محمدعلی زرین قلم کیست؟ +عکس
محمدعلی زرینقلم، متولد سال۱۳۴۱ است. زمان جنگ نوزده ساله بوده و خدمت خود را در سپاه پاسداران در شهریور سال۵۹ آغاز کرده است.
قبل از آغاز جنگ تحمیلی روزهای خدمتش را در جنگ کردستان آغاز کرد و با حمله صدام به ایران برای پاسداری از سرزمینش راهی جبههها شده است. با آنکه جوان بود، در بسیاری از عملیاتها حضور داشت، در شلمچه و سه راه مرگ که بعدها به سه راه شهادت معروف شد، مجروح شد و اکنون جانباز ۷۰درصد انقلاب اسلامی است.
او درباره عملیات رمضان میگوید: اذان صبح رمز عملیات با نوای شهید همت آغاز شد و بچهها به سمت بصره حرکت کردند. این عملیات دقیقاً زمانی انجام شد که اسرائیل و روسیه تانکها و تجهیزات مجهزی به صدام داده بودند و بچهها ازاین مسأله کاملاً بیخبر بودند، وقتی بچهها وارد محور شدند تازه دریافتیم که در تله افتادهایم و بچهها گیر افتادند. آن محور به گونهای بود که بچهها یک به یک شهید میشدند. حاج همت به شهید بهمن نجفی دستور عقبنشینی داد، اما از همه طرف دور بچهها بسته بود و با دوشکا بچهها را میزدند. با گلوله تانک تی۷۲ بچهها را هدف قرار داده بودند، به گونهای که بهمن نجفی گفت باید با چهارده نفر، خودمان را روی میدانهای مین بیاندازیم تا بچهها از روی جسد ما رد شوند. بچهها به او اجازه ندادند چنین کاری کند و به او گفتند شما فرمانده گردانی و باید بمانی تا عملیات را هدایت کنی. به این جای مصاحبه که میرسیم بغضش میشکند و ادامه خاطرهاش در میان اشک روایت میشود: از نوجوان هفده ساله تا جوانهای سی سالهای را دیدم که الله اکبر گویان یکی یکی روی میدان مین میافتادند و دیگران از روی آنها رد میشدند. بچهها با دست خالی مقابل دشمنایستادند تا بتوانند از کشورشان دفاع کنند، رزمندهها کم نگذاشتند با گوشت و پوست و استخوانشان از مملکت دفاع کردند.
او میگوید: مسؤولان باید بدانند اگر ملت در برابر برخی کارها و اظهارنظرها خاموش است به معنای تأیید آنها نیست. ما فرزندان روحالله و امام سیدعلی خامنهای هستیم. مقام معظم رهبری مطمئن باشند که با همین تن نیمهجان تا آخرین نفس به یاد روزهای گذشته از مین میگذریم تا از مملکت و انقلاب و آرمانهای امام و شهدا دفاع کنیم.
زرین قلم ادامه میدهد: به اختیار و اراده خودم برای دفاع از میهنم به جبهه رفتم اما از این ناراحتم که چرا جانبازان را فراموش کردهاند؛ یقیناَ مسؤولان جز سیاسیکاری و تبلیغات برای خودشان به یاد جانبازان نمیافتند، جانبازانی که با معلولیتهای شدید دست و پنجه نرم میکنند. امروز جانبازان که به هم میرسند یک سؤال اساسی مطرح میکنند؛ اینکه چرا اعتقاد و ایمان مسؤولان اینقدر کمرنگ شده است؟ چرا آرمانهای انقلاب فراموش شده است؟
او اضافه میکند: سی وچند سال از انقلاب گذشته اما هنوز هم معلولان و جانبازانی در آسایشگاه ثارالله خوابیدهاند؛ بهگونهای که برخی زخم بستر گرفتهاند و حتی برخی زن و بچهشان از آنها جدا شدهاند و به تنهایی گذران عمر میکنند، اما هیچکدام از آنچه برای وطن و امام و مردم انجام دادهاند، پشیمان نیستند. آنها هرگز سر به روی دشمن خم نکردند و لحظهای به دشمن لبخند نزدند. هیچکدام از جانبازها دست دشمن را نگرفتند و درخیابانها قدم نزدند.
ساتین