گزارشی تکان دهنده از برخی نوجوانان تهرانی
بچهخلافهای این روزهای دبیرستانهای تهران با گذشته فرق دارند. آن وقتها که دختر و پسرهای دبیرستانی بزرگترین خلافشان دیر آمدن به مدرسه بود و نهایتا فرار از روی دیوارها برای دور دور کردن خیابانهای اطراف. بچهخلافهای دبیرستانی اما اگرچه تعدادشان زیاد هم نباشد ولی با همین چندسال پیش هم فرق دارند.
به گزارش ایسنا حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر آموزش و پرورش دولت دهم وقتی خبرنگارها دورش را گرفتند و از او درباره تعداد دانشآموزان معتاد پرسیدند، گفت «دانشآموز معتاد؟ نداریم» و بعد صورتش را به ضبط صوتهای آنها نزدیکتر کرد و گفت: «نداریم. دانشآموزی که معتاد باشد که دیگر دانشآموز نیست.»
بعدها که دولت عوض شد، حرف آقای وزیر جدید هم همان بود: «دانشآموز معتاد نداریم. اگر هم کسی معتاد باشد، در خانه معتاد شده و بعد دانشآموز شده.» و حرف آقای معاون جدید سلامت وزیر هم همان بود، وقتی در گفتوگویی گفت: «من نمیگویم که در مدرسه معتاد نیست، میگویم دانشآموزی که معتاد است، معتاد بوده و آمده به مدرسه. بیشتر دانشآموزانی که مواد مصرف میکنند، از بیرون مدرسه دچار این آسیب شدهاند.»
اما پسرانی که زیر نگاه بچهدرسخوانهای کلاسشان، الکل مصرف میکنند و در خیابان مست میکنند و دخترانی که بعد از کلاس حرفه و فن، وقتی دامنهایشان را دوختند، در دورهمیهایشان مواد میزنند، نه به حرفهای آقای وزیر قدیم کاری دارند، نه اخبار سخنرانیهای وزیر جدید و معاونانش را دنبال میکنند؛ آنها کار خودشان را میکنند، راه خودشان را میروند.
«امیرحسین» و «مهدی» از وقتی اول راهنمایی بودند، کاری به این حرفها نداشتند. آنها وقتی دستهایشان بوی سیگار را شناخت که نه خانوادههایشان فکرش را میکردند، نه معلمها و مدیر و معاونانشان. حالا هم که روی چمنهای پارک کوچکی، پایینتر از فلکه دوم صادقیه، پشت یک بوته دراز کشیدهاند و با نگاه به آسمان سیگار پشت سیگار روشن میکنند، کسی از دور و بریهایشان نمیداند که در بساط روزانه آنها، غیراز کیف و کتاب و برگههای امتحانی، هم سیگار هست، هم «گُل»، هم الکل!
«امیرحسین» تازه پشت لبش سبز شده؛ کت فرم مدرسهاش را تا کرده و گذاشته داخل کیفش، آن را پرت کرده گوشهای و سیگار میکشد. او سوم دبیرستان و مدرسهاش در منطقه پونک تهران است. هتلداری میخواند و با آن صدای تازه بمشدهاش میگوید ۶ سال است که سیگار میکشد: «اولین بار توی پارک چیتگر و با دوستام سیگار کشیدم. الان هم خیلیها سیگار میکشند اما نمیگن که میکشن.»
او و «مهدی» در هنرستانی در جنتآباد درس میخوانند و میگویند در مدرسهشان تعدادی از دانشآموزان مواد مصرف میکنند. اولش میگویند فقط سیگار میکشند ولی بعد کمکم شروع میکنند به فهرست کردن موادمخدری که در سالهای گذشته مصرف کردهاند. آنها خودشان را معتاد نمیدانند ولی قیافههایشان و حرفهایشان و دندانهای زرد و لبهای سیاهشان چیز دیگری میگوید.
«امیرحسین» و «مهدی» هم حشیش میکشند، هم بنگ، هم ترامادول بالا میاندازند. همه فوت و فن مصرف مواد را هم بلدند: «ممکنه اولش فازش خوب نباشه ولی برای بار دوم به بعد فاز خوبی داره.»
«مهدی» هنوز مانده تا تجربهاش به «امیرحسین» برسد، صدایش هم هنوز مثل «امیرحسین» دورگه نشده است. میخندد و میگوید این «ناکِس» منو معتاد کرد: «امیرحسین اولین بار سیگار رو داد دستم. حالا هر چی دم دستم باشه میکشم؛ معمولا هم بیرون مدرسه. نمیشه داخل مدرسه کشید، میگیرنمون. چند روز پیش هم جاساز یکی از بچهها رو پیدا کردن و کارش به اخراج کشید. مواد و سیگار توی باغچه قایم کرده بود. من بیشتر پنیر میکشم یا همون حشیش، چون فکر آدمو باز میکنه. وقتایی که پول نداشته باشم، ترامادول میخورم! چون ارزونتره. قبل مدرسه یه دونه میندازم بالا و میرم مدرسه. خب بعضی از بچهها مواد میکشن، چون میخوان بگن که بزرگ شدن!»
مصرف مواد و الکل در بین بعضی دانشآموزان در سالهای گذشته وارد فاز جدیدی شده است. خودشان میگویند از وقتی گوش دادن موزیک رپ و رپنویسی بین آنها راه افتاده، مصرف انواع مواد هم بیشتر شده. مهدی میگوید او و دوستهایش برای اینکه بتوانند بهتر متن و آهنگ رپ بنویسند، «پنیر» میزنند.
قیمت انواع مواد مخدر کف دست دانشآموزان
بعضی از دانشآموزان تهرانی، آنهایی که خلافشان سنگین است، اگر درس و مشق را نمیشناسند، مواد را خوب میشناسند. آنها ساقیهای شِناس خودشان را دارند و اگر هم روزی آنها را پیدا نکنند، در پارکهای تهران هستند ساقیهایی که همهجور مواد با هر قیمتی در بساطشان پیدا میشود.
«نیما»، دانشآموز دوم دبیرستان که در محله بهارستان، در منطقه ۱۲ تهران درس میخواند، قیمت انواع مواد مخدر را میداند: «ماریجوانا گرمی ۱۵ هزار تومنه. گل همون علفه و هر بسته ۳۰ هزار تومنه، رولی هفتهزار تومنه. چند روز پیش رفیقم یه کیلو گل خرید یه میلیون تومن. ساقی هم همهجا هست. توی همین پارک هم من دارم با شما صحبت میکنم، هست. من خودم هم میتونم ساقی باشم. توی مدرسه هم ساقی زیاد داریم، حتی خیلی از بچههای مدرسه میان و بهم میگن جنس داریم، پخش میکنی؟ ولی میگم نه. یکی دیگه از موادی که خیلی میبینم بچهها مصرف میکنن، کِتامینه. من تا حالا مصرف نکردم؛ کتامین یه داروئه که از داروخونه میخرن.»
«امیرحسین» شهرری زندگی میکند و «مهدی» یافتآباد. آنها درباره قیمتهای مواد مخدر در محلهشان میگویند: «یک ورق قرص اسید رو ۱۲۰ هزار تومان میخریم، قرص کاملش آدم رو میکشه. باید گلباز باشی تا بتونی اسید استفاده کنی وگرنه میمیری. پولدارا بیشتر کُک میزنن. البته ما پولدار نیستیم خانوم، بیشتر تِرا میزنیم؛ ترامادول ورقی ۱۵۰۰ تومنه. البته ترامادول آمریکایی ورقی ۳ هزار تومنه. گل که میزنی، چشما رو قرمز میکنه، نفازولین میگیریم، دونهای ۸۰۰، میریزیم توی چشما تا قرمزیشو بگیره.»
آنهایی که مواد مصرف نمیکنند اما الکل چرا
مصرف الکل بین بعضی دانشآموزان دبیرستانی هم حکایت خودش را دارد. «محمدامین» در جنوب تهران و در مدرسهای در خیابان اتابک درس میخواند. او میگوید خودش تا به حال مواد مصرف نکرده و آشناییاش درباره مواد مخدر و الکل بیشتر از آنکه در مدرسه به وجود آمده باشد از طریق آهنگهای رپ بوده است: «تو محله ما بیشتر از اینکه بچهها مواد بکشن، عرق میخورن. بعضیا از قیافههاشون پیداست و شکمشون بزرگ میشه. بچهها عرق میارن و میخورن. عرقخوری بین بچهها خیلی معمولتر از مواده.»
اما «علی» که در مدرسهای در شرق تهران درس میخواند، دو سال است که الکل مصرف میکند. او میگوید بین دانشآموزان بعضی مدرسهها، مصرف الکل خلاف نیست و به موضوعی عادی تبدیل شده: «توی مدرسه ما مصرف الکل زیاده. من دو ساله که مشروب میخورم. حتی شده که بعضی وقتها بچهها با خودشون مشروب بیارن سر کلاس. البته همه مصرف نمیکنن و از هر کلاس، بعضی از بچهها میخورن. دوستام تا حالا چند بار ریختن توی قمقمه و آوردن و با هم خوردیم. اتفاقا یه روز معلم صدام کرد ولی نفهمید.»
الکل اما فقط بین بعضی پسران دانشآموز طرفدار ندارد. «سارا»، دانشآموز دوم دبیرستانی در محدوده پارک ساعی است. او میگوید او و همکلاسیهایش در مهمانیها عادت دارند که موزیک رپ و راک گوش کنند، الکل مصرف کنند و «گل» بزنند. او ٣ ماه است که «گل» مصرف میکند و درباره ترکیب آن چیز چندانی نمیداند. نمیداند گل همان ماریجواناست که اضطراب، حملات همراه با وحشتزدگی، ضربان قلب بالا، فراموشکاری، سندروم بیانگیزگی و اشتهای سیریناپذیر و توهم شدید از تاثیرهای مصرف آن است.
اما «علی» که دیگر قرص اسید یکی از موارد مصرف هرروزهاش شده، همه چیز را درباره آن میداند. او میداند «اسید» دارویی است از قارچی انگلیسی به نام ارگوت که روی گیاه چاودار زندگی میکند و باعث باز شدن مردمک چشمها، بالا رفتن دمای بدن و ضربان قلب و فشار خون، عرق کردن، لرز، رعشه، سرگیجه، گرگرفتگی، تاری دید، تهوع، بیخوابی، بیاشتهایی، توهم، ناهنجاریهای تنفسی و حتی کما میشود. علی حالا ۲۶ روز است که به قول خودش در مرحله ریکاوری است. ۴۰ روز مواد مصرف نمیکنند و بعد دوباره به سراغ مواد میروند.
اینها نمونههایی از توهمهای او و «امیرحسین» و «مهدی» است، وقتی گل میزنند و حشیش میکشند: «یه بار مصرف کردم و رفتم سر کلاس زبان. اگر همیشه از ۱۰۰ میشدم ۶۵، اون بار شدم ۸۵. جوابا برام زردرنگ میشد. انگار هایلایتش کردی»، «یه بار با هم توی جنگل بودیم و گل زده بودیم. یکی با شاتگان طرفم میاومد. غول دنبالم کرده بود. ما میدویدیم. اون شب واقعا ترسناک بود، حس میکردم توی برزخ گیر کردم. فکر میکردم مردهم و الان روحم»، «رفته بودیم اکباتان، یکی از بچهها گل زده بود، کلید کرده بود روی چراغ برق. بعدش به من میگفت توی صورتت «نِمو» رو میبینم همان شخصیت کارتونیه رو»، «اسید بستگی به فازش داره. مثلا دنیا رو رنگینکمون میبینی. بعضیا فاز دعوا میگیرن، جنگ میبینن. مثلا کبریت رو روشن میکنن، توی شعلهش جنگ رو میبینن.»
آموزش مستقیم؛ امکانی که وجود ندارد
«علی» و «امیرحسین» و «مهدی» میگویند تا به حال معلمان مدرسهشان درباره انواع و سوءمصرف مواد مخدر و مشروب به آنها آموزشی ندادهاند و فقط چندبار مچشان را موقع سیگار کشیدن گرفتهاند. «امیرحسین» میگوید: «بعضی از معلمامون درباره سیگار حرف میزنن ولی درباره گل و حشیش و الکل نه. تا حالا کسی برای اعتیاد از ما تست نگرفته و هیچ جزوه آموزشی و … هم بهمون ندادن.»
مسئولان آموزش و پرورش اما هنوز سر حرفشان هستند. آنها میگویند امکان آموزش مستقیم در اینباره به دانشآموزان وجود ندارد و حتی گاه بین آنها و مسئولان ستاد مبارزه با موادمخدر درباره روشهای شیوعشناسی اعتیاد در بین دانشآموزان اختلاف به وجود میآید. همین چند وقت پیش بود که مهرزاد حمیدی، معاون سلامت و تربیت بدنی وزیر آموزش و پرورش گفت که امکان آوردن این مسائل و آموزش روشهای انتقال ایدز در کتابها وجود ندارد و حالا علی زرافشان، معاون آموزش متوسطه وزیر هم میگوید معاونت تحت مدیریت او برنامه خاصی دراینباره ندارد و بهطور مستقیم کاری دراینباره انجام نمیدهد: «ما معتقدیم که آموزش و پرورش باید در جهات فرهنگسازی و پیشگیری اقدام کند. ما مطالعهای را هم با همکاری ستاد مبارزه با مواد مخدر انجام دادیم و یک برنامه درسی ۱۲ساله دیدیم که چطور به تدریج مباحث مربوط به مواد مخدر در کتابها گنجانده شود. این تحقیق پارسال تمامشده و الان در اختیار سازمان پژوهش که مسئول تالیف کتب درسی است، قرار گرفته و این سازمان باید این موضوع را پیگیری کند.»
او میگوید: «مشکل اینجاست که در سطوح بالای اعتیاد، کار تخصصی در آموزش و پرورش نیست؛ ما نه مشاوران ویژه این موضوع را داریم و نه کلینیکهای مخصوص دانشآموزان. این کار ستاد مبارزه با مواد مخدر است که باید به کمک ما بیاید.»
انکار کردیم؛ نوجوانان معتاد زیاد شدند
چندسال پیش بود که راهاندازی مراکز ترک اعتیاد ویژه نوجوانان خبرساز شد. خبر را مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام کردند و باز هم مسئولان آموزش و پرورش گفتند کسانی که به این مراکز میروند که در خانواده معتاد شدهاند و نمیتوان به آنها نام «دانشآموزان معتاد» را داد.
حالا عباس دیلمیزاده مدیرعامل جمعیت تولدی دوباره و پژوهشگر حوزه اعتیاد میگوید هرچند در سالهای گذشته و با راهاندازی مراکز ترک اعتیاد نوجوانان، تعداد کسانی که در این سن برای ترک اعتیادشان به این مراکز مراجعه کردند کم بود اما کمکم این تعداد در حال افزایش است: «براساس تحقیقات ما، فاصله بین اولین بار مصرف موادمخدر و کارتنخوابشدن، سریع شده است و این نشان میدهد که معتادان دارند سریع به آخر خط میرسند. از طرف دیگر دسترسی به مواد مخدر و الکل بین نوجوانان تأثیر زیادی در مصرف مواد مخدر بین آنها گذاشته است. در کشورهای اروپایی که الکل آزاد است، قوانین و موانعی برای دسترسی نوجوانان زیر ١٨ سال وجود دارد و همین هم یک عامل کنترلکننده است و نشان میدهد که دسترسی به هر نوع ماده مخدری میتواند برای مصرف برای اولین بار تاثیرگذار باشد.»
او دلیل اصلی بیشتر شدن مصرف مواد مخدر و الکل میان دانشآموزان را «انکار» میداند: «موقعی که ما بهطور کل مصرف موادمخدر بین نوجوانان را در دهه گذشته انکار میکردیم، به معنی آن بود که دانشآموز معتاد و الکلی نداریم و نباید برنامهای برای آن داشته باشیم. به همین دلیل هم ما در سالهای گذشته اصلا برنامهای برای اولین مصرف نوجوانان و جوانان زیر ١٨ سال نداشتیم. از طرف دیگر مکانیسم انکار در خود نوجوانان هم مهم است. وقتی به آنها گفته میشود مصرف موادمخدر شما را تبدیل به یک کارتنخواب میکند و نمایشی از آخر خط به او میدهیم، او خودش را مقایسه میکند و میگوید که من قویترم و پولدارم و میتوانم درست استفاده کنم. آنها گمان میکنند که متفاوت هستند و میتوانند مصرف موادمخدر و الکل را تحت سیطره خودشان داشته باشند. این مکانیسم در مورد خانواده هم وجود دارد یعنی چون خانواده خودش را خوب میداند، گمان میکند که دچار این مشکل نمیشود. چون او را میترسانیم و او خودش را مقایسه میکند.»
این پژوهشگر حوزه اعتیاد ادامه میدهد: «ما باید در سیستم برنامهریزی آموزشی و پیمایشهای پیشگیرانه بهویژه در سنین نوجوانی تجدیدنظر کرده و تنها روی آموزشهای کتب تأکید نکنیم بلکه روی مهارتهای اجتماعی آنها تمرکز کنیم. مثلا در دوران قبل از انقلاب برنامههای آموزشی را تحت عنوانها و اردوهای مختلفی در صلیب سرخ داشتیم که مهارتهای زیادی را به افراد میآموختند. ما نیاز داریم مدل بومیشده و ایرانی خودمان را برای به وجود آوردن گروههای همتا و خودیار مثبت برای نوجوانانمان تولید کنیم و از این طریق مهارتهایی را در طول ۴ سال دبیرستان و در قالب اردوها و برنامههای جمعی و عملی به آنها آموزش دهیم.»
ستاد مبارزه با مواد مخدر یک سالی میشود که با دادن آمارهای مختلف از دانشآموزان معتاد از وزارت آموزش و پرورش میخواهد که برنامه جدیتری را برای این موضوع در نظر بگیرد.
ستاد مبارزه با مواد مخدر: اخراج نکنید، ارجاع دهید
«۶۰ درصد دانشجویان معتاد از دوران دانشآموزی مبتلا شدهاند»، «براساس شیوعشناسی انجامشده در سال ۹۰ حدود ١/١ درصد دانشآموزان قرص اکستازی را مصرف کرده و ۰/۴ درصد دانشآموزان که بیشتر آنها ۱۶ تا ۱۷ سال سن داشتهاند برای یک بار محرک شیشه را مصرف کردهاند و بیشتر هم در شب امتحان»، «بر اساس گزارش ستاد مبارزه با مواد مخدر، در سال ۸۶ میزان مصرف موادمخدر صنعتی ٣ درصد بوده و اکنون به ۲۶ درصد افزایش یافته است» و … . اینها همه آمارهایی است که در یک سال گذشته اعلام شد و همه از زبان علیرضا جزینی قائممقام ستاد مبارزه با مواد مخدر؛ آمارهایی که گاه مسئولان آموزش و پرورش را به تعجب و حتی انکار وا میدارد.
زرافشان، معاون امور متوسطه وزیر آموزش و پرورش در اینباره میگوید: «اگر بعضی اوقات مسئولان آموزش و پرورش اعتیاد دانشآموزان به موادمخدر را انکار میکنند، به این دلیل است که رقمی که اعلام میشود، زیاد است. اما به هرحال بالاخره این پدیده در جامعه ما هست و قابل انکار هم نیست که بخشی از دانشآموزان کشور از این مواد استفاده میکنند. مشکل اینجاست که تفکیک درصدی داده نمیشود که چه درصد سیگار میکشند و چه درصد بقیه مواد مخدر. چون در فرهنگ جامعه ما معمولا سیگار بهعنوان ماده مخدر شناخته نمیشود. وقتی از مصرف مواد مخدر صحبت میشود، بلافاصله ذهن به سمت موادمخدر غیر از سیگار میرود. به همین دلیل است که این رقمها تکذیب میشود ولی همین که ما دفتری داریم تحت عنوان دفتر آسیبها، به این معنی است که ما این آسیب را پذیرفتهایم و باید برایش کار کنیم.»
در یک سال گذشته و با تغییر سیاستهای ستاد مبارزه با مواد مخدر درباره دانشآموزان مصرفکننده مواد مخدر، مسئولان این ستاد بهطور مرتب میگویند که آموزش و پرورش حق اخراج دانشآموزان را ندارد و باید آنها را به مراکز ترک اعتیاد ارجاع دهد. معاون امور متوسطه وزیر آموزش و پرورش اما میگوید: «براساس آییننامه انضباطی مدارس، اولین قدم برخورد با دانشآموز متخلف، اخراج نیست ولی گاهی اوقات وجود یک دانشآموز در یک محیط آموزشی، باعث ایجاد بدرفتاری در جامعه است. به همین دلیل است که جابهجایی دانشآموزان از مدرسهای به مدرسه دیگر اتفاق میافتد. وقتی ببینیم یک دانشآموز معتاد حلقهای از دانشآموزان را گمراه میکند، جابهجایی او موثر است. در پرونده این دانشآموزان درج میشود که به چه دلیل از مدرسه قبلی بیرون آمدهاند و در مدرسه جدید از ابتدا از او مراقبت میشود تا نتواند حلقهای را که در مدرسه قبلی داشتهاند در مدرسه جدید ایجاد کند.»
بچهخلافهای این روزهای مدارس تهران، امروز حتی با دانشآموزان «سیگاری» دیروز فرق دارند. آنها شب امتحانشان را با سیگار که نه، با انواع و اقسام مخدرها سر میکنند تا نمره بالاتری بیاورند و ساعتهای بعد از امتحان را با مستی در خیابانها میگذرانند. «حافظهمون کوتاه میشه ولی خب، به زحمت نکشیدنش میارزه».
«علی» و «امیرحسین» و «سارا» و «مهدی» از کارهایشان پشیمان نیستند: «زندگی امروز، این چیزها رو میطلبه.»