والدینم نمی‌دانند؛ در ۲۶ سالگی شوهر زنی ۵۸ ساله شده‌ام!

4

جوانی ۲۶ساله، کارمند و از خانواده‌ای مرفهم که یک سال پیش با خانمی ۵۸ساله ازدواج کرده‌ام. در واقع زنم ۳۲ سال از خودم بزرگ‌تر است. البته خانواده‌ام خبر ندارند و حالا اصرار دارند برایم به خواستگاری بروند. مانده‌ام چه طور موضوع ازدواجم را بگویم.

پاسخ مشاور: فردی با این شرایط و در سن شما عموما به بلوغ کامل رسیده و علاوه بر عاقل بودن، می‌تواند امور خود را تدبیر و مدیریت کند و از پس مشکلات برآید و در پیچ و خم زندگی و فراز و نشیب آن، گلیم خود را از آب بیرون بکشد، بنابراین وقتی تصمیمی را می‌گیرد، خود را آماده تمامی پیامد‌ها و تبعات آن می‌کند: از قبیل اینکه چگونه دیگران را در برابر اقدام نامتعارفش مجاب کند یا در مقابل سرزنش و خرده‌گیری آنان، مقاومت و ایستادگی کند.

دو راه پیش روی شماست

به علل و عوامل این تصمیم نامتعارف شما کاری ندارم، ولی به عنوان همیاری و کمک می‌توانم توصیه کنم که از داشته‌ها و توانایی‌هایتان استفاده و این مسئله را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنید. برای مدیریت و. حل این مشکل، دو راه پیش رو دارید، پاک کردن اصل صورت مسئله با جدایی از همسرتان یا مخفی نگاه داشتن وی تا ابد و راه دیگر اینکه پرده از این راز مخفی بردارید و خانواده‌تان را در جریان قرار دهید.

آیا جدایی، راه حل مناسبی برای شماست؟

راه حل اول با هر دو حالتش معقول و ممکن نیست، جدایی یا ادامه ارتباط به میزان علاقه و تمایل و همچنین مطلوب بودن این انتخاب برای ادامه زندگی از سوی شما، بر می‌گردد و تصمیمگیری شما مشروط به داشتن پاسخی مورد قبول درباره این سوال‌هاست که آیا حاضرید برای ادامه عمرتان، همسری داشته باشید که ۳۲ سال از شما بزرگ‌تر است؟ (فاصله سنی به حدی است که به صورت طبیعی ایشان می‌تواند در جایگاه مادر برای شما باشد) و همچنین آیا می‌توانید در ارتباط با وی که قطعا و یقینا همراه با آسیب‌ها و ضررهای روانی و اجتماعی، هم برای شما و هم برای وی است، این آسیب‌ها را تحمل کنید و آیا هر دو می‌توانید متحمل این هزینه‌های روحی و روانی شوید؟ آیا شما می‌توانید خلاءهای عاطفی و روانی خود را با همسرتان پر کنید و همچنین همسرتان با شما می‌تواند به آرامش برسد؟
البته قصد نداشتم به این مسائل اشاره کنم، ولی در تصمیم‌گیری، ملاحظه و بررسی ابعاد مختلف واقعیت زندگیتان در آینده بسیار ضروری است و آگاهی دادن به پیامدهای تصمیمات فعلی در آینده، وظیفه مشاور است.
در هر صورت درباره راه حل اول، کاملا شخص شمایید که به صورت مستقل نقش اصلی را ایفا می‌کنید.

پشت تصمیم خود پنهان نشوید

خوب است بدانید که جدایی یا مخفی‌کاری راه حل بهتر نیست، انسان عاقل بر سر دوراهی از بین خوب و خوب‌تر، گزینه خوب‌تر را انتخاب می‌کند و از بین بد و بد‌تر گزینه بد را انتخاب می‌کند که کمتر ضرر کند. در نتیجه آنچه ظاهرا بهتر و خردمندانه‌تر است، آشکار کردن این انتخاب است. در خور ذکر است، اقدام شما اگرچه کمی نامتعارف است اما کار غیر مشروع نیست، لذا به پشتوانه مشروع بودن می‌توانید در مقابل دیگران، از عملکرد خود دفاع کنید، هر چند بیشتر احساس می‌شود که تصمیمی کاملا هیجانی و احساسی بوده و ممکن است به خاطر این اشکال شدیدا محکوم شوید.

از یک واسطه حکیم و خردمند بهره بگیرید

از طرفی اخلاقا جلب رضایت والدین در امر ازدواج برای مرد لازم است و برای دختر شرعا و قانونا رضایت پدر شرط صحت عقد و واجب است. بنابر این پس از آشکار شدن این اقدام شما باید خانواده را اقناع کنید که به این انتخاب رضایت دهند، که بسیار بعید است و حتی ممکن است روابط شما با خانواده‌تان با تنش‌های جبران ناپذیری، همراه شود که توصیه می‌کنم به صورت تدریجی و با استفاده از یک واسطه حکیم و خردمند و معتبر و صاحب تجربه جریان را مدیریت کنید. به عنوان مثال امام جماعت مسجد محله‌تان یا یک فرد آبرومند مورد قبول برای والدین و خانواده‌تان.

اگر با مخالفت خانواده مواجه شدید چه کنید؟

در ‌‌نهایت، اگر با موافقت خانواده مواجه شدید که دیگر از فشار مخفیکاری و اصرار خانواده بر ازدواج کاسته می‌شود اما اگر با مخالفت آن‌ها مواجه شدید، حتما برای تصمیم صحیح‌تر، به دنبال جلب رضایت و خواسته والدین باشید، چرا که توصیه‌ها و دستورهای فراوان دینی بر این امر تاکید دارند که رضایت والدین باعث عاقبت به خیری است و از سوی دیگر نارضایتی آن‌ها باعث نابود شدن زندگی فرزند می‌شود.
اگر در تعارض خواسته خود و خانواده‌تان مبنی بر جدایی، توانایی انتخاب نداشتید حتما مسئله را با یک مشاور فرهیخته و پرهیزکار و آگاه در میان بگذارید و از راهنمایی او بهره‌مند شوید. (حجت‌الاسلام علی فروتن – کار‌شناس ارشد مشاور خانواده)

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

نظرات شما ( 4 )
  1. مسلم می گوید

    گند زذی ..مردی جمش کن …مرد بودی ازدواج کردی حالا مرد باش رو کن… بچه بازی همینه دیگه .. در ضمن قدیمی ها میگفتند زن اگر سنش خیلی بیشتر از مرد(توکه بچه ای) باشه بزودی مرد خواهد مرد

  2. سمیه می گوید

    خاک تو سرت با این لیاقتت بدبخت…مطمئنا هیچ ارزشی نداری ک انتخابت این بوده

  3. پری می گوید

    سلام مشاور محترم نظرتونو خوندم حرفاتون خوب بود ولی به اون دوست عزیزم میگم بله عشق یه چیز دیگه س هیچکس درک نمی کنه تا گرفتارش نشده دوست داشتن با عشق فرق می کنه … ولی به نظر من با جدا شدن از اون دیگه از زندگی دزدکی راحت میشی راضیش کن ازت جدا بشه عشق فقط فیزیکی ابراز نمیشه با عشق نمیشه کاری کرد حتی عروس جدید نمی تونه جاشو پر کنه اون خانوم هم به اندازه کافی با شعور هست که تو رو تو تصمیمت آزاد بزاره …. مجبوری ازش جدا شدی چون اولین آسیب رو اگه این موضوع را رو کنی مادرت میبینه …. اون بنده خدا هم منظورم همسرته میسازه و میسوزه و این عشق براش لذت بخشه تو غصه نخور … هی روز گارت گندت بزنه لعنتی …..

  4. مرتضی می گوید

    سلام ،وقتی مشکل ازدواج جوانان راحل نمیکنند ،وقتی فرهنگ مصرف گرایی وتجملگرایی هابیخودی ازدواج راسخت ودورازدسترس جوانان میکنه ،وقتی دولت ازازدواج جوانان حمایت کافی نمیکنه ،وقتی میانگین کشوری سن ازدواج(براساس اعلام چندسال پیش !!!)بیشتراز۲۸سال برای آقایون شده !ووقتی …همین میشه که جوانان برای تخلیه صحیح غریضه وبه گناه نیافتادن مجبوربه چنین ازدواجهایی میشوند !بنده خودم۲۶سالمه وشدیداًبه ازدواج نیازدارم ،اماتاکنون نتونستم وبه مشکلات جدی برخوردم … !البته بنده دررابطه باخودم گفتم وازاین آقااطلاع دقیقی ندارم وقضاوت نمیخوام بکنم … !یاعلی .