سرگذشت زن امیرکبیر خواهر ناصرالدین شاه

0

سرگذشت زن امیرکبیر سرنوشت خواهر ناصرالدین شاه

امیر دو زن گرفته است. زن اولش، دختر عمویش بود یعنی دختر حاج شهباز خان. نام او را “جان جان خانوم” ذکر کرده اند. از او سه فرزند داشت:
میرزا احمد خان مشهور به “امیرزاده” و دو دختر که بعدها یکی زن عزیز خان آجودان باشی سردار کل، دوست قدیم امیر، گردید. و دیگری به عقد میرزا رفیع خان مؤتمن درآمد.
زن امیر در ۱۲۸۵ با دختر بزرگش سلطان خانم به زیارت مکه رفت، و ظاهرا یکی دو سال بعد، در آذربایجان درگذشت.

همسران عزت الدوله عزت الدوله همسر امیرکبیر زندگینامه عزت الدوله خواهر ناصرالدین شاه خانواده ناصرالدین شاه امیرکبیر کیست

زن دوم امیر، “ملکزاده خانم” ملقب به عزت الدوله یگانه خواهر تنی ناصرالدین شاه بود. به گفته دکتر پلاک میرزا تقی خان در زمان صدارت از زن اول خود جدا شد. عقد ازدواج با عزت الدوله روز جمعه ۲۲ ربیع الاول ۱۲۶۵ انجام گرفت. ترتیب جشن عقد و عروسی را میرزا نبی خان امیرتومان (پدر میرزا حسین خان سپهسالار) بعهده داشت. عزت الدوله شانزده ساله بود. چنانکه قباله عقد زناشوئی می نماید، مهر عزت الدوله هشت هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی هجده نخودی، و یک جلد قرآن بود. راجع به ازدواج با عزت الدوله ضمن نامه امیر به شاه خواهیم خواند که گفته بود: “از اول بر خود قبله عالم… معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم….” فداکاریهای این شاهزاده خانم در دوره تبعید و آخرین روزهای زندگی شوهرش، در خور ستایش است.

درستی و راست کرداری از مظاهر استحکام اخلاقی اوست؛ از این نظر فساد ناپذیر بود. قضاوت وزیر مختار انگلیس این است: “پول دوستی که خوی ملی ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است”. به قول رضاقلی خان هدایت که او را نیک می شناخت: “به رشوه و عشوه کسی فریفته نمی شد”. دکتر پلاک اتریشی می نویسد: “پولهایی که می خواستند به او بدهند و نمی گرفت؛ خرج کشتنش شد”.

 

جنبه دیگر خوی استوار امیر اینکه به گفته و نوشته خویش اعتبار می نهاد. واتسون می نویسد:

“امیر نظام به آسانی به کسی قول نمی دهد. اما هر آینه انجام کاری را وعده می کرد، باید به سخنش اعتماد نمود و انجام آن کار را متحقق شمرد”.

امیر خود به این خصلت خود می بالید. به قول نویسنده صدرالتواریخ “از برای حکم خود ناسخ قرار نمی داد. هر چه می گفت بجا می آورد، به هیچ وجه حکم او ناسخ نداشت”.

دلیر و جسور بود. پسر کربلائی قربان زمانی که به مکتب می رفت، از مخدوش تقاضای قلمتراشی کرد. چون خواهش او برآورده نشد، چنان نامه ای به قائم مقام فرستاد که او خود می گوید:”ببین چه تنبیهی از من کرده است. عجبتر اینکه بقال نشده ترازو وزنی آموخته”. اگر داستانهائی که از دوران جوانی و خدمت دیوانی او آورده اند، افسانه سازی صرف هم باشند، باز روشنگر همان فطرت او هستند.

رفتاری متین و سنگین داشت. به شخصیت خویش مغرور بود و نسبت به کاردانی و صفات برجسته اش آگاه. اما تعجب اینکه نامجو و شهرت خواه نبود. دلیل ما این است:
هر چه که به حکام ولایات و نمایندگان سیاسی بیگانه در اصلاح امور مملکت نگاشته، همه را به نام شاه و امر او قلمداد کرده است. مهمتر اینکه در سرتاسر روزنامه وقایع اتفاقیه زمان صدارتش، از تجلیل میرزا تقی خان خبری نیست. فقط چهار جا اسمش آمده و آن هم به حکم ضرورت.

او را به مناعت طبع می شناختند که از مظاهر غرور نفسانی اش بود، و به خواری تن در نمی داد. نماینده انگلیس ضمن اینکه به حیثیت خواهی و حساسیت میرزا تقی خان در روابط با بیگانگان اشاره می کند، می گوید:

“هیچ گاه حاضر نیست رفتار متکبرانه کسی را تحمل کند”.

حتی وقتی که مورد بی مهری شاه واقع گشت و زمان عزلش فرا رسید، حیثیت پرستی خود را از دست نداد. به شاه نوشت:
“اگر حقیقه مقصودی دارند، چرا آشکار فرمایش نمیفرمایند… بدیهی است این غلام طالب این خدمات نبوده و نیست و برای خود سوای زحمت و تمام شدن عمر حاصلی نمی داند. تا هر طور دلخواه شماست؛ به خدا با کمال رضا طالب آنست”.

راویان قتل میرزا تقی خان امیرکبیر می گویند برای اجرای فرمان شاه قاجار ابتدا باید ملکزاده خانم را از همسرش جدا می کردند. برای این کار به بهانه این که ناصرالدین شاه دوباره فرمان وزارت امیر را صادر کرده است این خاندان مغموم و شریف را خوشحال کردند. امیر به قصد پوشیدن لباس نو به حمام رفت و ملکزاده خانم به بهانه دریافت نامه مادرش به خارج از باغ. هنگامی که قصد قتل امیر را داشتند به کسی از غلامان و فراشان اجازه نداند تا ملکزاده خانم را آگاه کنند. چرا که می دانستند این زن مانع اجرای حکم قتل خواهد شد.

چند هفته بعد از خاکسپاری امیر با دو کودکش به تهران بازمی‌گردد و یکسره به دیدار برادر تاجدار می‌رود و در مقابل چشم نمایندگان فرنگی و صدراعظم بعدی، هرچه فحش بلد است، نثار ناصرالدین شاه و مهدعلیا و کسانی که باعث مرگ امیر شدند، می‌کند.

‏کنت دوگوبینو که به نظر می‌رسد یکی از شاهدان این اتفاق بوده، نوشته است عزت‌الدوله که با خاطری سرگشته از کاشان بازگشت، در نخستین دیدارش با شاه «هرچه فحش بود به او داد». لیدی شیل که به محض رسیدن ملک زاده به تهران برای سرسلامتی به دیدار او رفته، به یاد آورده بود: «در این ملاقات چون برخلاف انتظار، مادر (مهدعلیا) را هم در اندرون مشاهده کردم، یکه خوردم و از آنجا خارج شدم، زیرا ادب اقتضا نمی‌کرد که شاهزاده‌خانم در حضور ایشان لب به سخن بگشاید. بیوه امیر، زیبا بود و با لباس ماتم ساده به دخترکان دوازده، سیزده ساله شورانگیز شبیه بود تا مادر دو بچه.»

ناصرالدین شاه به خواست مادر به خواهر عزادار و عصبانی خود دستور داد تا با میرزا‌کاظم، فرزند میرزا‌ آقاخان نوری ازدواج کند؛ ازدواجی که خشم ملکزاده و دخترانش را به شاه بیشتر کرد اما مهدعلیا به این نیز بسنده نکرد و سرپرستی دو دختر ملکزاده را به عهده گرفت و آن‌ها را به خانه همسر تازه دخترش نفرستاد.

پیش از همه این اتفاقات ملکزاده خانم وفای به عهد را نسبت به جنازه امیرکبیر انجام داد. جسد امیر، پس از قتل در قبرستان «پشت مشهد» کاشان دفن شد.  اما چند ماه بعد، ملکزاده جنازه را به کربلا فرستاد و در همان‌جا دفن گردانید و بدین ترتیب آخرین خدمت را به همسر رشیدش انجام داد.

حاصل ازدواج عزت الدوله با امیرکبیر دو دختر به نام‌های تاج‌الملوک و همدم الملوک بود که به ترتیب با پسردایی‌های خود مظفرالدین میرزا (مظفرالدین شاه بعدی) و مسعود میرزا (ظل السلطان بعدی) ازدواج نمودند. محمدعلی شاه به این لحاظ نوه مشترک ناصرالدین‌شاه، امیرکبیر، و عزت الدوله بوده‌است.

پس از عزل امیر و قتل فجیع وی، عزت‌الدوله که هنوز در مرگ شوهر سیاهپوش بود، به فرمان مادر با میرزا کاظم نظام‌الملک (پسر میرزا آقاخان نوری) و سپس با انوشیروان خان عین‌الملک و بعد از آن با یحیی خان مشیرالدوله ازدواج نمود.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ