که در فضای مجازی بهعنوان بلاگر فعالیت میکنند. اما چند روزی است که از پسرم خبری نیست. هر بار هم سراغش را از عروسم میگیرم میگوید به یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس رفته و قرار است برای کارهای مهاجرت به اروپا اقدام کند.
وی ادامه داد: البته چند بار هم از یک سیمکارت با شماره خارج از کشور برایم پیامک ارسال کرد اما هرچه تماس میگیرم موفق نمیشوم با پسرم صحبت کنم. راستش به حرفهای عروسم اعتماد ندارم چون پسرم اگر میخواست به مسافرت برود یا قرار بود مهاجرت کند حتماً از قبل به من میگفت.
پس از اظهارات زن میانسال، مأموران تحقیقاتشان را آغاز کردند و مشخص شد که عروس ۳۰ ساله این زن نیز همانند همسرش بلاگر است و دنبالکنندههای زیادی دارد. وقتی زن جوان برای تحقیقات احضار شد، گفت: من خبری از همسرم ندارم و هر آنچه که میدانستم را به مادرش هم گفتم. او برای فراهم کردن مقدمات کار مهاجرت از کشور خارج شده است.
اظهارات هولناک دختر کوچولو
در ادامه تحقیقات مشخص شد چنین فردی از کشور خارج نشده است بنابراین پلیس این بار به سراغ دختر ۶ ساله خانواده رفت که وی راز هولناک قتل پدرش را فاش کرد و گفت: مادرم با همدستی دوست پدرم باربد او را کشتند.
پس از این اظهارات بلافاصله دستور بازداشت زن جوان صادر شد. وی که چارهای جز اعتراف نداشت گفت: وقتی با همسرم ازدواج کردم زندگی خوبی داشتیم، شوهرم ورزشکار بود اما مدتی بعد متوجه شدم به قرص ترامادول اعتیاد دارد و همین موضوع سبب شده بود که مدام با هم بحث و درگیری داشته باشیم. کمکم درگیریها باعث شد دیگر عشق و علاقهای بین ما نباشد. ما از راه تبلیغات در فضای مجازی کسب درآمد میکردیم و نیاز مالی نداشتیم اما همیشه با هم اختلاف داشتیم.
وی ادامه داد: تا اینکه من در فضای مجازی با فردی که خودش را نازنین معرفی کرده بود آشنا شدم و پس از مدتی که اعتمادم به او جلب شد برایش درددل کردم و از رفتارهای شوهرم گفتم. یک روز قرار شد همدیگر را ببینیم اما وقتی سر قرار رفتم در کمال ناباوری متوجه شدم او یک مرد جوان است و به دروغ خودش را نازنین معرفی کرده بود. به من گفت اسمش باربد است و در کار مدلینگ است و میتواند شوهرم را ادب کند تا دیگر مرا اذیت نکند. بعد هم قرار شد با شوهرم طرح دوستی بریزد و به او نزدیک شود.
زن جوان گفت: کمکم او به خانه ما رفت و آمد کرد. شب حادثه باربد تعدادی قرص در آبمیوه شوهرم ریخت و پس از آنکه بیهوش شد دست و پایش را بستیم. ابتدا قصد داشتیم او را آرایش کنیم و از او فیلم بگیریم و با تهدید به انتشار فیلم در فضای مجازی ادبش کنیم اما به یکباره به هوش آمد و باربد به ناچار او را کشت و فرار کرد.
پس از اعترافات زن جوان، باربد که سابقه کیفری نیز دارد شناسایی و بازداشت شد و ضمن اعتراف گفت که جسد مقتول را در بیابانهای اطراف تهران انداخته است.
با تکمیل تحقیقات برای باربد به اتهام قتل عمد و برای زن جوان به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه نماینده دادستان از طرف دختر صغیر مقتول درخواست دیه کرد.
بعد از آن مادر مقتول به جایگاه رفت و گفت: عروسم به دروغ میگفت پسرم در تصادف یک نفر را کشته و مجبور شده از ایران فرار کند. او ۶ ماه تمام با این حرفها مرا سرکار گذاشت تا اینکه نوهام حقیقت را گفت و راز قتل برملا شد. حالا هم ۲ سال از این ماجرا گذشته اما هنوز جسد پسرم پیدا نشده است. بنابراین من حاضر به گذشت نیستم و تنها درخواستم قصاص و اشد مجازات است.
سپس دختر مقتول به جایگاه رفت و گفت: آن روز با مادرم و باربد به پارک رفته بودیم بعد از اینکه برگشتیم پدرم خواب بود. مادرم و باربد دهان پدرم را با چسب بستند و مادرم با دستهایش پدرم را خفه کرد. بعد هم باربد ویلچری آورد و پدرم را روی آن انداختند و بردند. مادرم به من گفت که نباید هیچ حرفی بزنم.
در ادامه مرد جوان به جایگاه رفت و با رد اتهام قتل عمد گفت: من نقشی در قتل نداشتم. فقط برای حمل جسد با او همکاری کردم.در پایان وکیل اولیای دم به جایگاه رفت و گفت: شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد همسر مقتول در قتل شوهرش دست داشته است. از اینرو تقاضا دارم عنوان اتهامی وی از معاونت به مشارکت در قتل تغییر پیدا کند.